نقش آتش در فرهنگ ایرانی

تاریخ انتشار: December 1, 2025

 

نقش آتش

برگرفته از کتاب:‌ «و انسان خدا را همسان خود آفرید» – انتشارات فروغ

نوشته ی جناب آرمین لنگرودی، نویسنده، فیلسوف، تاریخ نگار و یکی از شاخص ترین تاریخ شناسان معاصر

اگرچه ما در «بن‌دهشن» می‌خوانیم، که «آتش» در تمامی آفریدگان جهان موجود است، ولی تا زمان هخامنشیان ما نشانه‌های بسیار کمی به نقش مرکزی این عنصر در فرهنگ اهورامزدایی و یا فرهنگ پیش از آن پیدا می‌کنیم. سنگتراشی داریوش در بیستون([1]) فاقد آن آتشکده‌ای است که در سنگتراشی نقش‌رستم از همین پادشاه دیده می‌شود. به‌نظر می‌آید که “آتش” و “آئین زرتشت” از زمان همین پادشاه در یکدیگر درهم‌ می‌آمیزند و پیش از آن اینگونه نبوده است.

در اینجا باید به یک خصیصۀ بسیار نادر در آتش هم اشاره کنیم که در عناصر دیگر موجود نیست و آن اینکه: آتش برای مردمان کهن یک تصویر بسیار کاملی از “دگردیسی” ماده به نور ارائه می‌داد. آتش عنصری است که علی‌رغم “دیده شدن” قابل “دست‌یازی” نیست و این یک انگارۀ بسیار خوبی برای روح، فراوَشی و سایر تصوّرات فاقد پیکر بود. به‌علاوه در نظر داشته باشیم که این عنصر پس از نابود کردن “ماده” آن را به “نور” تبدیل می‌کند که راه خود را به‌سوی “آسمان” می‌جوید. تو گویی این نورها در پیکر اجسام “زندانی” بوده‌اند و بی‌صبرانه انتظار رهایی از بند زندگی زمینی را می‌کشیدند و این همان تصویری است که دین زرتشت (و بسیاری از دین‌هایی که به این آئین نزدیکی نشان می‌دادند) از داستان آفرینش و فرجام آن ارائه می‌کردند. در ادیان سامی هم ما شاهد سخن گفتن «یهوه» با «موسیٰ» از طریق آتش هستیم. بنا بر باور بسیاری از ادیان گنوسی‌_‌عرفانی، جهان در پایان عمر خود در آتش می‌سوزد و بقایای پلیدی بدین‌وسیله به نور تبدیل می‌گردند. در بسیاری از باورهای کهن (همچون «آنگی» خدای “ودایی” آتش در هند)، آتش برای سوزاندن اجساد و تسهیل مهاجرت روح به آسمان به‌کار گرفته می‌شد (و هنوز هم می‌شود). بدون شکّ در باور اولیۀ ایرانیان هم معادل این خدا وجود داشته است. در تمامی این ادیان، آتش یک نقش رهایی‌دهنده و پاک‌کننده دارد. بنابراین جای شگفتی نیست که این عنصر _ حتا اگر نه از همان آغاز _ به یک باور مرکزی در دین مزدایی تبدیل شد.

اسطورۀ ایرانی آفرینش دارای ویژگی‌هایی است که خود را همچون زنجیرۀ پیوسته _ با کمی زیاد و کم _ تا به اسلام نشان می‌دهند. اگرچه برای ادیان سامی به عاریه گرفتن کامل و یک به یکِ ویژگی‌های یک دین آریایی ناممکن می‌نمود، ولی تغییرات و انطباق‌های انجام گرفته در این ایده‌ها در سطح ظاهری محدود ماندند و در سرشت اولیۀ این ویژگی‌ها هیچ دگرگونی ریشه‌ای انجام نگرفت. اگر بخواهیم از مهم‌ترین این ویژگی‌ها یاد کنیم، آنها به‌شرح زیر خواهند بود:

  • وجود شرّ و پلیدی در جهان که نمایانگر همان جهان تاریکی و روشنایی هستند؛
  • آشتی‌ناپذیری این دو جهان و مبارزۀ آنها در درازای تاریخ؛
  • منشأ کهکشانیِ و آسمانی بشریت که با ویژگی‌های هفت مدار سیاره‌ای (فلک‌الافلاک) شکل یافته است؛
  • داستان پیدایش انسان‌ها از یک انسان اول، که ترکیبی از عناصر آسمانی و زمینی است؛
  • ایدۀ پیامبری و ادامۀ آن توسط سوشیانت‌ها؛
  • یگانگی سرشت فرستادۀ خدا با سرشت خدایی؛
  • فرستادن منجی(سوشیانس) از سوی خداوند برای نابودی پلیدی و نوسازی جهان؛
  • بازگشت منجیبه‌سوی خدا یا رستاخیز منجی؛
  • نشانه‌های پایان جهان و ظهور منجی؛
  • رستاخیزانسان‌ها و جهان یا فرشگرد؛ و
  • ایدۀ بهشت و دوزخ.

به گمان من، آئین زرتشت در زمان هخامنشیان بنا به دلایلی _ که هنوز نیازمند پژوهش هستند _  فراگیر نشده بود و از این‌رو هم _ و با گسترش کرانۀ جغرافیایی امپراتوری آنها _ نسبتاً ناشناخته ماند. شیوۀ سلطنت کوروش هیچ شباهتی با آموزه‌های زرتشت نشان نمی‌دهد. نحوۀ به خاکسپاری او هم مناسبتی با این باور نداشت.([2]) به‌نظر می‌رسد که تنها بخشی از دوران داریوش را می‌توان به آئین زرتشت نسبت داد و پس از او (و همچنین در دوران خشایارشا)، باز هم یک سردرگمی مذهبی _ به‌ویژه در رابطه با دوآلیسم نهفته در زرتشت _ نمودار می‌گردد. از یکسو بایستی از قربانی کردن هزار گاو به پای خدای “آتنا”ی شهر «ایلیون» (ترویا) یاد کرد که “هرودُت” _ بر فرض درست بودن _ به داریوش نسبت می‌داد و از سوی دیگر، او خود در سنگ‌نبشه‌های تخت‌جمشید از خراب کردن “خانه‌های خدایان بیگانه” (دیوان)([3]) گزارش می‌دهد.([4]) این گزارش داریوش را می‌توان با نحوۀ به‌ حکومت رسیدن او ارتباط داد که در طی آن، او ادعای توطئۀ “مغان” ادیان پیشازرتشتی _ به‌رهبری «گئومات» برعلیه «کمبوجیه» و سلطنت هخامنشیان _ را داشت. بنا به روایتی که در کتیبه بیستون آمده‌، «کمبوجیه» پیش از رفتن به مصر، برادر خود «بردیا» (سمردیس) را به‌طور پنهانی کشته بود. این پنهانکاری سبب شد تا «گئومات» _ که گویا شباهت زیادی به «بردیا» داشته _ بتواند خود را به‌عنوان «بردیا» معرفی و بعد از نشستن بر تخت به کشتن کسانی که از این راز اطلاع داشته و یا او را می‌توانستند شناسایی کنند بپردازد. «کمبوجیه» پیش از آنکه بتواند از کشورگشایی در مصر به ایران برگردد و “بردیای دروغین” را به زیر کشد، درگذشت.([5]) این‌کار امّا به‌دست داریوش که در این جنگ «کمبوجیه» را همراهی می‌کرد انجام گرفت و او توانست به کمک دیگر نجیب‌زادگان پارسی «گئومات» را در قلعه‌ای که در آن پنهان شده بود کشته و خود بر تخت سلطنت بنشیند. گفته می‌شد که در زمان «گئومات»، بخش‌هایی از کشور همچون بابل از او پشتیبانی کرده بودند. دلیل این پشتیبانی معاف کردن این حاکمانِ منطقه‌ای از پرداخت خراج و مالیات به مدت سه سال بود و دلیل پنهان شدن «گئومات» در قلعه و عدم حضور او در تخت‌جمشید هم وحشت او از شناسایی شدن بوده است.

 

[1]. این نام در اصل «بَغستانا» به‌معنی “جایگاه خدایان” بود که بعدها در پارسی میانه به «بِهِستان» تغییر کرد و به مرور زمان در زبان عامیانه به «بِه‌ستون» و بعدتر به «بی‌ستون» تغییر پیدا کرد.

[2]. البته در این‌زمینه من بعید می‌دانم که نحوه‌ای که ما امروزه از زرتشتیان پیرامون استفاده از “بُرج‌های سکوت” و یا دخمۀ زرتشتیان می‌شناسیم، روشی بوده که از ابتدا نیز وجود داشته است. کشف گورستان در اطراف تخت‌جمشید که از دوران هخامنشیان می‌باشد، دلیلی برای تردید در این‌زمینه است. در «گاتها» هم هیچ نشانی برای این نوع رفتار با مردگان وجود ندارد. بنا بر گفتۀ “هرودت”، مغ‌ها مردگان را پس از اینکه یک حیوان با آنها تماس پیدا می‌کرده (و به آنها نظر می‌کرده و یا توسط آنها جابه‌جا می‌شدند) دفن می‌کردند (تواریخ؛ جلد اول، بند 140). البته “هرودت” بین “مغ‌ها” و “پارسیان” تفاوت قائل بود که می‌تواند به وابستگی قومی مغ‌ها به مادها اشاره داشته باشد. به‌گفتۀ او، پارسیان مردگان را پس از آغشتن آنها به روغن (مسح کردن، واکس زدن) دفن می‌کردند. تشریح چگونگی مراسم بُرج‌های سکوت منسوب به زرتشتیان برای اولین‌بار در سدۀ نهم میلادی به نگارش درآمد، اگرچه در این توضیحات ضرورت تابیدن نور خورشید بر جنازه در مرکز توجه قرار داشت. در موزۀ باستانشناسی استانبول یک تابوت رومی از سدۀ پنجم میلادی وجود دارد که بر روی آن نوشته‌ای مبنی بر اینکه در آن یک پارسی به نام “اورمزدآفرید” قرار دارد آورده شده است. بدون تردید در تاریخ دین زرتشت کسانی بوده‌اند که با “آلوده کردن زمین و آب” توسط جنازۀ مردگان ‘
’ مجدانه مخالفت می‌کردند و احتمالاً همین‌ها بودند که بعدها روش شناخته‌شدۀ امروزی را بنا گذاردند ( ادیان شرق باستان، ص ۱۳۸).

[3]. در مورد معنی دیوان پیشتر توضیح داده شد.

[4]. نک: «انسکلوپدیا ایرانیکا»:

“pasāva vašnā Auramazdāha adam avam daivadānam viyakanam “Afterwards, by the favor of Ahura-mazdā, I destroyed that temple of the daivas.» This article is available in print: Vol. VI, Fasc. 6, pp. 602-603

[5]. “هرودت” دلیل مرگ «کمبوجیه» را زخمی می‌داند که او به‌هنگام سوار شدن بر اسب با شمشیرش به خود وارد کرد. به‌گفتۀ داریوش امّا او با مرگ طبیعی مرد.

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

وقتی «ساکت بزرگ» سخن می‌گوید – امیر طاهری

Read Next

ساخت و ساز، در حریم محوطه سه هزار ساله باستانی، بدون توجه به هشدارها ادامه دارد