- پج پج های ایمیلی من و نمی دانم….آقا یا خانمِ فـلانی!
……………………..
From: 1Folani@go.com
To: eh118@yahoo.com
آقای هرندی، سلام
با تبریک نوروز و آرزوی سالی خوش برای شما، امِیدوارم هرکجا که هستید (نمی دانم شما کجا زندگی می کنید)، سلامت و خوب و خوش بوده و باشید. من مطالب شما را سالهاست دنبال می کنم و از خواندن آنها لذت می برم و تا حالا چند بار خواسته ام با شما تماس بگیرم ولی دلیلی پیش نیامده بود. این بار با آمدنِ عید و نوروز فکر کردم که بد نباشد که به بهانه آمدن نوروز و بهار، به شما ایمیلی بزنم و عرض ارادتی بکنم. عید شما مبارک. امیدوارم که سال خوبی داشته باشید.
پیروز باشی
فلانی
…………………………….
To: 1Folani@go.com
From: eh118@yahoo.com
خانم و یا آقای فلانی،
درود برشما. من هم فرارسیدن نوروز و بهار را پیشاپیش به شما شادباش می گویم. باید بگویم که تصادفی ایمیل شما را بازکردم. از بس در این چند سال کسی و یا کسانی، ویروس برای من فرستاده اند، هرگز ایمیلی را که منتظرش نیستم، باز نمی کنم. آنان که دل خوشی از ما ندارند، از گفت و نوشت و خوش و بشهای ما ایرانیان با یکدیگر بیزارند. لابد خیال می کنند که این کار ممکن است که – خدای نکرده! – به همدلی و ای بسا به یکدلی ما کشیده شود. همزبانی بسیار زود می تواند به همدلی راه یابد و همدلی بزرگترین نیرویی ست که می تواند گروهی، قومی و یا ملتی را در راه دستیابی به آرمان هایشان توانا کند. چنین است که امروز بخش بزرگی از توانِ دشمنان ایران و ایرانی، در راه دسته بندی کردن مردم و کوشش در جنگ افروزی میان آنان بکار می رود.
اگرچه اینترنت امکان واکنش آنی به رویدادها و گفته ها و نوشته ها را پدید آورده است، اما انگارما دراین گستره نیز باید “امر به معروف و نهی از منکر”، شویم. من یکی که شده ام. هیچ ایمیلی را باز نمی کنم. حتی پیام های غیرفارسی که بشارت وام بی بهره و یا پستان بند ارزان می دهد.
نکته ی دیگری که در واکنش به نوشته ی شما باید بنویسم این که نوروز عید نیست، جشن آغاز فصل خیزش و رویش و روش است. عید از ریشه ی”عود”، بمعنای “بازگشت”، گفتمانی در حوزه ی نگرشِ اسلامی ست. مسلمانان روزهایی را ویژه ی بازگشت به ذاتِ خداگری خویش می دانند، “عید” می خوانند. عید، روزِ “عودت” بمعنای بازگشت دادنِ نفس بسوی مسلمانِ مومن به طبیعتِ راستین خود است. در کتابِ نهج البلاغه که شیعیان آن را دفتر آموزه های علی ابن ابیطالب، نخستین امام خود می دانند، آمده است که: “هر روزی که بدون گناه سپری گردد، روزعید است.” مراد از این سخن آن است که هرروزی که مسلمان دست از نفسِ هواخواهِ خود بردارد و بیادِ خدا باشد و خود را تسلیمِ او کند، در آنروز او به ذات خداجوی خود باز می گردد. در روایت های دیگری آمده است که هر جمعه، عیدِ مسلمانان است. روزی برای درنگ در پرونده هفتگیِ بندگی خویش و کوشش در بازگشت به ذات تسلیم پذیرِ خود.
در تاریخ هزار و اندی ساله ی اسلام، مسلمانان برهرکشوری که یورش بردند، کوشیدند تا همه ی نمودها و نمادهای فرهنگ بومی آن کشور را ویران کنند. هرچه را نیز که نتوانستند نابود کنند، خودی کردند. نوروز یکی از این آیین های ماندگار بود که چون ماندگار شد، در دگردیسه کردن آن کوشیدند و آن را “عیدِ نوروز” خواندند. آنگاه برای خودی کردنِ آن، حدیث ها و روایت ها ساختند و دعاهای عربی برایش نوشتند. اما عید کجا و نوروز کجا؟ نوروز، زمانِ گل برافشاندن و پایکوبی و هلهله و شادی و شادخواری ست. عید، روز توبه و انابه و نگونبان شدن و سربرخاک نهادن و ناله و زاری کردن بدرگاه خدای اعرابِ بادیه نشین. “عیدِ نوروز”، گفتمانی مانندِ حقوقِ بشرِ اسلامی و یا فمنیسم اسلامی و یا اندیشمندِ اسلامی ست. ترکیبی ناهمایند و ناهماهنگ و لوس مانندِ کچلِ مو فرفری، یا سبزِ بی رنگ و یا مثلثٍ چارگوش است.
نوشته اید که دلیلی برای ایمیل فرستادن پیش نیامده بوده است. باید یادآور شوم که گشودن باب گفتگو و یا گفت و نوشت، نیازی به دلیل ندارد. دشمنی دلیل می خواهد، آشنایی و دوستی را بهانه ای بس است. پس چه بهانهای بهتر ازنوروز و بهار؟
برایتان نوروزی خجسته و سالی فرخنده و روزگاری بهاری آرزو دارم.
…………………………………
From: 1Folani@go.com
To: eh118@yahoo.com
آقای هرندی، دوست نادیده
سلام. نامه شما مرا غاقلگیر کرد و نظرم را در مورد بعضی از دوستانم عوض کرد. لابد آنها هم مثل شما میلهای خود را باز نمی کنند. من تا حالا همه را به حساب بی معرفتی آنها می گذاشتم. دم شما گرم. چه نکته زیبایی این که نوشته بودی که؛ دشمنی دلیل می خواهد و دوستی بهانه. دلیل آوردن خیلی مشکل است اما بهانه گیرآوردن آسان. راستی این اینترنت هم نعمت بزرگی می تواند باشد. انسان هم می تواند به وسیله آن از چاردیواری خانه خود تکان نخورد و در عین حال وبگردی کند، با آدمها آشنا شود و به همه جا هم سرکی بکشد. تا نظر شما در این زمینه چه باشد. زیاده وقت شما را نمی گیرم. فقط خواستم که از شما تشکری کرده باشم.
پیروز باشی
فلانی
…………………………….
To: 1Folani@go.com
From: eh118@yahoo.com
خانم و یا آقای فلانی،
درود بر شما. در ایمیلی که برای شما فرستادم، یادم رفت درباه ” وبگردی”، بنویسم. این واژه ساده، نمکین و رساست، اما گرفتاری کوچکی که دارد این است که درذهن من یادآور “ولگردی” می شود و باری منفی به خود می گیرد. البته شاید تنها به این دلیل که بسی بیش از بسیاری از وبگردی های من، دست کمی از ولگردی ندارد. درباب اینترنت باید گفت که اکنون اهمیت این پدیده برهمگان آشکار شده است. پیدایش پدیده ی بزرگتری مانندِ هوش مصنوعی و کاربردِ آن با ابزارهای کامپیوتری در آینده ی چنان بازتاب شگفتی در جهان خواهد داشت که انسان ناگزیر از بازتعریفِ خود و هرآنچه تاکنون شناخته و تعریف کرده است، خواهد شد. هوش مصنوعی سبب خواهد شد که هرآنچه در جهان شدنی باشد، بشود و هرچه ساختنی باشد، به کاربردی ترین شکل ممکن ساخته شود. با آن که انسان در هزاره های گذشته توانسته است هزاران ابزارِ سودمند بسازد و با کمک آن ها بسیار از محدودیت از میان ببرد، اما هنوز شکل و ریخت و شیوه ی کاربردِ بسیاری از مصنوعات سنّتی و صنعتیِ جهان، آن گونه که باید هماهنگ با ساختارِ اعضای ابزارگیرِ انسان نیست. زیرا که شناسایی دقیقِ تاپولوژی ارگونومیک، کاری کارستانی و زمانبر است و دسترسی به فرمول ریاضی هر شکل و ریختِ کامل کاربردی، در توانِ انسان مردنی نیست. اما این محاسبه ها را با کاربردِ هوش مصنوعی به کمک ابرکامپیوترهای کلان پرداز، می توان در اندک زمان کرد. این یعنی که همه ی گزینه های ممکن برای هر فُرم و شکل و ریخت شدنی خواهد شد. بس کنم و گرنه خواهی گفت چقدر فلانی (یعنی من) روده دراز است.
البته این پرسش که پایاندادِ این همه دگرگونی ناگهانی و ساختارشکن و ژرف چه خواهد بود را آینده خواهد داد. آنچه اینجا و اکنون می توان گفت این است که بدبختانه در نیم سده ی آغازین پیدایش کامپیوتر و اینترنت و پیشرفت های تکنولوژی دیجیتال، بیشترِ مردم ایران از آموزش شیوه ی کاربری این نوآوری ها محروم بوده اند و نزدیک به همه ی سایت های سودمندِ علمی و فرهنگی و هنری و اطلاعاتی جهان، در ایران از آغاز فیلتر بوده اند.
…………………………………
From: 1Folani@go.com
To: eh118@yahoo.com
آقای هرندی، دوست نادیده،
منظور من از اشاره به اینترنت، نقش احتماعی آن بود. نقشی که خاورمیانه را در این روزها منقلب و ملتهب کرده است. راستش انگار خوابهایی برای این منطقه از جهان دیده شده است که ما از آنها بی خبریم. دلم می خواهد نظر شما را در این مورد بپرسم. البته اگر حال و وقتش را دارید. دارید؟… چه عالی.
پس چشم براه نظر شما می مانم.
…………………………….
To: 1Folani@go.com
From: eh118@yahoo.com
آقای فلانی، سلام
درود بر شما. چیزی به تحویل سال نمانده است. صدای پای نوروز میآید. از کجا؟ از تلویزیونی که بچهها درآن اتاق باز کردهاند تا ببینند سال چگونه تحویل میشود. راستش خود من هم کنجکاو شدهام بدانم که چه کسی آن را “تحویل” می کند و مهمتر از آن چگونه این کار را می کند که سال هاست که ما چیز تازه ای از هرسالِ نو که آمده است، ندیده ایم. یا سال تحویل نمی شود و به ما به دروغ می گویند که شده است. یا تحویل می شود و درست تقسیم نمی شود و بخش های نوی آن به ما نمی رسد. کسی هم تاکنون نپرسیده است که چه کسی به چه کسی تحویل می دهد؟ روشن نیست که تاکنون کی داده و کی گرفته؟ اما روشن است که سال هاست که کاری کرده اند که مردمان ایران یک روزِ خوش هم ندیده اند، چه رسد به سالِ نکو که از بهارش پیداست. تا چند دقیقه دیگر سال تحویل میشود. چگونه و بدست چه کسی و برای چه؟ نمی دانم. پس بهتر است نروم سرِ این موضوع ها و بروم سرِ سطر.
نوروزتان خجسته، بهارتان فرخنده و روزگارتان بهاری باد.
***
- نـوروز
وای اگر نوروز نیاید
و بهار،
دامن گلدارش را،
برگورهای تازه بگسترد،
بیجا و بی ملاحظه،
دلقک وار.
وای اگر ماه،
قندیل غنوده ای باشد،
آویخته بر گذرگاهی،
بسوی چاهی،
و چمن، چراغ سبز راهی به بیراهی.
پنجره ها، حنجره های خالی از جوانه و جنون اند،
و بُغضی گلوگیر،
جای خالی نسیم را گرفته است.
همه ی خیابانهای تنِ شهر،
تیر می کشند.
وای اگر نوروز نیاید،
و برندارد جهان را از جا،
یادِ جان های جوانی،
که روشن از آب و آتش گذشتند.
***
- بهــــار (1)
باز دارد بهــار می آید
سبزه و گل ببارمی آید
باز از لای صخره های ستبر
اطلسی شعله وار می آید
پیچک از رویگاه خود بیرون
تـازه و تـابدار می آید
لاله چون جام باده، آتشناک
مست و ناپایدار می آید
جامِ آلاله در تب رویش
صبح در سبزه زار می آید
دستِ هر ساقه، شاخه ای نرگس
برلبِ جویبار می آید
چشمه جوشان و نور و نقره نشان
از دل ِ کوهسار می آید
می کشد پر دوباره بلدرچین
سار برشاخسار می آید
زندگی در هوای نورویی ست
باز دارد بهار می آید
***
- بهــــار (2)
دل قوی دار اگر هیچ،
اگر هیچ،
اگر…
و اگر هیچ نیازیت نمانده ست دگر
که براند
برواند
بتواند که تو را….
تا به… کجاها بکشاند
دل قوی دار، بهار آمده است.
***
- بهــــار (3)
باید بهـاروار برآمد
در انفجار روشنی از بی گرانگی
بايد بريد از تب هر بی ترانگی
بايد از آبواره آوندِ هر گياه
راهی بسوی چلچلگی زد
از عشوه و کرشمه گل راهی کن
روئينه ساز رويش هستی را
با يادِ رودِ راهی
بايد زلال زيست
بايد بٌريد و رفت
پروای ماندنم نيست
پروای پند و بند
بیزارم از هر آنچه شمایی ست
وقتی درخت پيش شما هیزم تر است
بیزارم از شما
در فکرِ آن کبوترِ سبزم
که اوج را
تا بام ِ باژگونیِ پرواز می بَرَد.
بنیاد میراث پاسارگاد