سلمان رشدی در شاهکار «آیات شیطانی» از مردانی مینویسد که از خدا برای برای توجیه ناموجهها استفاده میکنند. شاید حتی آقای رشدی نمیدانست این موضوع چقدر در زندگی خود او صادق خواهد بود. چند ماه پس از انتشار رمان، آیتالله روحالله خمینی به نام خدا از مسلمانان جهان خواست او (آقای رشدی) را بدون اتلاف وقت به قتل برسانند. هفته گذشته، هادی مطر، ظاهرا در پاسخ به درخواست آیتالله، به سلمان رشدی حمله کرد و او را تا آستانه مرگ برد.
درحالی که رژیم اسلامی در کشور من و حمله کنندهای که (از فتوای خمینی) الهام گرفته است، مسئول این حملهاند، این سیاستگذاران غربی بودند که به آنها توانایی (انجام چنین حملهای را) دادند.
ما که تجربه دست اول از تباهی تهران داریم، مدتها درباره سیاست خشنودسازی غرب در مقابل این تهدیدها هشدار دادیم. رژیم از روز اول دست به ترور زد که شامل شهریار شفیق، پسرعمه من میشود.
زمانی که خمینی برای نخستینبار بیشرمانه از خدا برای خواسته غیرموجه قتل آقای رشدی در سال ۱۹۸۹ استفاده کرد، من با رسانهها و رهبران غربی درباره پاسخگو کردن رژیم درمورد فرمان گستاخانه به خشونت گفتوگو کردم.
دولت وقت بریتانیا هوشمندانه اقداماتی برای حفاظت از آقای رشدی و پاسخگو کردن جمهوری اسلامی انجام داد. لندن در واکنش به این فتوا، روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع کرد. سه سال بعد، دولت آلمان در واکنش به قتل ایرانیان مخالف در داخل مرزهای این کشور، اقدام مشابهی انجام داد و رژیم در انزوا قرار گرفت.
این روند موجب شد جمهوری اسلامی احتیاط بیشتری به خرج دهد. شهروندان بریتانیایی تا حدود زیادی از دسیسههای رژیم در امان ماندند. پاسخ قوی غرب، امیال مخرب تهران را تغییر نداد، اما آن را محدود کرد.
اکنون بهنظر میرسد قدرتهای غربی در دو سوی آتلانتیک، درسهایی که موجب شد شهروندان آنها و ایرانیان مخالف در این کشورها در امان بمانند را فراموش کردهاند. باوجود آنکه جمهوری اسلامی از انقلابیگری و اصول خود دست نکشیده است، رژیم در دهه اخیر از انزوا بیرون آمده است. مقامات اکنون در نشستها و اجلاسهای بینالمللی پرزرق و برق شرکت میکنند و در مذاکراتی که در کانون توجه است، در شیکترین هتلهای اروپا حضور دارند.
این پذیرش، به رژیم حس بیسابقه همسنگی با غرب را داده است که شایسته آن نیست. این رویکرد اعتماد بهنفس تندروها در تهران که رژیم را منبع الهام انقلابی برای اقدامات رادیکال میدانند، تقویت کرده است.
این تغییر رویکرد به سمت خشنودسازی هیچگاه، هیچیک از مسائل جهان با جمهوری اسلامی را حل نمیکند. مشکل رژیم با غرب، موجودیت غرب است که راهش به سوی خلافت جهانی را سد میکند. هرگونه تلاش برای تطبیق با رژیم رادیکال، نمایانگر ضعفی است که تهران میتواند از آن بهرهبرداری کند.
در چند هفته اخیر، اینجا در آمریکا، سه شهروند آمریکا شامل مقامات عالیرتبه، به دلیل سیاستهای خام غرب جان خود را در معرض خطر دیدند. یک روزنامه رژیم که به انعکاس دیدگاههای دیکتاتور کنونی کشورم، علی خامنهای مشهور است، پس از حمله به آقای رشدی نوشت، «تیری که خمینی شلیک کرد روزی به هدف خواهد خورد». در واقع (این تیر) به هدف خورد و اکنون سلمان رشدی در بیمارستان است.
آقای خامنهای نیزههای بیشتری تیز کرده است و از امتیاز سادهلوحی سیاستگذاران غربی برای پرتاب آن به سوی بیگناهان بیشتری استفاده خواهد کرد. مذاکرات با واشینگتن بر سر توافق هستهای که در وین ادامه دارد به آقای خامنهای و دسیسهگران تبهکار او نشان میدهد که میتوانند از آدمکشیهایشان بگریزند.
فقدان استراتژی سیاسی غرب همچنین وضعیت را برای قدیمیترین قربانیان و آسیبدیدگان رژیم، یعنی مردم ایران، وخیمتر میکند. این روند به تهران امکان میدهد با فرار از مجازات، منتقدان رژیم را که نگرانند غرب بزدلتر از آن باشد که از آنها حمایت کند، دلسرد کند.
برای آقای رشدی آرزوی بهبودی سریع و کامل دارم. این حمله پست، تنها تجاوز به او نبود، حمله به غرب و همه متفکران آزاد بود. زمان آن رسیده است که جهان به صدای مردم ایران گوش فرا دهد و با این رژیم به عنوان حکومت یاغی که هست برخورد کند و به هممیهنانام در تلاش برای آزادی کمک کند.
شما باید مانند رهبران دهه ۱۹۹۰ به تهران نشان دهید که غرب برای اصول و شهروندان خود ایستادگی میکند. اگر این اقدام را انجام ندهید، نگرانم که تیرهای بیشتری، مردم بیگناه بیشتری را به نام خدا هدف بگیرد.
این یادداشت برگردان به فارسی از مقالهای است که به قلم شاهزاده رضا پهلوی در تاریخ ۱۸ اوت ۲۰۲۲ در روزنامه وال استریت ژورنال منتشر شده است.
بنیاد میراث پاسارگاد