نهم ماه مه؛ روز پیروزی بر نازیسم و فاشیسم – اهمیت اتحاد ایدئولوژی‌ها – احد قربانی

نهم ماه مه؛ روز پیروزی بر نازیسم و فاشیسم – اهمیت اتحاد ایدئولوژی‌های

متضاد در برابر تهدید مشترک

مقدمه

روز نهم ماه مه هر سال به‌عنوان «روز پیروزی بر نازیسم و فاشیسم» گرامی داشته می‌شود؛ روزی که در آن،

متفقین – یعنی اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورهای هم‌پیمان – پس از سال‌ها نبرد سخت

و خونین، سرانجام در ۹ مه ۱۹۴۵ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۴) آلمان نازی را به تسلیم واداشتند. این روز نمادی است از

پایان بزرگ‌ترین جنگ جهانی در تاریخ بشر، و در عین حال فرصتی برای تأمل در درس‌های اتحاد نیروهای

گوناگون با ایدئولوژی‌های متفاوت تا رسیدن به پیروزی مشترک.

تاریخچهٔ پیروزی

پس از نبرد سترگ استالینگراد (۱۹۴۲–۱۹۴۳) و سپس نبرد کورسک (۱۹۴۳)، تعادل قوا در جبههٔ شرقی به نفع

شوروی برگشت. ارتش سرخ با پیشروی‌های پی‌درپی از عمق خاک شوروی تا برلین را در نوردید.

متحدان غربی (بریتانیا، آمریکا، کانادا و…) پس از فرود در نرماندی (ژوئن ۱۹۴۴) پیشروی کردند و از غرب به

خاک آلمان یورش بردند. این هم‌زمانی پیشروی‌ها، فشار دوگانه‌ای را بر ارتش آلمان وارد ساخت.

سرانجام، در بامداد ۹ مه ۱۹۴۵، فرماندهان آلمان نازی در برلین و سپس در ریگا و کارلسروهه، فرمان تسلیم

بی‌قیدوشرط را امضا کردند و جنگ در اروپا به پایان رسید.

اهمیت اتحاد جبهه‌های ایدئولوژیک مختلف

در طول جنگ جهانی دوم، متفقین شامل طیف گسترده‌ای از نظام‌های سیاسی و اقتصادی – از حکومت سوسیالیستی

شوروی تا دموکراسی‌های لیبرال غربی – بودند. پشت سر گذاشتن اختلافات ایدئولوژیک و تمرکز بر دشمن مشترک،

از مهم‌ترین عوامل پیروزی در جنگ جهانی دوم به شمار می‌آید.

هدف مشترک فراتر از ایدئولوژی

 

2

 

گرچه شوروی و کشورهای غربی در اهداف پساجنگ (موازنه قدرت، ساختار اقتصادی و…) اختلاف داشتند، اما در

مقابله با تهدید نازیسم دیدگاه واحدی پیدا کردند: دفاع از حاکمیت ملی و مبارزه با ایدئولوژی نژادپرستانه و کشور

گشایی، نژادپرستی و تجاوز هیتلر.

تأکید بر ضرورت نابودی ماشین جنگی و ایدئولوژی نژادپرستانه نازی‌ها باعث شد که حتی مخالفان سرسخت درونِ

هر بلوک، مثل سوسیالیست‌های دموکرات یا محافظه‌کاران میانه‌رو، بر سر یک استراتژی نظامی مشترک توافق

کنند.

شورای عالی نظامی متفقین (مشتمل بر بالدوین سوئین‌تون، جوزف استالین، فرانکلین روزولت و چارچوبی نظامی-

اطلاعاتی مشترک) به برنامه‌ریزی عملیات بزرگ کمک کرد.

تبادل اطلاعات رمزگشایی‌شدهٔ دستگاه «انیگما» و بهره‌گیری از استعدادهای فنی و علمی کشورهای گوناگون (مثل

مهندسان بریتانیایی و ریاضیدانان لهستانی) هماهنگی استراتژیک را تقویت نمود.

در کشورهای اشغال‌شدهٔ اروپا، جنبش‌های مقاومت چپ، راست و میانه، با وجود اختلافات ایدئولوژیک، علیه

نیروهای اشغال‌گر همکاری کردند؛ از شبکه‌های اطلاعاتی و خرابکاری در پشت خطوط دشمن تا نجات یهودیان و

پناه دادن به آوارگان. نمونهٔ برجسته آن، «جنبش مقاومت فرانسه» بود که گروه‌های سوسیالیست («فرانسه آزاد»)،

محافظه‌کاران و حتی برخی ملی‌گرایان را گرد هم آورد.

در پشت جبهه — بسترسازی برای تولید تسلیحات، تدارکات و ارسال داوطلبان به جبهه‌ها — مردم عادی، کارگران،

کشاورزان و زنان، فارغ از گرایش سیاسی و ایدئولوژیک در کنار هم کار کردند. این همکاری‌های مردمی نشان داد

که در شرایط بحرانی، تعهد به آزادی و انسانیت چنان بر اختلافات حزبی و ایدئولوژیک اولویت پیدا می‌کند که نه تنها

ماشین نظامی را تأمین می‌کند، بلکه روحیهٔ ملی و همبستگی گسترده را نیز تقویت می‌نماید.

دستاوردها و پیامدهای پساجنگ

برای جلوگیری از تکرار تراژدی دو جنگ جهانی، چارچوب جدیدی بر اساس همکاری بین‌المللی و حل اختلافات از

طریق دیپلماسی بنا نهادند، هرچند در عمل گاهی تحت‌الشعاع جنگ سرد قرار گرفت.

برنامه مارشال (۱۹۴۸–۱۹۵۲) نشانگر آن بود که کشورهای غربی و حتی شوروی (طی برنامه‌های مشابه داخلی)

به بازسازی زیرساخت‌ها و احیای اقتصادی نیاز داشتند. این برنامه‌ها تنها با سرمایه‌گذاری مشترک و انتقال

تکنولوژی ممکن شد.

هرچند اختلافات ایدئولوژیک ادامه یافت و به جنگ سرد منجر شد، لیکن دوران کوتاه همکاری تنگاتنگ متفقین گواه

آن است که وقتی منافع حیاتی یک ملت یا بشریت به خطر می‌افتد، جهان‌بینی‌های متفاوت می‌توانند در کنار هم قرار

گیرند.

درس‌هایی برای اپوزیسیون پراکنده ایران

یکی از بزرگ‌ترین درس‌های پیروزی بر فاشیسم در ۹ مه ۱۹۴۵، ضرورت اتحاد نیروهای گوناگون، فراتر از

اختلافات ایدئولوژیک است. وضعیت امروز ایران، با سیطره‌ی فاشیسم مذهبی، سانسور، سرکوب، تبعیض جنسیتی،

فرقه‌گرایی، بی‌کفایتی، جنگ‌طلبی، و فساد سیستماتیک، شباهت‌های خطرناکی با تجربه‌ی اروپا در دهه‌های ۱۹۳۰

و ۱۹۴۰ دارد. در چنین شرایطی، پراکندگی اپوزیسیون ایران – چه در داخل و چه در تبعید – نه تنها باعث طولانی‌تر

شدن رنج مردم می‌شود، بلکه عملاً بقای نظام را تضمین می‌کند. از دلِ تجربه‌ی تاریخی متفقین، می‌توان چند درس

کلیدی برای اپوزیسیون ایران برشمرد:

اگر متفقین توانستند کمونیست‌ها و لیبرال‌ها، سلطنت‌طلبان و جمهوری‌خواهان را گرد یک میز بنشانند تا بر نازیسم

پیروز شوند، چرا نیروهای سیاسی ایرانی نتوانند در برابر فاشیسم مذهبی جمهوری اسلامی همگامی داشته باشند؟

همگامی لزوماً به معنای هم‌فکری نیست، بلکه توافق بر سر حداقل اصول انسانی و ملی است: دموکراسی، سکولاریسم،

حاکمیت قانون، رفع تبعیض،کرامت اسان و حقوق بشر، تمامیت ارضی و عدم تمرکز و عدالت اجتماعی.

 

3

 

تجربه‌ی موفق «جنبش مقاومت فرانسه» یا «ارتش‌های خلق در اروپای شرقی» نشان می‌دهد که حتی نیروهای با

تضاد عمیق، می‌توانند با حفظ استقلال فکری، برای هدفی مشترک هم‌پیمان شوند. اپوزیسیون ایران نیز می‌تواند با

حفظ هویت‌های گوناگون (قومیتی، جنسیتی، مذهبی یا سکولار) جبهه‌ای بر اساس اصول مشترک تشکیل دهد. در این

مسیر، تمرکز بر «براندازی نظم استبدادی» باید مقدم بر «اختلافات بر سر نظم آینده» و «تحلیل تاریخ گذشته» باشد.

متفقین با حمایت از گروه‌های مقاومت در فرانسه، لهستان و یوگسلاوی، توانستند پایه‌ی مردمی پیروزی را تقویت کنند.

اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور باید خود را در خدمت کنشگران و شبکه‌های داخل قرار دهند، نه برعکس. صدا،

تصویر، امنیت و توان رزمی و لجستیک گروه‌های داخلی را تقویت کنند.

فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران از اختلافات میان مخالفان خود بیش‌ترین بهره را می‌برد. دامن زدن به «حذف دیگران»،

«انحصارگرایی گفتمانی»، «توهین و تحقیر هم‌رزمان» و «دشمن‌تراشی درونی» تنها به تقویت سرکوبگران

می‌انجامد. همان‌گونه که فرانکلین، چرچیل و استالین با وجود تضاد شدید، توانستند همکاری کنند، چپ و راست ایرانی

نیز باید همکاری و بر دشمن اصلی تمرکز کنند.

متفقین پیروزی نظامی خود را با بازنمایی اخلاقی همراه کردند: دفاع از آزادی، عدالت، حقوق بشر. اپوزیسیون ایران

نیز باید نشان دهد که جایگزینی انسانی، دمکراتیک و عادلانه برای رژیم موجود است؛ نه صرفاً نیرویی در تقابل. این،

هم حمایت مردم و هم مشروعیت جهانی را به همراه خواهد داشت.

پیروزی متفقین در روز ۹ مه ۱۹۴۵ تنها نتیجهٔ برتری نظامی یا تعداد سربازان نبود؛ بلکه محصول هماهنگی

بی‌سابقه میان دولت‌ها، ارتش‌ها و اقشار مختلف مردم با رویکردی فراتر از اختلافات ایدئولوژیک بود. این اتحاد

تاریخی به ما یادآوری می‌کند که روزهای تاریک بشریت را می‌توان با همدلی و تلاش مشترک پشت سر گذاشت؛

درسی که امروز، در مواجهه با دیکتاتورهای گوناکون، تهدیدهای نوظهور، و جنگ های متعدد بیش از هر زمان

دیگری اهمیت دارد.

احد قربانی دهناری

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ – ۹ مه ۲۰۲۵

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

Pasargad Heritage Foundation’s open letter to US Congress members regarding President Trump’s statements and the Persian Gulf

Read Next

فصلنامه شماره یازده شهریور منتشر شد: دفاغ از نسل زد