دلتنگ خانه – سارا دارابی

تاریخ انتشار: November 18, 2025

ترجمه از متن انگلیسی

——————————-

 

 

گاهی به کشورم فکر می‌کنم

– کشوری که پشت سر گذاشته ام.

خانه پدربزرگ و مادربزرگم را می‌بینم،

مسیری که با گرد و غبار و خنده پوشیده شده

جایی که پسرعموها در نور تابستان می‌دویدند

و هر شادی و غمی

در هوای باغ طنین‌انداز می‌شد.

 

دورهمی‌های جنگلی را به یاد می آورم،

عطر کاج و نان تازه،

موهایم که در باد می رقصیدند

نور ملایم خورشید بر صورتم،

طعم شیرین و ترش انار

طعمی به رنگ خانه.

 

و هر چه بیشتر به یاد می‌آورم

دل تنگی ام سنگین تر می شود

برای جائی که می دانم

دیگر نمی‌توانم به آن برگردم.

 

اکنون در سرزمین دیگری زندگی می‌کنم.

بله، آزادم

اما آزادی که سرزمینم نمی شود.

اگر حتی بیست سال اینجا بمانم

دلم هنوز هم تنگ آن خاک خواهد بود.

ذهنم در خیابان‌های خاطره پرسه خواهد زد،

گوش‌هایم

به دنبال لالایی‌ها و ترانه‌های قدیمی خواهد گشت،

و زبانم

دوباره در پی واژه های کودکی ام خواهد چرخید.

 

پس سرزمین مادری‌ام را

در درونم حمل می‌کنم

با داستان‌هایش، رنگ‌هایش، و غرورش.

 

شب‌ها وقتی دراز می‌کشم، گوشی هایم را می‌گذارم

و به آهنگ‌هایی گوش می‌دهم

که مادرم زمانی برایم می‌خواند.

 

چشمانم را می‌بندم

و آرزو می‌کنم که صبحی دیگر

آن نور آشنا را بر صورتم حس کنم

آوای پرندگان را بشنوم

بوی نان تازه و چای را

و خنده های پدر و مادرم

و برادرم

خانه را دوباره پر کند.

 

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

دیاسپورا و روشنگری – آرمین لنگرودی

Read Next

چرا جنگل های سلامت و زیبای هزاران ساله سرزمین مان که در میراث جهانی به ثبت رسیده می سوزد