روز چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ «دادگاه مردمی آبان» جلسات خود را برای بررسی یکی از فجیعترین جنایات جمهوری اسلامی علیه ملت ایران در ارتباط با کشتار آبان ۱۳۹۸ در شهر لندن آغاز و به مدت پنج روز برگزار کرد
مانند بسیاری از ایرانیان مشتاق و به عنوان یک حقوقدان علاقمند و پیگیر وضعیت حقوق بشر در ایران تحت حاکمیت این رژیم اهریمنی، فرصت یافتم تا به یاری کیهان لندن و بعضی رسانههای فارسیزبان دیگر که پخش مستقیم جلسات این دادگاه را پوشش میدادند، تمامی بحثها و به ویژه اظهارات شهودی را که از داخل ایران شهادت میدادند دنبال کنم.
این تجربهی ارزشمند و بیسابقه، که به یُمن کاری بزرگ، هوشمندانه، خلاقانه و حرفهای انجام گرفته، امکان این را فراهم ساخت تا همگان و حتا آن بخش از افکار عمومی سختباور که همواره یا از منظر احتیاط و یا از موضع تمایل به روایتهای حکومتی، قادر به تصور گسترهی واقعی و ابعاد خسارات سهمگین چنین سرکوبهای خونینی نیستند، دریابند که در آبان ۱۳۹۸ چه فاجعهی عظیمی صورت گرفته است. جنایتی هولناک که بیتردید از نظر معیارهای به رسمیت شناخته شده حقوقی مشمول تعریف «جنایت علیه بشریت» است و انتظار میرود که رأی «دادگاه مردمی آبان» نیز که قرار است اوایل سال آینده میلادی صادر شود، بر این واقعیت مُهر تائید بگذارد.
اگر چه جای آن دارد تا به عنوان یک ایرانی، به سهم خود، صادقانه از تمامی دست اندرکاران برگزاری این «دادگاه مردمی» به خاطر این ابتکار و به ویژه تلاشی که در راستای ایجاد امکان شنیدن شهود و به ویژه آنهایی که از داخل ایران و با پذیرش خطر بسیار، در مقابل قضات این دادگاه حضور یافته و شهادت دادند، سپاسگزاری کنم اما، انگیزه این نوشته بیشتر طرح پرسشی چند وجهی، بسیار مهم و اصولی خطاب به برگزار کنندگان این «دادگاه مردمی» است.
مخاطبان این نوشته به ویژه افرادی هستند مانند خانم شادی صدر و آقای محمود امیری مقدم که با پیچ و خم کارهای حقوقی به خوبی آشنایی دارند و بطور معمول بایستی در نظر داشته باشند که چگونه در مسیر پیشبرد یک دادرسی، عدم رعایت یک اصل ناظر بر شکل میتواند روند رسیدگی را در محتوا مخدوش کرده و حتا بیاعتبار نشان دهد و در نهایت نتیجهی حاصل را هم زیر سوال ببرد
توضیح اینکه، در پایان روز پنجم دادگاه، پس از قرائت بیانیه نهائی هیئت رئیسه و پایان تحسینبرانگیز کار قضات که به صورت مستقیم پخش شد، مشاهدهی یک صحنه پس از آن مرا به شدت متحیر کرد: به یکباره، حاضرین در سالن به ابتکار تعدادی از برگزارکنندگان دادگاه، از جمله خانم شادی امین، با در دست گرفتن تعداد زیادی از عکسهای شهدای آبان خونین، در صحن سالن و روبروی جایگاه هیئت رئیسه به صف شدند و همصدا با هم سرود «خون ارغوانها» را با شعر سعید سلطانپور (فعال سیاسی چپگرا که توسط رژیم آدمکش جمهوری اسلامی اعدام شد) سر دادند که همزمان از بلندگوهای سالن پخش میشد!
در همین حال، شخصی که یک پرچم سه رنگ شیروخورشید در دست داشت وارد سالن شد تا در کنار کسانی قرار گیرد که مشغول سرود خواندن بودند اما خانم شادی امین و یکی دو نفر دیگر از برگزارکنندگان وی را به سمت خروجی سالن هدایت کردند حال آنکه سایرین همچنان تا پایان به سرود خواندن ادامه دادند و این صحنه تا آخر از تلویزیونی که این «دادگاه مردمی» را بطور زنده پوشش میداد، پخش شد !
با این توضیحات، پرسش از برگزارکنندگان و بخصوص حقوقدانانی همچون خانم شادی صدر و آقای امیری مقدم این است که آیا شما چنین رفتاری را با طبیعت کار این «دادگاه مردمی» و پیامی که حامل آن است در تضاد نمیبینید؟
آیا تصور نمیکنید که چنین حرکتی به بیطرفی و اعتبار تمامی تلاشها و کوششی که طی ماهها برای برگزار کردن این «دادگاه مردمی» انجام دادهاید لطمه وارد میکند؟ شاید بپرسید به چه علت؟
اگر چه بطور اصولی موضوع برای شما به عنوان حقوقدان و به ویژه دست اندرکاران امر دادرسی و پیشبرد کار دادخواهی و عدالت بایستی به خوبی روشن و خالی از ابهام باشد اما، توضیح میدهم تا روشن شود.
عنایت دارید که در نظامهای دمکراتیک که بطور اصولی بر اساس اصل جدایی دین از دولت یعنی به شیوه لائیک و سکولار اداره میشوند، یعنی همان نوع نظامی که شما به عنوان برگزارکنندگان آن «دادگاه مردمی» قصد دارید نوید آن را به ملت آزادیخواه ایران بدهید، عدالت به نام مردم، یا بهتر است گفته شود به نام کلیت یکپارچهی مردم بدون هیچگونه تفکیکی، اجرا میشود و به همین دلیل، آراء کیفری دادگاهها معمولا «به نام مردم» آن ممالک صادر میشوند و نه حتا به نام نظام های سیاسی حاکم بر آن ممالک!
پس اگر بگوییم «دادگاه مردمی آبان» نهادی است که به دلایل بسیار و از جمله به اعتبار اعتماد شهودی که در مقابل آن شهادت دادهاند، مشروعیت خود را از اعتماد مردم ایران کسب میکند و در نتیجه میتواند و حق دارد رأی نهایی خود را هم «به نام ملت ایران» صادر کند و به نام همین ملت هم از جامعه جهانی بخواهد که جنایتکارانی را که معرفی میکند مورد پیگرد قضائی قرار دهد، بنابراین برگزارکنندگان آن موظفند از هرگونه رفتاری که به بیطرفی و اعتبار عمومی این «دادگاه مردمی» خدشه وارد میکند پرهیز کنند.
بیتردید هدف از طرح پرسش بالا به هیچ وجه زیر سوال بردن جایگاه و ارزش معنوی یک سرود سیاسی در نزد علاقمندان به آن یا معتقدان به راه و آرمان سرایندهی آن نیست. در یک جامعهی دمکراتیک، سالم و آزاد، برخوردار بودن از آزادی عقیده و بیان آن از آزادیهای بنیادی است و این آزادی بایستی محترم شمرده شود اما، نبایستی از نظر دور داشت که در هیچ جامعه دمکراتیکی عدالت هرگز با رنگ و بوی یک جریان سیاسی یا به نام یک بخش از جامعه اجرا نمیشود به همین دلیل هم هست که صحن دادگاه هرگز مکانی برای ابراز احساسات و وابستگیهای گروهی، سیاسی، مذهبی و غیره نیست. در صحن دادگاههای ممالک دمکراتیک رعایت این امر تا آنجا مورد توجه قراد میگیرد که حتا ابراز احساسات بعد از صدور رأی نیز از جانب موافقان یا مخالفان آن ممنوع است.
بنابراین، به خود اجازه میدهم از خانم شادی صدر و آقای امیری مقدم و سایر برگزارکنندگان این «دادگاه مردمی» سؤال کنم که آیا شما میتوانید اطمینان دهید کسانی که در مسیر برگزاری این دادگاه به شما اعتماد کرده و پذیرفتهاند تا با به جان خریدن خطر، از درون جامعه تحت کنترل جمهوری جنایتکار اسلامی، در مقابل «دادگاه مردمی آبان» حضور یافته و شهادت دهند، با پخش این سرود در پایان کار دادگاه و زدن چنین رنگ و بوی سیاسی به آن موافق بودهاند و آیا این کار نوعی بیحرمتی به اعتماد آنها نبوده است؟
آیا تمامی قضات خارجی که دعوت شما را برای شرکت در این «دادگاه مردمی» پذیرفتهاند و اعتبار بینالمللی خود را در این راه هزینه کردهاند، از پخش این سرود پس از پایان کار دادگاه مطلع و موافق بودهاند که به این ترتیب به نتیجه کار آنها رنگ و بوی سیاسی و گروهی زده شود؟
آیا میتوان گفت که شهادت خانم شادی صدر در مقابل این دادگاه بطور واقع شهادت در مقابل دادگاهی با یک تمایل سیاسی مشخص بوده است و ایشان با آگاهی از اینکه در پایان کار چنین اقدامی صورت خواهد گرفت، پذیرفتهاند تا در مقابل این «دادگاه مردمی» تحت کنترل یک جریان سیاسی مشخص شهادت دهند؟
آیا خانم رها بحرینی به عنوان نمایندهی «سازمان عفو بینالملل» پیش از ادای شهادت در مقابل این «دادگاه مردمی» از برنامهریزی کار دادگاه و چنین پایان موزیکالی مطلع بوده است؟
آیا تمامی محافلی که به شما اعتماد کرده و برای برگزاری این «دادگاه مردمی» منابع مالی در اختیار شما قرار داده و به ابن ترتیب، یکی از اصلیترین شرایط لازم برای سازماندهی موفقیتآمیز این اقدام را فراهم ساختهاند، آگاهانه پذیرفتهاند تا در پایان کار چنین بهرهبرداری گروهی و سیاسی از آن صورت گیرد؟
آیا در لحظهای که خانم شادی امین به عنوان یک «فعال حقوق بشر»(!) همزمان با پخش سرود «خون ارغوانها»، اقدام به اخراج فردی که حامل پرچم سه رنگ شیروخورشید ایران از سالن کرد، هیچیک از شما نپرسید که این اقدام چه توجیهی دارد؟! اگر دوستان خانم امین حق برگزاری تظاهرات سیاسی در سالن دادگاه را دارند، چرا سایر افراد و به ویژه کسانی که پرچم سه رنگ شیروخورشید را که نماد فراگیر هویت ملی است حمل میکنند، چنین حقی را نداشته باشند؟! ملاحظه میکنید که وقتی عرصه دادگاه به حرکات سیاسی آلوده میشود، چگونه مرزها مغشوش میشوند و در نتیجه به سختی میتوان به پرسشهایی بسیار ساده پاسخ داد.
و اما، اگر بگوییم که این یک «دادگاه بینالمللی مردمی» است و مشروعیت خود را از افکار عمومی بینالمللی و از قوانین بینالمللی میگیرد، باز هم هیچ چیز از وزن و اهمیت پرسش چند وجهی بالا کاسته نخواهد شد چرا که به هر حال باز هم با اجرای عدالت سر و کار داریم و دامن عدالت را نمیتوان به هیچ عنوان به حرکات جانبدارانه و بازیهای سیاسی آلود.
خصلت بینالمللی این دادگاه و ایرانی نبودن اعضای هیئت رئیسه آن به هیچ عنوان باعث نخواهد شد تا برگزارکنندگان و دست اندرکاران آن نسبت به رعایت اصول خدشهناپذیر و قواعد اساسی حاکم بر پیشبرد این کار متعهد نباشند.
و سرانجام، نباید تعجب کرد اگر در این نوشته و طرح پرسش چند وجهی، سازمان فرانسوی «با هم علیه اعدام» که همراه دو سازمان ایرانی برگزارکننده این «دادگاه مردمی»، یعنی «عدالت برای ایران» و «حقوق بشر ایران» است مخاطب قرار نگرفته است. واقعیت این است که با بنیانگذاران آن آشنایی کامل داشته و یقین دارم که با توجه به اصول حاکم بر روش کار و شیوه همکاریشان، نمیتوانند با چنین حرکتی در چارچوب برگزاری چنین برنامههای مشترکی موافق باشند.
بنیاد میراث پاسارگاد