شعری از بهار سعید:  چرا سد بار

تاریخ انتشار: July 3, 2025

 

در آغوشت اگرمیهن!

یکی در خواب می میرد، یکی بیدار می میرد

یکی بیمار بی دارو، یکی افگار می میرد

یکی در زنده گی از خویشتن بیزار می میرد

یکی یکدم، یکی کم کم

یکی مانند من بسیار می میرد

یکی یکجا، یکی هرجا

یکی گم گشته در امشب، یکی آواره در فردا

یکی در خانه ی خود، در ته ی آوار می میرد

یکی در باغ با تیشه

یکی از شاخه تا ریشه

یکی کُرد گل شب بو

یکی هم بوته ی خود رو

به دشت خار می میرد

یکی در بلبل خوش خوان آوازش

یکی هم در پرستو های پروازش

یکی در آهوی آزاده گی در چنگل گرگی

یکی هم رمه رمه، گوسپندی های خود را زار می میرد

یکی یک گوشه ی کوچه

ز پا و پویه افتاده

یکی در سرو ایستاده

برای سرفرازی های خود بر دار می میرد

یکی چادر نشین روبروی ارگ باداری

گدای نان گهگاهی

و مرده کودکش در آرزوی تیکه یی از مرغ یا ماهی

که دودش می رسد از کاخ ها، روز و شبانگاهی

به روی برف و یخ، در سرپناه بی دَر و دیوار می میرد

یکی در پیش پای خود

یکی هم تا فرای خود

یکی در دل، یکی در تن

یکی آری، یکی انگار، می میرد

ولی در این همه هرگونه مردن ها

بگو میهن

که هریک بینوا یکبار می آید، چرا سد بار می میرد؟

چرا سد بار می میرد؟

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

جشن ملی تیرگان ، جشن بزرگداشت آرش کمانگیر قهرمان استوره ای ایران خجسته باد

Read Next

حکومت اسلامی حاکم بر ایران فقط در شش ماه ۶۱۲ تن را به دار آویخته است.