بدون تردید چالشِ بقا، چیستیِ خاستگاه خود و نگرانی در بارهٔ آینده، از کهنترین دغدغههای انسان بودهاند. نخستین نوع شناخت از پدیدهٔ «زمان»، بایستی از حسِ «دگرگونی» برآمده باشد. این حس اما در بستر یک هستیِ مادی به انجام میرسید، که «اکنون» خوانده میشد، پهنهای که در آن «آیندهٔ» رازآلود به گورستانِ «گذشته» تخلیه میشد. این تقسیمبندی پایهٔ بینش دینهای باستانی ایرانی از مقولهٔ «تاریخ هستی» است، که خود را بعدها بدون کم و زیاد در نگرش فیلسوفان یونانی و بعدتر نظرات آگوستین قدیس باز یافت. در دورانِ پدیداریِ «فلسفه»، ما شاهد نموداریِ تناقض نهفته در توضیح این ترکیب سهگانهٔ زمان بودیم به این معنی که؛ چگونه میتوان مجموعهای از پدیدههای «کرانمند» (آینده، اکنون و گذشته) را «بیکران» انگاشت؟ و یا اینکه “دو بخش ناموجود” ازچیزی، تشکیل دهندهٔ یک پدیدهٔ “موجود” شوند؟ این ناسازگاری، جوهر آن برداشتی بود که «زمان» را برای سدههای طولانی به یک «توهم» کاهش و پاسخ به پرسش «چیستیِ زمان» را در چهارچوب متافیزیک محصور میکرد.
با ورود دانش طبیعی و فیزیک به موضوع خاستگاه هستی و «زمان»، دوران توضیح مادی پیدایشِ هستی آغاز گردید. این امر همزمان بمعنی سردرگمیهای تازهای پیرامون پنداشتِ زمان هم بود، چرا که نوآوریهای دانشبنیان، باوجود پاسخگویی به بسیاری از پرسشها، موجب پیدایش پرسشهای جدیدی میشدند، که بنوبهٔ خود پاسخ متناسب را میجستند. برای مروجین ادیان، خلاء بینشیِ برخاسته از این شرایط همیشه بعنوان فرصتی برای به چالش کشیدن یافتههای علمی دیده میشد، تا بتوانند الهیات دینی خود را بعنوان «حقیقت مطلق» در ورای دانش انسانی قرار دهند. از آنجا که این «حقیقتِ» فریبکارانه خود را به دستاوردهای علمی پایبند نمیبیند، بایستی پذیرفت که دانش انسانی نیز هرگز توانایی هماوردی با آنرا نخواهد داشت. بعنوان کسانی که کمر به توسعه روشنگری بستهاند، بایستی باور داشته باشیم، که یافتههای شگفتانگیز دانش میتوانند ما را تنها به نزدیک شدن به حقیقت یاری رسانند، اما نه رسیدنِ کامل به آن.
در همین راستا نیز، در این کتاب تلاش بر آن بوده، تا با کندوکاو در تاریخ شکل گیریِ پنداشتِ زمان، روند پایگیریِ دانش مدرن در توضیح جهان، از یک دیدگاه آزمونپذیر و بدور از روش متافیزیکی، مورد بررسی قرار گیرد.
انتشارات و کتابفروشی فروغ
https://www.forough-book.com/
بنیاد میراث پاسارگاد