معنای نام شیراز در دوران کهن – جواد مفرد کهلان

 

تطابق برم دلک، ابونصر با آربوای نقشه های بطلمیوسی:

نام منطقهٔ باستانی “برم دلک” شیراز به معنی استخر مطلوب کوچک است. نام ابونصر آن نیز به صورت آبان سار (محل آبِ عالی کوچک) به همین معنی است. نام آربوا نیز به صورت آربو-آوَ به معنی دارای آب رسای کوچک است:

सरु adj. saru thin, सरु adj. saru fine

प्रवाह m.f. pravAha (barma) pond

दयालु adj. dayAlu merciful

ak: suffix indicating smallness

अर्भ adj. arbha small and fine

आप  n. āpa(āva): water

بر این اساس خود نام شیراز نیز به معنی محل قرار گرفتن استخر است:

शिर m. shira bed

ह्रद m. hrada (hradha)  pool

واژهٔ معرّب حوض که در قرآن مذکور نیست، نه از این هرذَ بلکه بر گرفته از واژهٔ اوستایی هَ- اَئوذَ (مخزن آب) است. نامهای کهن شیری-کوم (تختگاه استخر) و تیر-از-ایش (محل کنار حوض آب کوچک) نیز متعلق به شیراز به نظر می رسند:

शिर m. shira bed

कूम n. kUma pond

तीर n. tira shore, beside

औदक adj. audaka[audha]  water, a large volume of water

ईषन्{ईषत्} adverb ish(an) [ish(at)] a little

به نظر می رسد این نامگذاری نامهای شیراز در مقابل پئیشیا اُوادا (محل استخر بزرگ) یعنی شهر استخر (تخت طاووس تختگاه چشمهٔ نیرومند) بوده است.

معنی نام پاسارگادیان (پَس ارگدیان)

این نام به صورت پَس-اَرجتیان معنی آریاییان کناری (آریاییان پارسی) را می دهد. لابد آن نام قبیلهُ حکومتی پارس‌ها بوده نه نام شهر، چنانکه برخی گمان کرده اند. در اوستا آنان را به دو دستهُ هوگو ها (دارندگان چارپایان خوب) و نوذریان (حاکمان جدید) تقسیم نموده اند. اولی شاخهُ کوروش و دومی شاخهُ داریوش بوده است.

نام پارسوماش که آشوریان برای پارس آورده اند، به صورت پارسو مَئث به معنی ناحیهٔ کناری است.

آریائیان میانی مادها (آریزانتیان، قبیلهٔ نجبا) بوده اند. نام ماد به معنی میانی است.

سومریان هم سرزمین خود را کنگیر یعنی سرزمین اشراف می نامیده اند.

خود نام مشترک پارس و عیلام در اوستا به عنوان سرزمین آفریدهٔ اهورامزدا و زادگاه ثراتئونه (فریدون، کوروش)، وَرِنه (سرزمین برگزیده و خوشی) ذکر شده است.

پیشتر چنین اطلاعات پراکنده ای از تاریخچهٔ شیراز جمع آوری شده است:

اولین اشاره به نام شیراز، در کتیبهٔ پادشاه بابلی منیش توزو (٢٢۵۵-٢٢۶٩ پیش از میلاد) است که به همراه انشان از شهری به نام شیریکوم نام برده است. دومین اشاره به نام شیراز بر روی لوح‌های گلی ایلامی است که به ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد بازمی‌گردد و در ژوئن ۱۹۷۰ در هنگام کندن زمین برای ساخت کوره آجرپزی، در گوشهٔ جنوب غربی شهر یافت شده‌است. این لوح‌های نوشته شده در ایلام قدیم به شهری به نام تیرازیس اشاره دارند.

طبق تاریخ ایران، چاپ دانشگاه کمبریج، «سکونت دایمی در محل شهر شیراز شاید به دوران ساسانی و حتی پیش از آن برسد. اما اولین اشاره‌های معتبر در مورد این شهر به اوایل دوران اسلامی بر می‌گردد.» به نوشته دانشنامهٔ اسلامی نیز شیراز شهری است بناشده در دوران اسلامی در محلی که از زمان ساسانی یا احتمالاً پیش از آن سکونت‌گاه دایمی انسان بوده‌است.

به گفتهٔ شاپور شهبازی در دانش‌نامهٔ ایرانیکا «این ادعا که شیراز اردوگاه مسلمانان بوده تا این‌که برادرزاده یا برادر حجاج ابن یوسف آن را در سال ۶۹۳ پس از میلاد به شهر تبدیل کرد، اثبات نشده‌است.»

جان لیمبرت، چنین جمع‌بندی می‌کند که هر چند تاریخ‌نگاران اسلامی بر این عقیده هستند که شیراز در سدهٔ اول هجری توسط عبدالملک مروان بنیان نهاده شده‌است، اما باید دانست که شهری با نامی نزدیک به نام شیراز پیش از اسلام در محل یا نزدیک شهر وجود داشته‌است که نام خود را به شهر فعلی شیراز داده‌است. خصوصاً با توجه به اشاره‌ای که حمدالله مستوفی داشته‌است. مستوفی در نزهت‌القلوب (۷۴۰ ق) معتبرترین روایت را این می‌داند که شهر شیراز را محمد برادر حجاج ابن یوسف به زمان اسلام تجدید عمارتش کرد. حمدالله مستوفی روایت دیگری هم آورده‌است که تجدید بنا بر دست عم‌زادهٔ حجاج محمد بن قاسم بن ابی عقیل صورت پذیرفته‌است. آثاری عیلامی (شامل یک سه‌پایه برنزی) مربوط به هزارهٔ دوم پیش از میلاد در جنوب شرقی شیراز یافت شده‌است. همچنین در تعدادی لوح‌های عیلامی مکشوفه در پارسه (تخت جمشید) به کارگاه‌های مهمی در تی -را-ایز-ایش (تیرازیس یا شیرازیس) اشاره می‌کند که بی‌شک همان شیراز امروزی است. لیمبرت، شهبازی و آرتور آربری هر سه فهرستی از نشانه‌های متعددی از سکونت دایم در دشت شیراز و اطراف محل کنونی شیراز در دوران پیش از اسلام را ذکر کرده‌اند. مانند نگاره‌های سنگی مربوط به اوایل ساسانی، اشارات موجود به دو آتشکده (به نام‌های هرمزد و کارنیان) و قلعه‌ای باستانی به نام شاه موبد و آثار کشف‌شده در قلعهٔ ساسانی در محل فعلی قصر ابونصر.

شهبازی می‌گوید که شواهد بالا چنین می‌نمایاند که شیراز تا پایان دورهٔ ساسانی شهری با جمعیتی عمده و احتمالاً مرکزی اداری بوده‌است. آرتور آربری چنین نتیجه می‌گیرد که بزرگی شیراز به هر اندازه بوده، این شهر در زمان داریوش زیر سایهٔ پارسه و پس از حملهٔ اسکندر مقدونی زیر سایهٔ شهر همسایه استخر بوده‌است.

همچنین نام شیراز همراه بخش اردشیر خوره دوره ساسانی به مرکزیت فیروزآباد ذکر شده‌است و شیراز جزئی از آن بوده‌است. اردشیر خوره یکی از پنج بخشی بوده‌است که استان فارس ساسانیان را تشکیل می‌داده‌است. این اطلاعات در مهرهای ساسانی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل دوران اسلامی کشف شده در محل قصر ابونصر در شرق محل کنونی شهر شیراز به‌دست آمده‌است و لیمبرت چنین پیشنهاد می‌نماید که استحکامات موجود در محل قصر ابونصر همان قلعه تیرازیس یا شیرازیس یاد شده در لوح‌های عیلامی پارسه است و بعدها پس از آن‌که شهر فعلی شیراز در نزدیک این قلعه بنیان نهاده شده، این شهر نام خود را از این قلعه در حوالی شهر به یادگار گرفته‌است.

باستان‌شناسان موزهٔ متروپولیتن نیویورک نیز با توجه به نتایج حفاری‌های خود در محل قصر ابونصر، این استحکامات و احتمالاً روستاهای اطراف را به عنوان محل شیراز پیش از اسلام پیشنهاد می‌کنند. آن‌ها گفته‌های بلخی در سده ۱۲ را نقل می‌کنند که می‌گوید: در محلی که شیراز کنونی وجود دارد، منطقه‌ای بوده‌است با چند قلعه در میان دشتی باز. آنان در مورد داستان بنیان نهاده‌شدن شهر جدید شیراز و انتقال آن به محل جدید چنین نظر می‌دهند که انتقال یک شهر در بسیاری جاهای دیگر مانند نیشابور و قاهره نیز اتفاق افتاده‌است. در این حالت پس از تحولات یا تغییراتی سیاسی، شهر به محلی در نزدیکی شهر قدیم منتقل شده و شهر قدیمی رها گشته تا به شهری حاشیه‌ای یا تلی از خرابه تغییر پیدا کند.

منابع عمده:

١ – تاریخ ایران، چاپ دانشگاه کمبریج.

٢ – بین النهرین باستان تألیف ژرژ رو، ترجمهٔ عبدالرضا هوشنگ مهدوی.

٣ – فرهنگ سنسکریت، آنلاین.

۴ – فرهنگ لغات اوستا، احسان بهرامی.

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

گفتگوی علیرضا میبدی با دکتر ناصر کرمی درباره محیط زیست و مطالب دیگر مربوط به ایران

Read Next

شاهزاده رضا پهلوی در واکنش به گفته پرزیدنت ترامپ:‌ خلیج فارس فقط یک نام نیست، یک واقعیت تاریخی ست