از مارکسیسم اسلامی تا مبارزه با مرکزگرایی – ستاره نادری

 

انقلاب 57 ایران ، به باور بسیاری از مورخان و جامعه شناسان، سیل خروشانی بود که از به هم پیوستن چندین جریان اهریمنی جاری شد. جریان هایی شامل خشم لایه های مذهبی ضد مدرنیته،ارتجاع سرخ و تغییرات سیاسی در آمریکا. اما آنچه قابل انکار نیست نقش پررنگ به اصطلاح روشنفکران و دگر اندیشانی بود که باد کاشتند و طوفان دروکردند. جامعه ایرانی ،چگونه از صوراسرافیل به شاملو و از ذکالملک به بازرگان و از صدیقه دولت آبادی به سیمین دانشور رسید ؟ پاسخ این سوال نیاز به مطالعات بسیاری دارد، اما به باور من واردات مفاهیم خارجی نیاز به نوعی ترجمه دارد و برای ترجمه هر اثر ،باید زبان مبدا و مقصد را خوب شناخت. نسل اول روشنفکران مشروطه ،تحصیل و تربیت ایرانی داشتند . آنها ،شاهنامه ،حافظ ،سعدی ،کلیله و دمنه و … میدانستند وعلاوه براینکه با کنه ساختار تاریخی ایران آشنا بودند، برای اولین باربه روایت های غربی از تاریخ باستان ایران نیز دسترسی پیدا کرده بودند . روشنفکران مشروطه اولین نسل ایرانی بودند که هم تحصیلات مدرن فرنگی داشتند هم تحصیلات ایرانی. هم زبان غرب را میشناختند و هم ایرانی بودند. روشنفکران مشروطه برخلاف دگر اندیشان پنجاه و هفت درک عمیقی از مفاهیم ملت ،مشروطه ،توسعه وخود ایران داشتند.

در چند قرن اخیر آنچه به عنوان دنیای غرب میشناسیم در تمامی حوزه های علم ،فلسفه ،فناوری و سیاست پیشرو بوده است. ایرانی میانگین به طور طبیعی و در هر حرفه و قشری ، برای دریافت تایید به غرب می نگرد ،از غرب ایده میگیرد و مفاهیم را وارد میکند. تقلید از فرد و گروه پیشرو نه تنها اشتباه نیست ،بلکه میتواند اولین قدم برای تولید اندیشه و به طبع آن توسعه باشد. یک مثال موفق از این ترجمه ها ،ورود موسیقی رپ به ایران است که در دودهه اخیر ،بسیار مورد توجه قرار گرفته است . این ترجمه ها گاهی نیز به خطا رفتند ،مثلا به اندیشه غالب دهه پنجاه و مفاهیم گندیده ای نظیر ” مارکسیسم لننیسم و عدالت اجتماعی در اسلام “منجر شدند.اما تفاوت اصلی رپ خوان فارسی با مارکسیست اسلامی در کجاست ؟

رپ فارسی یک ترجمه صادقانه است. یعنی بدون هیچ گونه پیش زمینه و مرام سیاسی و با هدف ساخت موسیقی رپ به وجود آمده است. مفهوم مارکسیسم اسلامی اما با هدف مارکسیسم اسلامی پدید نیامده ،بلکه برای  توجیه یک اتحاد خطرناک و تشنه قدرت سیاسی در محافل سیسی مترقی غربی شکل گرفته است. آفریننده مفهوم مارکسیسم اسلامی ،یک جامعه سنت زده ست که دوست دارد مدرن و غربی باشد. جامعه ای که دوست دارد مترقی باشد اما نمیتواند از امام حسین دست بکشد و نماینده آن روشن فکری ست که در کشوری با تحصیل رایگان ،یارانه ،بهداشت رایگان و اقصاد دولتی در حال مبارزه با نظام سرمایه داری است که عملا وجود ندارد. . مارکسیسم اسلامی در دهه پنجاه ، نقش گل و مرغی بود که روی اندیشه بدوی اسلام گرای ضدمدرتیته کشیده شد تا آن را برای محافل آکادمیک و سیاسی غربی بیاراید. محافلی که سکه روز آنها ،عدالت اجتماعی و سوسیالیسم بود.

ملتی که از تاریخ درس نگیرد ناچار به تکرار آن خواهد بود.اگر دهه شصت میلادی دوران انقلاب ها و جنبش های دانشجویی _کارگری بود، اندیشه امروز حاکم بر محافل آکادمیک ، حقوق اقلیت ها و اتنیک هاست .کشورهای غربی امروز بسیار به مفهوم اتنیک نیاز دارند. در چند دهه گذشته این کشورها میزبان مهاجرانی با ملیت های گوناگون بوده اند و امروز خانه ی آنها و فرزندانشان هستند. مردمانی که از نظر ظاهر و فرهنگ ،گاهی کیلومترها با ساکنان اولیه دنیای اروپایی فاصله دارند. این گروه ها فرهنگ خاص خود را دارند ، جوامعی درون جامعه بزرگ تر تشکیل داده اند و در بعضی موارد از سوی جامعه میزبان طرد شده اند. بسیاری از این افراد با اینکه خود را شهروند جامعه غربی میدانند،هنوز نسبت به فرهنگ مبدا خود احساس تعلق میکنند. از سوی دیگران ،جامعه میزبان ظرفیت پذیرش این تعداد مهاجر با ملیت بیگانه را ندارد. تصور کنید در صورت پذیرفتن ملیت خارجی این افراد، جامعه میزبان با چه خطر امنیتی و تعارض منافع بزرگی روبرو میشود. از طرفی آنها هنوز کاملا غربی نیستند وشاید هرگز هم نشوند. اینجاست که مفهوم اتنیک خلق شده و از مفهوم ملیت جدا میشود .

شهروندان یک کشور با یک ملیت واحد به دسته های سفید پوست ،سیاه پوست ، آسیایی ،آسیای جنوبی و… تقسیم میشوند. افرادی که به این اتنیک ها تعلق دارند سهم کمتری از اقتصاد داشته ،از جوامع مهاجر آمده اند  و نیاز به توجه بیشتری از سوی نهاد حاکم دارند . دربسیاری موارد ستم تاریخی غیر قابل انکاری متوجه جوامع اقلیت شده است. مثلا در آمریکا،سرخپوستان نسل کشی شده اند و سیاه پوستان به بردگی گرفته شده اند.

چنین مفهومی به دلایلی که بارها و بارها تکرار شده است درمورد ایران موضوعیت ندارد.مشکل ایران ناکارامدی ،ستم سیستماتیک ،تمامیت گرایی دینی و جنگ سالاریست. مطرح شدن چنین نامسئله ای در فضای سیاسی امروز ایران،بسیار به خلق مفهوم مارکسیسم اسلامی در دهه پنجاه شباهت دارد و در صورت فراگیر شدن ،سرنوشتی بهتر از پنجاه و هفت را نمیتواند رقم بزند. آنچه در فضای سیاسی ایران به عنوان دفاع از اقلیت ها ،عدالت محیط زیستی و تکثر گرایی میشنویم ،همان قدر به مفهوم غربی آن شباهت دارد که اندیشه عاشورا به برابری اجتماعی. چرا که آنچه امروز در خاور میانه میگذرد ، هیچ شباهتی به جوامع غربی ندارد.بلکه جنگ سالاری مبتنی بر قوم گرایی ست که در لباس دفاع از حقوق اقلیت ها به محافل غربی ارائه شده و به شدت از سوی دشمنان ژئوپلتیک ایران تقویت میشود.

شوربختانه درچند دهه اخیر خاور میانه پرآشوب تر از هر دوره ای دیگر در تاریخ معاصر بوده و کشور عزیز ما با جنگ های طولانی و خونبار محاصره شده است. در نتیجه این درگیری ها ،شکاف بین گروه های قومیتی گوناگون در خارج از ایران افرایش پیدا کرده است.این درگیری های بدوی قبیله ای ، خونبار و فجیع هیچ ارتباطی با گروه های قومیتی ایرانی ندارد.با این حال قبایل درگیر خارجی هر یک به دنبال جمع کردن متحدینی بر پایه قومیت از داخل مرزهای کشور عزیزمان هستند. در خاورمیانه برخلاف غرب ،دفاعی از تکثر و حقوق اقلیت ها درکار نیست ، بلکه جنگی قومیتی در بدوی ترین سطح در جریان است که مطلقا هیچ ارتباطی به ایران ندارد و عقل سلیم حکم میکند به هیچ قیمتی نباید دامنه آن به ایران کشیده شود.  البته محرومیت های ناشی از بی توجهی چهل و چند ساله به گروه های اجتماعی اعم از یهودی و بی خدا  تا زنان و اقلیت های جنسی و قومی  یک واقعیت غیر قابل انکار است.اما راه جبران این بی توجهی، پس از برقراری یک دولت ملی ، و در سایه توسعه و فعالیت سیاسی مشروع و قانونمند  و با احترام به تمامیت ارضی کشور خواهد بود نه کوبیدن بر طبل جنگ قومیتی.امروز نوبت یکایک ایرانیان است که جنس تفکرات خود را اتخاب کنند، انقلاب مشروطه یا بلایی بدتر از مارکسیسم اسلامی؟

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

جشن ملی بهمنگان، روز بزرگداشت خرد و اندیشه نیک، خجسته باد

Read Next

اثر تازه آرمین لنگرودی«گاه و ناگاه»(جستاری پیرامون پنداشت «زمان» در درازای زمان) منتشر شد