انقلاب سوم ایران علیه جمهوری اسلامی گسترش مییابد. جوانان موتور این انقلاب هستند، زنان روح آن هستند. پیام آزادی آن برای همه ملت ایران و مردم جهان است. وِیژه گیهای این انقلاب کدامند و چگونه جوانان تاریخ ایران را ورق میزنند؟
نقش نسلها در نیم قرن اخیر
نسل جوانان دهههای ۳۰ و ۴۰ خورشیدی محصول دوران مدرنیزاسیون شهری و روستایی، روند رشدیابنده صنعتی و درآمد نفتی، توسعه نظام دانشگاهی، مدیریت سیاستی اقتدارگرایانه و غیره بود. این نسل تکنوکراتیک بود، به دمکراسی علاقهای نداشت، با پول نفت آشنا شد، دلزدگی داشت و به چریکیسم و به مذهب شیعه ایدئولوژی دلباخته شده بود، طرفدار جادوگری شریعتی و شیفته شیعه گری خمینی گشت و بازیگر انقلاب ۵۷ شد. انقلابی متوهم و ارتجاعی که بازگشت به اعماق سیاهچال اسلام و ضدیت با مدرنیته و دمکراسی را هدف قرارداده بود. این خطای مهلک تاریخی منجر به برآمد رژیمی شد که تخریب فرهنگی و تاریخی و اجتماعی وظیفهاش بود. جامعه متوهم با اهداف مذهبی اسارت بار پیش از درک دمکراسی و آزادی، همین ارزشها را به گور سپارد. ازخودبیگانگی و ارتجاع شیعه ما را به گنداب توتالیتاریسم آخوندی پرتاب کرد.
نسل جوانان دهههای ۵۰ و ۶۰ در آستانه و بحبوحه انقلاب شیعه، سرباز جنگ شد، ایدئولوژی حکومتی را متحمل شد، پایش به دانشگاه دولتی و دانشگاه آزاد باز شد، از اسلام رحمانی دفاع کرد، در توهم خط طلایی امام فرو رفت. رژیم مستبد به تاخت و تاز خود ادامه داد و انحصارگرایی و دروغ را معیار اصلی قدرت خود قرار داد. این نسل رای داد که «اشکالات» رفع شود ولی حس کرد که بازنده است و خواستار اصلاحات شد. این نسل با «جنبش سبز»، امید به تغییر را دید ولی با سرکوب خیزش توسط نظام ولایت فقیه، توهم او فروریخت. در زمان «رای من کو؟» تعداد زیادی از این جوانان کشته شدند و بسیاری از آنها مهاجرت کردند. علیرغم پند و اندرز اصلاح طلبان و نواندیشان دینی، این نسل در مسیر رادیکالیسم قرار گرفت.
نسل جوانان ۷۰ و ۸۰ با شبکههای اجتماعی به جهان پیوند یافت و آرزوهای خود را در جهانی آزاد دید. این نسل که از لایههای بسیار گوناگونی تشکیل یافته، در کشور خودش بیشتر درها را بسته یافت. در ابتدا این نسل تحمل کرد و تلاش کرد تا جایگاه خود را تعریف کند و بخشی از آنها بازهم به اصلاح طلبی امید بستند ولی بیش از پیش دریافت که بن بستها و موانع برای یک زندگی عادی مطابق میل آنها بسیار است. در مرحله دوم بخشی روزافزون از این نسل رادیکالیزه شد و از نظام سیاسی دوری کرد و اسلام در ذهنیت آنها بعنوان منشا مقدس احکام مرد. در مرحله سوم لایههای دیگر به مهاجرت از کشور اقدام نمودند زیرا آینده خود را در جای دیگر میدیدند. بسیاری از این جوانان که وارد دانشگاه شده بودند احساس میکردند که خفقان و کنترل در دانشگاه مزاحم روان آنهاست و بیکاری و عدم امنیت در جامعه در انتظار آنهاست. برخی بررسیهای جامعه شناختی نشان میدهد جوانان علیرغم ایجاد «فضایهای» ویژه خود، درموازات قواعد خشک سیاسی و دینی، شماری از آنها دستخوش دل افسردگی و دپرسیون شده و اقدام به خودکشی نمودند و یا به اعتیاد مواد مخدر کشیده شدند. علیرغم تمام این آسیبها و دشواریها، همه آنها ناامید نشدند، مقاومت کردند، به میدان اعتراض آمده و قدرت تغییر را در خود بازیافتند. آنها در جنبش ۹۶ و خیزش ۹۸ در کنار لایههای دیگر اجتماعی از طبقههای متوسط و زحمتکش، وارد صفهای سیاسی و مبارزاتی شدند.
جنبش ۹۶ در محتوا بطور روشن از جنبش ۸۸ فاصله میگیرد و هدف خود را نفی ولایت فقیه و نفی هیات حاکمه اعلام میکند. شعار «اصولگرا اصلاح طلب دیگر تمام شد ماجرا» اعلام عدم اعتماد به دو جناح در قدرت بود. این شعار بیان یک چرخش بزرگ بود و جنبش اجتماعی از خط رفرمیستی به خط سرنگونی تحول یافت. در جنبش آبان ۹۸ گرایش به انقلاب سیاسی تقویت شد و اعتراض مردم به سهمیه بندی و گرانی بنزین به یک خیزش سیاسی ضدحکومتی در بیش از صد و هفتاد شهر ایران شد. حکومت بلافاصله شبکههای اجتماعی را بست و به گزارش رویتر و سازمانهای حقوق بشر، نیروهای نظامی و بسیجی ۱۵۰۰ نفر را با سلاح سبک و سنگین کشتند. اصلاح طلبان با زشتی در برابر این جنبش موضع گرفتند و برای توصیف و تخطئه آن از واژه هایی چون «ویرانی طلب»، «اغتشاش گر» و «خشونت طلب» استفاده نمودند. دولت حسن روحانی با تائید ولی فقیه و روحانیت و اصلاح طلبان این سرکوب وحشیانه را سازماندهی و اجرا نمود. در شهرهای شیراز و شهریار و تهران و کرج و اصفهان و کرمانشاه و ماهشهر و اهواز بیشترین معترضان کشته شدند.
بدنبال جنبش ۹۸ در سال ۱۴۰۰ جنبش زیست محیطی برای بحران آب شکل گرفت. در سال ۱۴۰۱ جنبش عظیمی بپا شد که انقلاب را هدف خود قرار داد. این انقلاب با چهار ویژگی برجسته خود را نشان داد. یکم، ویژگی سیاسی علیه ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و طرح سرنگونی آن. دوم، گرایش زنانه با شرکت پررنگ دختران و زنها و سوزاندن حجاب اسلامی. سوم، گرایش لائیک با نفی شعارهای دینی و هدف قدرت متکی بر آزادی. چهارم، گرایش همگرایی کل ایران و ایجاد همسوئی وحدت طلبانه همه ایرانیان برای پایان دادن به حکومت مستبد ولایت فقیهی انحصارگر. پنجم، گرایش جوانانه این انقلاب که دختر و پسر جوان با شجاعت را به میدان مبارزه کشید.
چرا جوانان نیروی محرکه انقلاب میشوند؟
از نظر جامعه شناسی یک نسل را میتوان بر پایه یک مرحله ۲۵ ساله تعریف نمود. در ایران بررسی ابتدایی نشان میدهد که نزدیک ۷۰ درصد شرکت کنندگان در انقلاب کنونی پائین از ۲۵ سال دارند. این نسل هشتاد، نقش تعیین کننده در تحول انقلابی بازی میکند و دیگر نسلها را بسوی میدان میکشد. حال اگر به آمار توجه کنیم و به جامعه شناسی این نسل بپردازیم باید گفت براساس آمار سهم جوانان گروه سنی ۱۵-۲۹ در کل جمعیت ایران نزدیک ۲۵ میلیون نفر ارزیابی میشود. برخی ویژگیهای این نسل کدامند؟ وضع اجتماعی گروهبندیهای این نسل چگونه است؟
ویژگی یکم
یکم، بخشی از این گروه سنی دانشجویان هستند. طبق گزارش وزیرعلوم، تحقیقات و فناوری در سالهای گذشته تعداد دانشجویان کشور بیش از ۴. ۵ میلیون نفر بود، اما با روند نزولی هم اکنون تعداد دانشجویان کشور به ۳. ۵ میلیون نفر رسیده است (خبرگزاری جمهوری اسلامی ۲ شهریور ۱۳۹۹). او میافزاید در سالهای گذشته تعداد دانشگاههای علمی و کابردی کشور ۱۲۰۰ دانشگاه بود، اما بر اساس طرح جدید دولت ۵۰۰ دانشگاه علمی و کاربردی در کشور تعطیل شدند. او میگوید: «ما نگران ۴۰ درصد فارغ التحصیلان کارشناسی، ۳۰ درصد کارشناسی ارشد و ۱۰ درصد دکترای غیرشاغل که هم اکنون کاری ندارند، هستیم، ضمن اینکه بیشتر فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی در کشور که اشتغال بکار ندارند را زنان تشکیل میدهند.». بنابراین بخش دانشجوئی نسل هشتاد کاهش مییابد. در ایران علتهای واقعی کاهش تعداد دانشجویان کدامند؟ چند عامل مانند: کاهش نسبی بارآوری جمعیتی در بیست سال اخیر، وجود بیش از ۴۰ درصد بیکاری در نزد دانشجویان دیپلمه، سقوط کیفیت درسی، فضای سرکوب و سانسور در دانشگاه، فضای مذهبی در دانشگاه، بی دانشی بخش بزرگی از استادان، هجوم آخوندها به دانشگاه، افزایش مهاجرت به خارج، نبود آزادی در انتخاب رشته و موضوع پژوهش، کنکور ورودی نامناسب، نبود تضمین شغلی در نظام درسی موجود و غیره، از جمله عوامل کاهش یک میلیونی دانشجویان در ایران است. این نسل از بیکاری رنج میبرد. نه تنها افراد با مدرک دانشگاهی بلکه بقیه افراد این نسل نیز با بیکاری و فشار اقتصادی و محرومیتهای اجتماعی دست به گریبان هستند. در این رابطه بیافزائیم که میانگین بیکاری دختران و زنان جوان این نسل بنابر مرکز آمار ایران ۳۱ درصد میباشد. تعرض به حقوق زنان و نفی شخصیت زن جزو ذات رژیم است.
ویژگی دوم
دوم، جوانان نسل هشتاد نه تنها در شرایط سخت اقتصادی قراردارند بلکه بعلاوه در فضای اجتماعی و سیاسی و دینی فشارهای سنگینی را متحمل میشوند. آنها از سنت دینی و خانوادگی فاصله گرفتهاند و مانند پیشینیان به جهان نگاه نمیکنند. نیازهای آنها آزادی در مناسبات اجتماعی است. بسیاری از آنها در زندگی واقعی خود به عشق و موسیقی و نقاشی، به سفر و دوستی و گپ زدن، به آزادی بیان و انسان دوستی، به بهره گیری از شبکههای اجتماعی، به آموزش با کیفیت و لائیک و علمی، و به آرامش و شادی در زندگی، علاقه دارند. تمام این خواستهها در جمهوری اسلامی با سرکوب و محدویت و هراس و تنبیه مواجه است. در تعفن اسلام و گنداب شیعه گری و ساختار رژیم مدافع دین، این نیازها سرکوب میشود. جوانان برای شیوه زندگی آزاد مدام در حال جنگ با حاکمیت دینی و آخوندها هستند. مخفی کردنها و موش و گربه بازی کردنها و سرکوبهای دولتی و تبلیغات فاشیسم اسلامی حوزوی و رسانههای حکومتی، آنها را خسته کرده است. جوانان در همه جا تمایل خود را برای قدرت سیاسی لائیک نشان میدهند.
ویژگی سوم
سوم، جوانان از درون مدرسه جمهوری اسلامی بیرون میآیند و رژیم پیوسته تلاش کرده تا جوانان و نوجوانان را اسلامیزه کند و آنها را به سربازان امام زمانی و مدافع خود تبدیل کند. پرکردن کتابهای درسی از فرهنگ منحط دینی و ایدئولوژی شهیدنمایی و تحریفات تاریخی و حذف فرهنگ ایرانی، در جهت اسارت روانی نسلهای جوان بوده است. ولی واقعیت واکنشها و رفتارهای فرهنگی جوانان نشان میدهد که رژیم در هدف خود شکست خورده است. تمام رهبران جمهوری اسلامی و ایدئولوگهای اسلامگرا ضد تمدن غرب و ضد دمکراسی شعار میدهند ولی جوانان و نوجوانان به صدای غرب گوش میکنند. آنها در پی آزادی هستند و آنها میخواهند خودشان زندگی خود را انتخاب کنند و شیوه زندگی لائیک و سکولار داشته باشند. جوانان احکام دینی و قوانین مذهبی را طرد میکنند. طبقه آخوند هرگز این خواست را نمیفهمد. رژیم اسلامی زبان نسل جوان را هرگز نمیفهمد. افکار و اعتقادهای مرتجعانه شیعی حاکمان، آنها را به یک طبقه تبهکار و فاسد و ضد نسل جوان تبدیل کرده است. بنابراین در این نظام تمام امیدهای جوانان به یاس و سرخوردگی تبدیل میگردد. اعتراض و عصیان جوانان از بیعدالتی و استبداد و دین انحصارگر و فربه و مزاحم حکومت، مایه میگیرد.
ویژگی چهارم
چهارم، این نسل به این نتیجه رسیده که رژیم اسلامی را باید واژگون کند. در جامعه از زمانی که تظاهرکنندگان به اصولگرا و اصلاح طلب پشت کردند در واقع نسل جوان از رژیم جمهوری اسلامی برید. جوانان حکومت خامنهای را دشمن خود یافتند و سران سپاه را دزد و بیشرف تعریف کردند. این آگاهی یک روند است و از ابتدا نمیتوانست فراگیر شود ولی روند آگاهی و کشتار هم وطنان توسط آدمکشان حکومتی شمار بیشتری را شجاعت داد و به جدال قطعی علیه قدرت سیاسی سوق داد. در کشتار ۹۸ رژیم دشمنی عمیق خود را به جوان نشان داد. سازمان عفو بینالملل در گزارش دومین سال سرکوب جنبش آبان ۹۸ تاکید میکند که کشتار معترضان عمدتا در روزهای ۲۴ تا ۲۸ آبان و با مشارکت ماموران انتظامی، امنیتی و سپاه پاسداران انجام گرفت و افزون بر آن، گزارش این سازمان میگوید اکثر قربانیان ثبت شده، در دهه ۲۰ زندگی بودهاند و سپس افراد گروه سنی ۳۰ دومین دسته از قربانیان میباشد. طبق فهرست این سازمان، معترضان بالای شصت سال، کمترین تعداد قربانیان را داشتهاند. این آمار به روشنی نشان میدهد که جوانان نیروی محرکه جنبش سراسری بودهاند. آنها بر ترس غلبه یافتهاند. انگیزه قوی، مبارزه دسته جمعی، مضر دانستن آخوند انگل، تمسخر نمودن مقدسات شیعه گری، پی بردن به رذالت حاکمان دینی و سران سپاه و بسیجی، همه و همه جوانان دختر و پسر را آماده جدال نمود.
ویژگی پنجم
پنجم، با قتل دولتی ژینا مهسا در ۱۴۰۱، این نسل وارد عصیان شد و بازیگر اصلی انقلاب سوم شد. بسیاری از پدران و مادران آنها میخواستند با اصلاحات ساختار جمهوری اسلامی را بهبود ببخشند. آنها میخواستند با گفتگو و با عقلانیت خود رژیم به را به عقل بیاورند، ولی مغزهای پوسیده خرافه پرست آخوند و رانتهای ناشی از فساد کلان و ساختار استبدادی حکومتی ولایت فقیه قادر نبودند اصلاح طلبی را بپذیرند. اصلاح طلبان در جامعه تبلیغ نمودند که در درون نظام هنوز ظرفیت کلان بهبودی وجود دارد. ولی تجربههای خونین در جامعه نشان میداد که رژیم ولایت فقیه کوچکترین امتیازی به جامعه نمیتواند بدهد. در یک جامعه دمکراتیک، تعادل در جامعه، با ایجاد تناسب قوا و امتیازدهی متقابل است. این امتیازدهی پایان درگیری اجتماعی و سیاسی نیست، ولی بیان یک توافق نسبی و گذاراست. در نظام توتالیتر و استبدادی، حاکمیت فقط امتیاز میگیرد و حداکثر فشار را روی جامعه وارد میسازد. در ایران هرچه زمان میگذرد رژیم اسلامی فشار را بالا تر میببرد. هر چه در زمان پیش میرویم در این نظام الهی، بیعدالتی، زورگویی، جاسوسی روی شبکههای اجتماعی، اسیدپاشیها و سرکوبهای خیابانی دختران با گشت ارشاد، تطمیعها و توطئه گریها علیه ورزشکاران زن و مرد، آزار و تعرضها به هنرمندان، سرکوب زیست محیطیها، پخش خرافه پرستی، ضدیت با شادی و عشق ورزیدن، خطر برای کودکان، ستمگری سیاسی و دینی علیه زن، تجاوز بسیجیها، چپاول ثروت، سقوط ارزشها و غیره افزایش مییابد. این واقعیت دردناک به جوانان نشان میداد که آنها نمیتوانند آزاد باشند و به سبک زندگی مورد علاقه خود ادامه دهند. آنها کمونیسم نمیخواهند، آنها شوینیسم را نمیپسندند، آنها مخالف تبعیض هستند، آنها آزادی را میخواهند، آنها همکاری نسلها و همدلی و برابری زن و مرد را میخواهند.
این حجم عظیم از خرافه و استبداد و توهین و نیز سنتهای کهنه خانوادگی و مردسالار و پدرسالار، مانع پیشرفت جوانان است. جوانان صدای آزادی را دوست دارند ولی رژیم دینی استبدادی و جامعه سنتی، هنجارهای کهنه و دینی را به رخ میکشد و با زور به اجرا در میآورد. دیگر هیچ امیدی به این نظام دیکتاتوری و اسلام حوزوی و رحمانی نیست. در برابر این نظام منحط اسلامی، جوانان و دانشجویان و دانش آموزان بپا خاستند، سایر گروهبندیهای اجتماعی نیز وارد روند انقلاب شدند و کارگران نفت هم به جریان انقلاب میپیوندند. وضعیت انقلابی است و انقلاب حکومت اسلامی را نشانه گرفته است. این انقلاب سوم در ژرفای خود چه میخواهد؟ پروژه این انقلاب جوان چیست؟ از نگاه من اجزای این پروژه عبارتند: سرنگونی رژیم اسلامی، جداکردن دین از حکومت و آموزش، گرایش به لائیسیته، دمکراسی و آزادی، کرامت انسانی و حقوق بشر، دفاع از محیط زیست و طبیعت، شادی و سربلندی همه ایرانیان در سراسر ایران یکپارچه، زن زندگی آزادی.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
11 اکتبر 2022
بنیاد میراث پاسارگاد