پنج سال «کندوکاو» و بیش از یک میلیون بازدید ـ آرمین لنگرودی

 

در بحبوحهٔ یک بیماری درازمدت نوشتن نخستین کتاب خود «چگونه مسلمان شدیم؟» را بپایان رساندم. در آن زمان نیک می‌دانستم که با اینکار و با دیدگاههای مطرح شده در کتاب، آب به لانهٔ مورچه‌های تاریخ اسلام و ایران می‌ریزم، به این معنی که خودم را برای حملات دشمنانهٔ نقالان تاریخهای رسمی آماده ساخته بودم. ولی آنچه که کمتر به آن می‌اندیشیدم، این بود که این کتاب برایم زمینهٔ آشنایی با کسانی را فراهم می‌آورد، که زندگی‌ام را تا اندازهٔ قابل توجهی غنی‌تر می‌سازند: عزیزانی چون ناشر گرانقدرم، حمید مهدی‌زاده (فروغ)، محسن بنائی (که تا آنزمان با نام مزدک بامدادان می‌نوشت) و داریوش بی‌نیاز، نویسنده و مترجم کتابهای بسیار ارزندهٔ اسلام‌شناسی نوین. مدتها بعد با همین عزیزان و به پیشنهاد داریوش اقدام به ساخت سایتی با نام «کندوکاو» کردیم، که اکنون به آدرسی معتبر برای روشنگری در زمینهٔ تاریخ، فلسفه و دین‌شناسی تبدیل گردیده است. حال ما در آستانهٔ پنجمین سالگرد بنیانگزاری این سایت اینترنتی قرار داریم، که تا کنون بیشتر از یک میلیون بار مورد بازدید فارسی‌زبانان کنجکاو از سراسر جهان بوده است.

در آنزمان و در معرفی «کندوکاو» نوشتیم:

«”کندوکاو” بر آن است که از دل مغاکهای تودرتوی سرشار از تاریکی و افسانه و دروغ، راهی بسوی آفتاب آگاهی‌بخش تاریخ راستین بازگشاید و با بررسی بی‌گذشت تاریخ ایران و اسلام بر پایه داده‌های آزمون‌پذیری چون سکه‌ها و سنگ‌نبشته‌ها و دیگر سازه‌ها و برجامانده‌های مادی و ملموس از یکسو، و بازخوانی و پژوهش نوشته‌های درون‌دینی و گزارشهای دبیران و کاتبان از سوی دیگر، سرتاسر تاریخ ایران، بویژه تاریخ آغازین اسلام را به چالش بگیرد و از این رهگذر گامی در گسترش فرهنگ پرسشگری بردارد».

پژواکهایی که ما پیوسته از خوانندگان و دنبال‌کنندگان مطالب سایت می‌گیریم، بسیار دلگرم‌کننده و یکی از مهمترین انگیزه‌های پیگیری پیاپی در تلاشهای ما در زمینهٔ بازشکافیِ آن تاریخی است، که پیوسته از جانب «پیروزمندان» و در ستایش از خود نگاشته شده است. تاریخی که، اگر نگوییم سراپا ساختگی، ولی حداقل پر از اشتباه و بدفهمی است. در واقع “تاریخ سنتی” امروزی چیزی نیست مگر به یک نگارش “پسازمانی” رویدادهای گذشته و بر همین مبنا خیال‌پردازانه و اُسطوره‌نگارانه، که عدم توانایی توضیح گذشته را با پناه بردن به اساطیر، متافیزیک، خدایان و پیامبران توجیه می‌نماید. در این روشِ نگارشی، چیرگیِ داستانسرایی ایرانی نقش بزرگی ایفا کرده، به طوری که ما در مواقعی، تفاوت بین داستانهای “شاهنامه” و “کارزار کربلا” و یا تفاوت شخصیت پهلوانانی همچون “علی” و “رستم” را نمی‌توانیم براحتی تشخیص دهیم!

مدتهاست که ما، با در دست داشتن داده‌های کافی، نیازمند به یک بازنگریِ ژرف و علمی در نوشتارهای رسمی پیرامون پیشینهٔ پر از ابهام سرزمینمان هستیم. در این رابطه بیشتر از داده‌ها، شهامت و جسارت لازم است؛ شهامت در شکستن چهارچوب تابوها، ترس‌ها و یا جزم‌های موجودِ قوم‌گرایانه، مذهبی و سیاسی. اعتراف می‌کنم، که گذر از این چهارچوبهای خشک‌اندیشانه، که دروغهای تاریخی را صیانت می‌کنند، کار آسانی نیست. اینکار هنگامی دشوارتر می‌گردد، که می‌بینیم در تاریخهای سنتیِ رسمی، نه تنها شواهد و اسناد در جهت تأیید آماج حاکمان تغییر داده شده، بلکه هر آنچه که مخالف خواستهٔ آنها بوده نیز بکُلی نابود گشته است. همهٔ این دشواری‌ها اما از ما یک پشتکار دوچندان طلب می‌کنند، تا در پیشبرد این چالش ملی، استوار‌تر و کوشاتر شویم.

ساختار تاریخ نتیجهٔ کردار طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی انسان‌هاست و نه یک “مَشیَّت” از پیش تبیین شده آسمانی. بر همین مبنا هم من و دوستانم تاریخ و ادیان را نه” آفرینشی”، بلکه “برآیشی” می‌خوانیم. پژوهشِ گواه‌مند پیرامون تاریخ انسانها و باورشان، بدون کندوکاو در چهارچوب اجتماعی‌، سیاسی و اقتصادیِ برآیش آنها شدنی نیست. بهمین نسبت هم بایستی تاریخ انسانها و ادیان را نمودی از امیدها، واهمه‌ها، نیازها، وابستگی‌ها، دلبستگی‌ها، آرمانها و تلاش بی‌وقفه در جهت بقای طبیعی در دوره‌های گوناگون دانست و اینها همان چیزهایی هستند، که چهارچوب «روان» جامعهٔ انسانی را در زمان خود شکل می‌دادند.

تاریخ یک پدیدهٔ محلی و محدود در یک جغرافیای مشخص نیست. پیدایش تاریخ یک کشور و یا دین، در اتباط آنها با مردمان سرزمینها و ادیان دیگر قرار داشته و دارد. همانند هر دانش دیگری، دانش تاریخ‌شناسی نیز نمی‌تواند خود را تنها با یک عنصر و مجزا از پدیده‌های دیگر مشغول نماید. من در اینزمینه در پیشگفتار یکی از کتابهایم نوشتم:

«کسانی که خود را در تمامی عمر خود تنها با یک سرزمین و یک دین، و آنهم بیشتر با “سرزمین و دین موروثی” خود، مشغول می‌کنند، افرادی هستند که برای همیشه با دیدی محدود و جانبدارانه “اندر خم یک کوچه” درجا می‌زنند، که در نهایت به نتیجه‌ای بجز “اثبات حقانیت تفکرات از پیش موجود و موروثی” آنها نمی‌انجامد. اینگونه است که – بنا بر تعریف همکار ارزشمندم دکتر محسن بنائی – این افراد را بایستی، همانگونه که خود خویشتن را می‌نامند، “محقق” خواند و نه پژوهشگر، چرا که یک “مُحقق” در پی اثبات “حقانیت” پیش‌داوری خود است و نه در پی نزدیکی به واقعیت».

من همیشه بر این باورم، که پژوهش در تاریخ پیوسته به یک “متدولوژی” درست و علمی نیازمند است. تلاش گروه ما در سایت کندوکاو همواره بر این بوده، تا این «روش» و یا «متدلوژی» شناسانده و بنمایش گذارده شود. بدون تردید می‌توان در بارهٔ هر خط از نوشته‌های کندوکاو گفتگو، مباحثه و یا مشاجره کرد و این البته یکی از ویژگی‌های کارهای علمی است، چرا که متون پژوهشی، همانند متون دینی «مقدس» نیستند. بنابراین برای ماکاملاً روشن است که آنچه مهمتر از گفتگوهای مشخص در بارهٔ رویدادهای تاریخی می‌نماید، روش برخورد «زمینی» ما و پرهیز از دست‌یازی به عوامل «آسمانی» برای توضیح این رویدادهاست. کسانی که دریافتِ نارسا و نادانی خود از رویدادها را با دستیازی به “معجزات” توجیه می‌کنند، اجازهٔ پرداختن به تاریخ، بعنوان یک علم اجتماعی را ندارند. تاریخ‌پژوهی جای پرسهٔ عوامفریبان نیست، و اگر تابحال چنین بوده، بایستی این عرصه را از آنها پس‌گرفت.

آرمین لنگرودی

ژوئیه ۲۰۲۳

kandokave.org

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

آتش سوزی در منطقه مرخیل و بوزین و پاوه

Read Next

تفاوت حکومت عربستان و حکومت اسلامی حاکم بر ایران در ارتباط با میراث های فرهنگی