
تاریخ انتشار: August 11, 2025
امروز دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴، با شنیدن خبر سفر «صالحی امیری»، وزیر میراث فرهنگی رژیم به پاسارگاد، و سخنان به ظاهرمهرآمیز او درباره پاسارگاد که « این دیار نماد هویت و شکوه تمدن ایرانی است».و به دنبال آن سخنان بو داری چون «توسعه ای متناسب با شان تاریخی و منزلت جهانی پاسارگاد»، «حق مردم پاسارگاد بهرهمندی از زیست شرافتمندانه»، «زیرساختهای پایدار» و «توسعهای همسنگ با جایگاه تاریخی و جهانی این سرزمین» قلبم لرزید و با خود گفتم: دوباره چه نقشه ای برای میراث های ملی ما ریخته اند؟
ممکن است خیلی از شما، به ویژه برخی از جوانان زیر بیست و حتی بیست و پنج سال متوجه نباشید که این سخنان از زبان همه ی وزرای میراث فرهنگی رژیم چقدر خطرناک و نگران کننده است. اما برای ما دوستداران میراث فرهنگی که چند دهه است با این نوع سخنان و نتایج آن آشنایی داریم، اولین فکرمان این است که «باز حکومت در تدارک ویرانگری و یا چپاول تازه ای می باشد»
این «اتهام» نیست؛ یک واقعیت است، چرا که این حکومت از روز نخست اشغال ایران از یک سو با همه ی آن چه که قبل از اسلام در ایران بوده (یا به قول خودشان طاغوت) دشمنی داشته و از سویی دیگر مصرانه در تلاش بوده همه ی «میراث فرهنگی و تاریخی» ما را که از ارزشمندترین میراث ملی ایرانیان می باشد را نابودکند.
تلاش های قانونی و توسل باستانشناسان دانا و کنشگران دلسوز به سازمان های جهانی حفظ میراث فرهنگی از یک سو، و وابستگی و علاقه ایرانیان به میراث نیاکانی خود از سویی دیگر، سدی بوده که ۴۶ سال تا اندازه ای جلوی این عملیات ایران ستیزانه را گرفته است. اما این حکومت حتی لحظه ای دست از تلاش اهریمنی خود برای نابودی تاریخ و فرهنگ ما برنداشته است. از هر دری بیرونش انداخته ایم از دری دیگر وارد شده تا به ویرانی داشته های با ارزش ما ادامه دهد.
من چون بسیاری از عاشقان تاریخ و فرهنگ ملی مان، بارها و بارها گفته و نوشته ام که ما کهنه گرا نیستیم، حتی باستانگرا نیستیم. ما مردمانی از اهالی دنیای پیشرفته امروز هستیم که آموخته ایم «حذف هر کدام از آثار تاریخی و فرهنگی یک سرزمین به دانش و تجربه های بشری لطمه می زند» و برای زنده نگاهداشتن فرهنگ و تاریخ بشری مان است که با این حکومت از قرون وسطا برآمده که ضد همه ی ارزش های امروزین است، به مبارزه ای فرهنگی برخاسته ایم.
اگر امروز نیز من با سخنان وزیر فرهنگ وقت رژیم، گرفتار نگرانی و هراس شده ام (که ای داد بیداد دوباره نقشه ای برای ویرانی دیده اند) باور کنید وهم و خیال نیست. تجربه ای تلخ است که موارد زیادی شبیه آن در سایت بنیاد میراث پاسارگاد مستند شده است . همانگونه که شما جوانان این روزها تجربه ای جدید به دست آورده اید و با حیرت نمایش های حکومت را پس از جنگ ۱۲ روزه دیده اید. و اکنون شما هم شاهد بوده اید که این حکومت چگونه وقیحانه در ظرف چند روز دشمنی و نفرت شان به شخصیت های میراث ملی ما را تبدیل به تظاهرات عاشقانه به کوروش و داریوش و شاپور کردند؛ آنهم وقتی که برخی از برگزارکنندگان روز کوروش پس از سال ها هنوز در زندان به سر می برند، و شاهد بوده اید که چگونه سرودها و ترانه های ملی ما را تغییر داده و به مفاهیمی واپسگر و مذهبی آغشته کرده و به خورد مردمانی بی خبر و نادان داده اند.
اکنون نیز این هراس از سخنان آقای وزیر خیال و وهم نیست وقتی که دوباره ضمن تحسین جایگاه تاریخی و جهانی محوطه پاسارگاد می گوید «حفظ حقوق جوامع محلی، وحق بهرهمندی از زیست شرافتمندانه، زیرساختهای پایدار و توسعهای همسنگ با جایگاه تاریخی و جهانی این سرزمین»؟ آیا به این معنای روشن نیست که می خواهند به بهانه کمک به مردمان زحمت کشی که خودشان فقیر و دردمندشان کرده اند، باز هم چاه هایی برای سیراب کردن زمین های سران حکومت بکنند؟ می خواهند دوباره ریل راه آهنی برای کار و کاسبی شان بسازند،؟ معدن تازه ای را که پیدا کرده اند حفاری کنند؟ آپارتمان سازی جدیدی برای فروش به راه اندازند و یا هراس انگیز تر این که وسایل و ابزار جنگ طلبی های خود را در جایی پنهان کنند، یا…چه اقدام دیگری؟ وگرنه این همه جا و مکان برای آن چه به بهانه ی آن می خواهند در نزدیکی پاسارگاد برپا کنند در سرزمین وسیع ما، و در هر کدام از استان ها و شهرهای وسیع ما وجود دارد.
شکوه میرزادگی
یازدهم آگوست ۲۰۰۵
————————————————
بنیاد میراث پاسارگاد