برای این که اجازه ندهیم نوروز و جشن های ملی ایرانی مان را خانگی کنند؛ چه باید کرد ؟
در فلسفه ي ايران كهن ، ناپايداري جهان به معناي ناپايداري زندگي نيست ، چرا كه زندگي در جهان ناپايدار ـ يا به گفته ي حافظ، ” جهان بي بنياد ” ـ قانونمندي خود را دارد. زندگي سرشار از زيبايي است و انسان در آن پراميد و بي بيم در راستاي مسئوليت خود گام بر مي دارد
تا بتواند از بار بي آيين انديشه هاي » اهريمني « كاسته و بر اساس نيكي هاي سه گانه، با شادماني به ساختن جهاني نو ، آباداني جهان و پيشرفت آن بپردازد تا شايسته زندگي و نام جاودانه گردد.
در اين “جهان زاياي بار آور” شادي و آبادي پيوند و پيوستي تنگاتنگ دارند و، بر اين اصل و بنيان، دريوزگي و قلندري و نكوهش جهان مادي بي معناست . انسان در ين نگاه فلسفی منفي گرايي، يعني پشت كردن به دنيا، را مذموم شمرده و عشق به هستي را در هر گام نيك خود جلوه گر مي سازد و چشمان ستايشگر و نيايش بر خود را بر همه ي داده مي دوزد، نيرو مي گيرد و نيرو مي بخشد و ميدان عشق را همچون سمندر در آتش با شيدايي طي مي كند
چنين نظام فكري ” حق گزينش ” را به انسان ارزاني داشته و ” خرد ” را عصاي دستش قرار داده است تا با آن مرز ميان ” درست ” و ” نادرست ” راتشخيص دهد . براي چنين انساني سرنوشت از پيش تعيين و مقرر نگرديده بلكه سرنوشت پديده ي خرد ، بينايي ودانايي اوست .اين چنين است كه در آيين ايراني بر مرگ تن روا نمي باشد ، چرا كه مويه و ماتم شگرد ديگر اهريمن است تا انسان را به ورطه بيزاري از هستی انداخته و از بار اعتمادش بكاهد . مويه خزان لحظه ي آدمي ، زنگ كركننده اي است كه حتا ” زمين را هم ناشاد مي كند .به همين دليل ايراني به ستايش و نيايش منش نيك و كار مي ايستد تا در برابرتباهي و تاريكي و شيون و مويه پايداري كند .
منش نيك را مي ستاييم ،
پايداري در برابر تاريكي را ،
پايداري در برابر شيون و مويه را . يسنا 71 بند 17
ایران سرزمین جشن ها و نور و روشنایی بود ! خواست حکومتیان جهل جنون ” کشتن نور گسترش قلمرو تاریکی ” است ! ما مسئولیم که در برابر جهل و کینه چراغ ” آگاهی و دوستی ” برفروزیم !
با واقع بینی ! بی شیفتگی نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران ، در شناخت آگاهانه مردم به ویژه نسل تازه گام برداریم ! هر کلام گزافه یا من درآوردی آب به آسیاب حکومتیان ریخته ایم !
چراغ در برابر تاریکی بیفروزیم !
بنیاد میراث پاسارگاد