دکتر ناصر کرمی استاد گردشگری و اکوتوریسم در دانشگاههای علامه طباطبایی، آزاد شهر ری، آزاد ملایر، برگن و ترونهایم نروژ بوده است. در پیشینهی او همچنین مدیریت برنامه ریزی و تحقیقات سازمان ایرانگردی و جهانگردی و طراحی برنامه جامع توسعه اکوتوریسم ایران به چشم میخورد. ناصر کرمی همچنین سالها سردبیر ماهنامه جهانگردان بوده است. او نویسندهی راهیاب ایران نیز است که در انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است و پرفروشترین کتاب در زمینهی جاذبههای گردشگری ایران است.
میراث ملی ایران در حساسترین مقطع تاریخ ایران؟ پوشیده نیست که میراث ملی ایران، اعم از تنوع زیستی و چشماندازهای طبیعی و آثار تاریخی و فرهنگی، در همه 40 سال گذشته روندی کاهنده و رو به قهقرا داشته است. اما به اقتضای اوضاع کنونی، آنچه که در پیش رو است به نظر حتی نگران کنندهتر میآید.
سه فرض سیاسی در باره اوضاع کنونی قابل تصور است: نخست آنکه سرکوب بپاید و رژیم عجالتا توان مهار خیابان را داشته باشد. دوم اینکه دوباره خیابان شعلهور شود و انقلاب گُر بگیرد؛ و سوم اینکه رژیم فرو بپاشد و دورانی دیگر در ایران آغاز شود. حال ببینیم میراث ملی در هر کدام از این سه وضعیت چه سرنوشتی خواهد داشت:
1ـ وضعیت تداوم سرکوب: رژیم البته از ابتدا هم هیچ اولویتی برای حفاظت از ایران زمین و میراث آن نداشته، اما قابل تصور است که در وضعیت سرکوب، ناچار باشد که حتی دو ریال باقیماندههای کف دست را هم صرف تجهیز ماشین کشتار بکند. اما مشکل فقط این نیست که در وضعیت سرکوب میراث ایران به حال خود رها خواهد بود. تجربه میگوید رژیم در شرایطی که نیاز باشد، این میراث را به گروه تهیدستتر جامعه باج خواهد داد تا از نارضایتی آنها بکاهد و بلکه شاید وفاداری شماری از آنها را هم به دست آورد. مانند کاری که به ویژه در دوره محمود احمدی نژاد کردند با صدور مجوز برای حفر دهها هزار چاه جدید و اجازه کشت و یا حتی ساخت و ساز در اراضی ملی و بعضا مناطق حفاظت شده.
2ـ وضعیت انقلاب و جنگ خیابانی: اکنون نمیدانیم چه زمانی وضعیت دگرباره رنگ و رخ انقلابی بخود خواهد گرفت و در آن صورت نیز چه اندازه به طول خواهد انجامید. فقط این را میدانیم که خیابان باز خواهد گشت و حتی اگر باز سرکوب بشود دیگربار هم باز می گردد. رژیم به پیروزی در «همه» جنگهای خیابانی احتیاج دارد و آزادیخواهان و انقلابیون به «فقط یک بار» پیروزی در این جنگ. چنین وضعیتی اگرچه نویدبخش آزادی و رهایی است اما به هر حال در کوتاهمدت آشوب و ناامنی اجتنابناپذیری را به دنبال خواهد داشت که پیامدهای آن بیش از همه میتواند دامن میراث ملی را بگیرد. به واقع شکلی غلیظتر از نگرانیهایی که برای وضعیت سرکوب به آنها اشاره شد.
3ـ وضعیت پساانقلاب: مراقبت و احیای میراث ملی ایران البته از جمله اولویتهای هر حکومت منتخبی خواهد بود که متعاقب براندازی جمهوری اسلامی بر سر کار میآید. اما قطعا از لحظه فروپاشی رژیم تا استقرار کامل دولت بعدی یک دوره برزخی و ناامنی وجود خواهد داشت. دوره ای که میتواند چند هفته تا چند ماه به طول بینجامد. مشابه وضعیت عمومی ایران از ۲۲ بهمن ۵۷ تا تحکیم مجدد نهادهای دولتی در نیمه سال ۵۸.
مستندات میگویند در آن چند ماه بیشترین میزان تخریب در حوزه چشماندازهای طبیعی رخ داد و بلکه مسئله فراتر از این رفت مواردی از تصرف پارکهای ملی نیز رخ داد. داستان تسخیر دشت ارژن توسط کشاورزان بومی در اوایل سال ۵۸ را بخوانید. دشتی که قرار بود زیستگاه شیر ایرانی باشد. ضمن اینکه فقط به مویی بند بود که صادق خلخالی با لودر روانه تخت جمشید شود به قصد ویرانی آن. چه گزارشهای دردناکی موجود است از غارت میراث تاریخی در مناطقی مثل مجموعه هگمتانه همدان یا مجموعه آپادانا در شوش. البته این بار شاید به آن شدت نباشد، چون این مردم آن مردم نیستند. اما احتمالا غارت و تخریب میراث تاریخی توسط عوامل درباخته رژیم را هم نباید از نظر دور داشت. چونکه عاملان این حکومت هم دولتمردان حکومت پیشین نیستند.
چه باید کرد؟ این است آن پرسش سختی که رودرروی سبزها و دیگر دغدغهمندان ایران و میراث ملی آن است. مهمترین چاره ای که به نظر میرسد راهاندازی تشکلهای غیر دولتی توسط مردم است. به خصوص تشکلهایی با مقیاس کوچکتر و با ماموریت مشخص موضعی. یعنی به عنوان نمونه تشکلی در خراسان ماموریت خودش را مشخصا حفاظت از پارک ملی تندوره بداند، یا تشکلی در ساری وظیفه خود را مراقبت از زیستگاه گوزن زرد تعریف کند، به همین صورت چندین تشکل در کاشان هر کدام به تفکیک برای حفاظت از یکی از مجموعههای تاریخی و فرهنگی این شهر، تشکلهایی در رودان و نیکشهر برای مراقبت از خرس سیاه بلوچی و تشکلی در شوش برای مراقبت از سایتهای تاریخی آپادانا و ماندانا.
سخن در اینجا این است که تشکلهایی با مقیاس خیلی کلان، مانند تشکلی که به طور کلی مدعی مراقبت از تنوع زیستی ایران است شاید چندان در این مقطع از زمان موثر نباشد مگر اینکه به دنبال شبکهسازی بوده و در پی تامین لجستیک لازم برای حمایت از تشکلهای کوچک محلی باشد.
رژیم در حال حاضر بعید است مخالف راهاندازی چنین تشکلهایی باشد. البته که نباید هم منتظر مجوز رسمی توسط نهادهای دولتی ایستاد. آنها در وضعیت ثبات و کنترل هم صدور مجوز تشکلهای مردمی را چند سال کش میدادند؛ بماند که الان که دیگر به مهمانی خانوادگی هم قاعدتا مشکوک هستند. اما ظاهرا وضعیتی وجود دارد که فقط با ثبت تشکل در یک سامانه دولتی مجوز اولیه برای فعالیت قابل دستیابی است. مضاف بر آنکه در مقیاسهای محلی شاید بتوان راحتتر با ماموران دولتی کنار آمد و بدون آن مجوز رسمی فعالیت کرد. به هر حال چنین فعالیتهایی مطلقا جنبه سیاسی ندارند و رژیم هم فعلا اولویت خود را کنترل کنشگران سیاسی قرار داده است نه کسانی که دغدغه حفاظت از سوسن چلچراغ را دارند یا نگران سرستون های کاخ شاهی در شاهور هستند.
ماموریت چنین تشکلهایی ساده است: به تفکیک هر سه وضعیت سیاسی پیش گفته برنامهی عملی تعریف کنند و از اکنون به دنبال تمرین برای مراقبت در شرایط ویژه باشند. مثلا فرض کنید شماری از جوانان آذربایجان غربی و کردستان را که مثل یک گروه رنجر آموزش دیدهاند به محض بروز شرایط نامنی و آشوب حلقه حفاظتی دور مجموعه تخت سلیمان بچینند. یا داوطلبانی از اصفهان طوری آماده باشند که در شرایط نیاز بتوانند به یاری محیط بانان شتافته و در شرایط ویژه مراقبت از پارک ملی کلاه قاضی را افزایش دهند.
دوباره تاکید میشود راهاندازی چنین تشکلهایی بایستی به عنوان یک اقدام میهندوستانه از هم اکنون انجام پذیرد. گروههای داوطلب باید به سرعت ساماندهی شده و آموزش پیدا کنند. این گروهها به ویژه برای مراقبت از چشماندازهای طبیعی و میراث تاریخی و فرهنگی در وضعیت برزخی مابین فروپاشی رژیم و استقرار کامل حکومت جایگزین، بایستی مجاب شوند.
چنانکه گفته شد، یادمان باشد که حتی در رژیم ایران ستیز کنونی هم عمده نابودی جنگلهای ایران و غارت میراث تاریخی در سال ۵۸ رخ داد که هنوز نهادهای دولتی سردرگم بودند و به واقع حکومت جدید فرصت استقرار کامل پیدا نکرده بود. بسیاری از آنچه که میراث ملی ایران نامیده می شود اکنون رنجورتر و شکنندهتر از آن است که باز یک دوره تخریب و غارت دیگر را هم تحمل کند.
کارگزاران جمهوری اسلامی بارها گفتهاند اگر مجبور به واگذاری حکومت باشند از ایران فقط یک زمین سوخته تحویل خواهند داد. البته تا الان هم هر چه کردهاند در مسیر تحقق چنین آرزویی بوده است اما نباید بگذاریم به نهایت این آرزو برسند. برخیزیم برای مراقبت از ایران. هر کدام هر جا که هستیم.
مارچ 2023
برگرفته از سایت «فریدون»
بنیاد میراث پاسارگاد