پاسخ شهلا رستمی به پرسش بنیاد میراث پاسارگاد؛ در ارتباط با خانگی کردن نوروز

 

برای این که اجازه ندهیم نوروز و جشن های ملی ایرانی مان را خانگی کنند؛ چه باید کرد

 

به باور من، یکی از کارهای مهم، شناساندن فرهنگ ایرانی، مراسم و تاریخچه آنها در برون از کشور است. شوربختانه، شماری از ایرانیانی که در رسانه های خارجی کار می کنند و پست های مهمی هم دارند، بسیار کم عید ها و جشن های ایرانی را در رسانه های خود یاد آوری کرده اند و می کنند(برخلاف چینی ها که هم رسانه ها از سال نوی آنان سخن می گویند و یاد آوری می کنند. هم آنها در محله های چینی نشین کارناوال به راه می اندازند). یکی از دلیل های آن این است که این ایرانی تبار ها (گاه مانند همه آنهائی که در زمان یورش تازیان فرهنگ خود را به آنها فروختند) می خواهند کاسه از آش داغ تر باشند و خود را (integrqted) نشان دهند. بنابراین هیچ گاه کارمندان خود را به این کار تشویق نمی کنند… در حالی که هر چه بیشتر ایرانیان یا ایرانی تبار های برون مرزی جلوه و شکوه بیشتری به این جشن ها بدهند، درون مرزی ها را هم دنبال خود خواهند کشاند، گرچه شماری از ایرانیان درون مرزی پیروان سر سخت فرهنگ ایرانی هستند. به نمونه، می توانم جشن چله را یاد آوری کنم که از چند سال پیش، با پیگیری بسیار (فرستادن پیام های خجسته باد)، دارد جای خود را باز می کند و از ربودن هویت میترائی توسط کلیسای مسیحی پرده بر می دارد. در مورد میترا و این که چگونه اروپا می رفت در قرن دوم میلادی مسخیحت را کنار گذاشته و میترا گرا شود نیز باید به شکل همه جانبه خبر رسانی کرد. هم اکنون نمایشگاهی در بلژیک در این پیوند در جریان است که چند ماه دیگر به شهر تولوز در فرانسه خواهد آمد. مطلبی را هم از یک استاد غربی دیدم که من را یاد پرسشی انداخت که به هنگام نوشتن رساله ام در سر داشتم و آن احتمال “زن بودن” میتراست !!!

نام های ایرانی و تلاش بر جایگزین کردن نام های تازی و همچنین پارسی گوئی نیز می توانند دستمایه ای برای برانگیختن انگیزه ایران شناسی باشند. شوربختانه آموزش زبان فارسی از شلختگی، نابسامانی و ناهمگنی بسیار رنج می برد. کمتر کسی را می توان دید که خوب و خردمندانه بنویسدو بسیاری از متن ها را نمی توان فهمید. نشانه گذاری هم، که در زبان فارسی وجود نداشته اما در زبان های لاتین یک علم است، به شکل سلیقه ای و ناسور به کار گرفته می شود. شاید استادان زبان فارسی، که گاه خود آنان نیز بسیار از واژه های تازی استفاده می کنند، بتوانند با چاپ دستور زبان تازه، همراه با به کار بندی واژه های فارسی برای تعریف زمان ها و …، یک همگنی به وجود بیاورند.

از همه بدتر، استفاده از واژه “فارسی” در زبان های خارجی برای نامیدن زبان فارسی است. همه می دانیم که نام یک زبان در زبان دیگر از یک سلسله فراشد تاریخی سرچشمه می گیرد و بار تمدنی دارد. ما هیچگاه نمی گوئیم : ” من اینگلیش یا دویچ حرف می زنم”… این شیوه ی  به کار گرفته شده در سالهای اخیر، ریشه در  خواست کوباندن فرهنگ پارسی ایرانی دارد و به گفته فرانسویان، از دو بی عدالتی سخن می گوید :  نبود حرف  “پ” در زبان عربی، که پ را به ف برگردانده و دیگری،  معنای آن به زبان فرانسه است :” دلمه” (دلمه بادمجان، گوجه فرنگی و …پر کردن یک سبزی با گوشت و یا مواد دیگر). اگر از کسی در خیابان بپرسید “پرسان” (پارسی) چیست ؟ یاد چند نگاره تاریخی می افتد. داریوش و کوروش وایران باستان … در حالی که اگر بگوئید “فارسی”، به همان معنائی که به آن اشاره کردم فکر می کند.

شاید بد نباشد بگویم که جایگزین کردن شماری از واژه ها کار آسانی نیست و گاه از درک آن می کاهد، اما جایگزینی واژه های ساده چون “تازه” و “نو” به جای “جدید”، هیچ دشواری به وجود نمی آورد. به هر رو روند باید این باشد و کم کم می توان حتا واژه های سنگین را هم با پیگیری جایگزین نمود..

به هر رو من تلاش برون مرزی و تاثیر آن بر درون کشور را باور دارم. مد ها بسیار زود پخش می شوند به ویژه توسط کسانی که با ایران تماس پیگیر دارند.

به باور من، یکی از کارهای مهم، شناساندن فرهنگ ایرانی، مراسم و تاریخچه آنها در برون از کشور است. شوربختانه، شماری از ایرانیانی که در رسانه های خارجی کار می کنند و پست های مهمی هم دارند، بسیار کم عید ها و جشن های ایرانی را در رسانه های خود یاد آوری کرده اند و می کنند(برخلاف چینی ها که هم رسانه ها از سال نوی آنان سخن می گویند و یاد آوری می کنند. هم آنها در محله های چینی نشین کارناوال به راه می اندازند). یکی از دلیل های آن این است که این ایرانی تبار ها (گاه مانند همه آنهائی که در زمان یورش تازیان فرهنگ خود را به آنها فروختند) می خواهند کاسه از آش داغ تر باشند و خود را (integrqted) نشان دهند. بنابراین هیچ گاه کارمندان خود را به این کار تشویق نمی کنند… در حالی که هر چه بیشتر ایرانیان یا ایرانی تبار های برون مرزی جلوه و شکوه بیشتری به این جشن ها بدهند، درون مرزی ها را هم دنبال خود خواهند کشاند، گرچه شماری از ایرانیان درون مرزی پیروان سر سخت فرهنگ ایرانی هستند. به نمونه، می توانم جشن چله را یاد آوری کنم که از چند سال پیش، با پیگیری بسیار (فرستادن پیام های خجسته باد)، دارد جای خود را باز می کند و از ربودن هویت میترائی توسط کلیسای مسیحی پرده بر می دارد. در مورد میترا و این که چگونه اروپا می رفت در قرن دوم میلادی مسخیحت را کنار گذاشته و میترا گرا شود نیز باید به شکل همه جانبه خبر رسانی کرد. هم اکنون نمایشگاهی در بلژیک در این پیوند در جریان است که چند ماه دیگر به شهر تولوز در فرانسه خواهد آمد. مطلبی را هم از یک استاد غربی دیدم که من را یاد پرسشی انداخت که به هنگام نوشتن رساله ام در سر داشتم و آن احتمال “زن بودن” میتراست !!!

نام های ایرانی و تلاش بر جایگزین کردن نام های تازی و همچنین پارسی گوئی نیز می توانند دستمایه ای برای برانگیختن انگیزه ایران شناسی باشند. شوربختانه آموزش زبان فارسی از شلختگی، نابسامانی و ناهمگنی بسیار رنج می برد. کمتر کسی را می توان دید که خوب و خردمندانه بنویسدو بسیاری از متن ها را نمی توان فهمید. نشانه گذاری هم، که در زبان فارسی وجود نداشته اما در زبان های لاتین یک علم است، به شکل سلیقه ای و ناسور به کار گرفته می شود. شاید استادان زبان فارسی، که گاه خود آنان نیز بسیار از واژه های تازی استفاده می کنند، بتوانند با چاپ دستور زبان تازه، همراه با به کار بندی واژه های فارسی برای تعریف زمان ها و …، یک همگنی به وجود بیاورند.

از همه بدتر، استفاده از واژه “فارسی” در زبان های خارجی برای نامیدن زبان فارسی است. همه می دانیم که نام یک زبان در زبان دیگر از یک سلسله فراشد تاریخی سرچشمه می گیرد و بار تمدنی دارد. ما هیچگاه نمی گوئیم : ” من اینگلیش یا دویچ حرف می زنم”… این شیوه ی  به کار گرفته شده در سالهای اخیر، ریشه در  خواست کوباندن فرهنگ پارسی ایرانی دارد و به گفته فرانسویان، از دو بی عدالتی سخن می گوید :  نبود حرف  “پ” در زبان عربی، که پ را به ف برگردانده و دیگری،  معنای آن به زبان فرانسه است :” دلمه” (دلمه بادمجان، گوجه فرنگی و …پر کردن یک سبزی با گوشت و یا مواد دیگر). اگر از کسی در خیابان بپرسید “پرسان” (پارسی) چیست ؟ یاد چند نگاره تاریخی می افتد. داریوش و کوروش وایران باستان … در حالی که اگر بگوئید “فارسی”، به همان معنائی که به آن اشاره کردم فکر می کند.

شاید بد نباشد بگویم که جایگزین کردن شماری از واژه ها کار آسانی نیست و گاه از درک آن می کاهد، اما جایگزینی واژه های ساده چون “تازه” و “نو” به جای “جدید”، هیچ دشواری به وجود نمی آورد. به هر رو روند باید این باشد و کم کم می توان حتا واژه های سنگین را هم با پیگیری جایگزین نمود..

به هر رو من تلاش برون مرزی و تاثیر آن بر درون کشور را باور دارم. مد ها بسیار زود پخش می شوند به ویژه توسط کسانی که با ایران تماس پیگیر دارند.

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

پاسخ شیرین رضویان، به پرسش بنیاد میراث پاسارگاد، در ارتباط با خانگی کردن نوروز

Read Next

پاسخ دکتر تورج پارسی، به بنیاد میراث پاسارگاد، در ارتباط با خانگی کردن نوروز