نام و نشان دو پادشاه کوشانی در شاهنا مه – جواد مفرد کهلان

 

نامهای کوجولا کَدفیزوس پادشاه معروف کوشانی در روایات شاهنامه ای:

به نظر می رسد نامهای شاهنامه ای کک کوهزاد معمر، کوش فیل دندان، کاکوی و کاموس کشانی که با سیستان و ضحّاک (ترجمهٔ نام تا-اجیک، پدر مار، در اساس اولاد سیمرغ) ارتباط داده شده اند از نام و نشان پادشاه معروف کوشانی، کوجولا کدفیزوس گرفته شده اند که به ظاهر در سنسکریت معنی فیل جاودانی را می داده است:

कुञ्चर m. kuJchara (kujala) elephant

कदापि indecl. kadApi at any time

مطابقت اشکبوس با کانیشکا

نام شاهنامه ای اشکبوس می تواند مترادف نام کانیشکا (مشتاق جمع آوری، از پادشاهان بودایی هندوسکایی) به معنی مشتاق ثروت باشد:

आचके{आका} verb Achake[AkA] desire

बुस n. busa wealth

काम m. kAma (kA)  desire

निचय m. nichaya[ka] heaping up

نظر به همراهی نام اشکبوس با کاموس کشانی (کوجولا کدفیزوس کوشانی) وی همان کانیشکا از ایشکاها (پادشاهان هندوسکایی مشتاق آیین بودایی) به نظر می رسد، لذا جزء دوم نام اشکبوس یعنی بوس همچنین می تواند اشاره به نام Budha  (بودا) بوده باشد، یعنی مشتاق بودا (مشتاق مرد منور و دانا).

رستم کشندۀ اشکبوس و کاموس کشانی (بلاش، وُل-خشیه= پُر نیرو، ولخش سوم اشکانی شکست دهندۀ کوجولا کدفیسوس کوشانی) به نظر  می رسد.

رستم لقب پهلوانان دشمن شکن

رستم ها (پهلوانان دشمن شکن، رئوت ستهم) در تاریخ ایران زیاد بوده اند که همگی تحت این نام در شاهنامه یکی گرفته شده اند. رستم سمنگان (تور/هراکلس سکایی، گم کنندۀ اسب، یادگار نهندۀ ابزار پهلوانی برای فرزند آتی)، رستم کشندۀ دیو سفید در جنگل مازندران (گیلگامش کشندۀ خومبابا در جنگل سدر)، رستم هفتخوان رستم (آترادات پیشوای مردان شکست دهندۀ آشوریان در زیر حصار شهر آمُل و آزاد کنندۀ خشتریتی= کیکاوس)، رستم کشندۀ اسفندیار (داریوش ترور کنندۀ سپنتداته گائوماته)، رستم سیستانی دستگیر کنندۀ کرسیوز (سورنای سیستانی کشندۀ کراسوس)، رستم کشندۀ اشکبوس و کاموس کشانی (بلاش، وُل-خشیه= پُر نیرو، ولخش سوم اشکانی شکست دهندۀ کوجولا کدفیسوس کوشانی)، رستم چاه شغاد (پیروز ساسانی) و رستم کشندۀ سهراب (شاپور سردار قباد ساسانی، مغلوب کنندۀ سوخرا در میدان کشتی). در کتابهای پهلوی و اوستا تنها رستم هفت‌خوان مازندران به نامهای رستم و گرشاسب آمده است و بقیه رستم ها از طریق روایات شفاهی به شاهنامه رسیده و در زیر خیمۀ نام رستم با هم مشتبه و یکی شده اند. در کتاب پهلوی یادگار زریران، رستم نام عام است به معنی دلیر و پهلوان.

 

معنی افغان و پشتون

در گزارش منجم هندی قرن ششم میلادی Varāha Mihira نام افغان به صورت اوگانه به معنی سرزمین سرزمین نجبا و دینداران و در کتیبهٔ شاپور ساسانی به صورت بغانه (منسوب به دینداران و خداپرستان) آمده است. در عهد ساسانی حاکمان آنجا را فغانیش یعنی رهبر افغانها می گفته اند. هندوان باستان افغانستان را آریا ورته (مراتع نجبا) و یونانیان آریانا (سرزمین نجبا) می نامیده اند:

Ava (अव).—favour

भग m.f. bhaga majesty, god

نشسته در آن دشت بسیار کوچ

ز افغان و لاچین و کرد و بلوچ.

فردوسی.

من ایدر بمانم نیایم براه

نیابم به افغان و لاچین سپاه.

فردوسی.

نام پختون آن به صورت بختون به معنی منسوب به دینداران و نجبا بوده است و پتهان هندوان (مردم محترم) ترجمه و واژهٔ پشتون صورتی از آن است:

भक्त adj. bhakta faithful

भक्त m. bhakta worshipper

«خ» گاهی بدل ِ «ش» آید:

افراختن = افراشتن.

فراخه = فراشه.

فراخیدن = فراشیدن.

 

منابع عمده:

١-  ایران در عهد باستان، تألیف محمد جواد مشکور.

٢-  تاریخ ایران باستان، تألیف حسن پیرنیا (مشیر الدوله).

٣-  فرهنگ لغات سنسکریت، تألیف محمد رضا جلالی نائینی و فرهنگ لغات سنسکریت آنلاین.

۴-  تألیفات اوستایی استاد ابراهیم پورداود.

۵- لغت نامهٔ دهخدا آنلاین (پارسی ویکی)

 

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

سیامک دهقان پور برنده جایزه جشنواره جهانی کن، به خاطر مستند مصائب سیندرلای انقلابی