انقلاب گاه به گاه به سراغ جامعه می آید زیرا نیازمند یک فضا، یک اراده جمعی، یک پارادایم، یک همگرایی کوچک و بزرگ، یک انگیزه برای عصیان و یک دورنماست. پس از انقلاب مشروطه، پس از انقلاب 57، ایران خواهان یک تغییر انقلابی دیگری است. انقلاب اول تمایل به قانون گرایی داشت، انقلاب دوم به توتالیتاریسم شیعه گرایش داشت و انقلاب سوم با آزادی، نفی ستم بر زن، دمکراسی، و طرد اسلام از قدرت سیاسی همسو است.
انقلاب و تشدید روند درماندگی
انقلاب 1401 (2581 باستانی) یک رویداد بزرگ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در تاریخ معاصر ایران است. آغاز این انقلاب نتیجه همه ستم های دینی و سیاسی و اجتماعی است. انباشت ستم و تحقیر و محرومیت، به طغیان و اراده آگاه برای طرد حکومت می انجامد. این انقلاب گاه در خیابان، گاه در گردهمایی، گاه بر سرمزار، گاه در زندان، گاه در شادی و رقص خیابانی، گاه در مغزها، گاه در اعماق جامعه و در گفتمان تازه می گذرد. در این خیزش، ایران شاهد گستردهترین و طولانیترین راهپیمایی و تظاهرات خیابانی انقلابی علیه جمهوری اسلامی است که از حمایت بیسابقه و گسترده ایرانیان خارج از کشور و همبستگی دولتهای دمکراتیک و شخصیتهای برجسته سیاسی، اجتماعی، علمی و هنری و ورزشی سراسر جهان برخوردار شدهاست. این انقلاب چند جانبه در مسیر خود در حال ستشو دادن جامعه است. این انقلاب قدرت سیاسی استبدادی را طرد می کند، اصلاحات در نظام را باطل اعلام نموده است، آخوندها را عریان کرده و بی اعتبار کرده است، نواندیشان دینی را به درماندگی و فلاکت کشانده است، اسلام سیاسی را با شفافیت به شکست محکوم کرده است، روند فروریزی اسلام را شتاب بخشیده است و زن را قهرمان نموده است.
این انقلاب کل نظم دینی استبدادی موجود را بی اعتبار اعلام کرده و خواهان برهم زدن آنست. این اعتراض ها، بر پایه ارزیابی گاردین، بزرگترین تهدید برای حکومت اسلامی از زمان انقلاب دینی 1357 بودهاست. طبق گزارش رسانه ها، احمد خاتمی، عضو هیئت رئیسۀ مجلس خبرگان رهبری، اعتراضهای اخیر در ایران را «سختترین روزهای جمهوری اسلامی ایران» طی عمر چهل و چهار سالۀ آن خواند و افزود که معترضان از همۀ «جناحها و حزبهای» جمهوری اسلامی ایران عبور کردند و اصلاحطلب و اصولگرا برای آنان فرقی نداشت و مسئلۀ آنان عبور از نظام بود. افزون برآن، بر پایۀ «سندی» که در رسانهها از جمله «ایران اینترنشنال» و «ایرانوایر» منتشر شد در دی ماه 1401 و در بحبوحۀ اعتراضهای سیاسی-اجتماعی ایران حدود شصت تن از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و نیروی قدس و دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی ایران با علی خامنهای ملاقات کردند و نسبت به تمرد و ریزش گستردۀ نیرو در میان نظامیان سپاه پاسداران و بسیج هشدار دادند. بر پایۀ این سند، بخش گستردهای از نیروهای سپاه در همسویی با اعتراضهای جاری از شرکت در سرکوب مردم معترض خودداری کردند و برخی حتا قصد داشتند بیت رهبر جمهوری اسلامی را با توپخانه هدف قرار بدهند.(رادیو فرانسه 20/3/2023). بر اساس موارد موجود در سند این جلسه که ۱۳ دی 2582 برگزار شده، فروش اطلاعات از سوی نیروهای سپاه قدس به اسرائیل از جمله دیگر موضوعاتی بوده که در این نشست مطرح شده است. پراکندگی در صفوف متحدان هیات حاکمه شدت یافته، نهادهای وابسته به حاکمیت دچار تشتت شده و در مرکز قدرت سیاسی شکافها و تردیدها و و توطئه های درونی بشدت افزایش یافته و روند فروپاشی را به نمایش می گذارد.
روند فروپاشی پایانی
روند فروپاشی بمعنای فروریختن ناگهانی و مادی ساختمان حکومتی نیست. روند فروپاشی بمعنای اغتشاش و شکستگی در هنجارهای رسمی و در نظام تصمیمگیری سیاسی و در «فرماندهی» جامعه است. این روند به این معناست که خامنه ای اعتبار خود را در نزد ملاهای بزرگ از دست داده، درگیری جناح های حکومتی نسبت به یکدیگر تشدید شده، درون نیروهای نظامی ایدئولوژیکی عدم اعتماد متقابل رشد کرده، فئودالیته قدرت در نظام اداری حکومتی توسعه یافته، دین ایدئولوژی جنبه اعتقادی اولیه را از دست داده، خانواده های حکومتی دارایی ها و فرزندان خود را مخفیانه به خارج انتقال داده، نظام اتوریته و هنجارهای کشوری مورد بی اعتنایی کامل حکومتیان قرار گرفته، بسیاری از بندها و حلقه های میانجی پاره شده، خانواده های اعضای سپاه و بسیج در وفاداری به نظام سست شده، روحیه بی وفایی و حتا عصیان نسبت به بیت خامنه ای افزایش یافته، لو دادن باندها و فروش اسرار نظامی و حکومتی اوج گرفته، سیستم های اطلاعاتی سپاه و دولتی در جنگ رقابتی قرارگرفته و نظام سیاسی تعادل همیشگی خود را از دست داده است. هرچقدر عمر رژیم کش بیاید دعوای قدرتمندان و پارگی شیرازه ها و پاشیدگی درونی پررنگتر است. این چنین نظامی قادر به انجام کارهای عادی هم نیست. هیاهو برای هیچ، کشتار انسانها و نابودی ثروتها.
در واقع این انقلاب روند فروپاشی رژیم را سرعت بخشید و امید رژیم را به ماندگاری درهم شکست. تحلیل جامعه شناختی از تناقض های درونی و شکافهای درونی را نشان می دهد که نه تنها جناح های سیاسی هیات حاکمه وحدت خود را از دست داده اند و به جدال قطعی با یکدیگر رسیده اند و بلکه در رویاروئی با مردم، جناح های نظامی دچار تردید و شکاف شده اند و برخی از شخصیت های اصلاح طلب از بیت دیکتاتور مطلقه دور شده اند. باید توجه داشت که سخنان همیشگی خامنه ای و مسئولان حکومتی در باره «قدرت حکومت اسلامی» و «استحکام» رژیم دروغپردازانه بوده و فقط در جستجوی پنهانکاری عظیم است. گفتمان رژیم شگردی تبلیغاتی برای دلسرد کردن جامعه در مبارزه علیه حکومت است. از زمان انقلاب شیعه 57، انقلاب 1401 بزرگترین چالش اساسی را برای جمهوری اسلامی پدید آورد. آنتاگونیسم میان رژیم دینی استبدادی و اکثریت ایرانیان، تصور هرگونه اصلاحات را از بین برده و لایه های مختلف اجتماعی را به درگیری تند و قطعی علیه حاکمان کشانده است. در جامعه لایه هایی وجود دارند که با رانت و امتیاز اقتصادی و سیاسی و یا با همسوئی دینی خرافی با رژیم متحد هستند، ولی اکثریت اجتماع از رژیم برش کرده اند. البته همه این لایه های اجتماعی در مورد آینده خود ابهام و نگرانی دارند، ولی امید خود را نسبت به رژیم از دست داده اند و عمر آنرا کوتاه می دانند.
از آنجا که این انقلاب روند فروپاشی را شتاب داد و پایه های رژیم را به لرزه درآورد، حکومت تصمیم گرفت بسرعت کنشگران و رهبران میدانی پرشماری را بکشد و یا در زندان بیافکند تا انقلاب از حرکت بازایستد. در جریان برخورد خشونتآمیز نیروهای مسلح حکومتی با معترضان، چند صد نفر کشته و بیست هزار نفر بازداشت و زندانی شدهاند. این برخوردها در سیستان و بلوچستان و نواحی کردنشین مرگبارتر از سایر مناطق ایران بودهاست. بنا بر گزارش سازمان غیرانتفاعی حقوق بشر ایران، تا ۲۶ آذر، دستکم ۴۹۶ نفر، از جمله ۶۸ کودک، از سوی نظام جمهوری اسلامی کشته شدهاند. کانون حقوق بشر ایران در آخرین پنجشنبه ماه اسفند سال ۱۴۰۱، نام ها و مشخصات ۶۶۲ شهید راه آزادی در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ را منتشر کرد. از میان این نام ها، ۱۲۹ اسم مربوط به هموطنان بلوچ است که در دو جمعه خونین هشتم و سیزدهم مهرماه در زاهدان و دیگر شهرهای بلوچستان کشته شدند. در میان کشته شدگان نام ۸۰ نفر زن دیده می شود که زیر رگبار گلوله جان خود را برای آزادی از دست دادند. برخی از این زنان مادر و تعدادی در سن زیر ۱۸ سال هستند. همچنین از این میان، تعداد ۶۸ کودک و نوجوان زیر ۱۸ سال توسط ماموران سرکوبگر اسلامی کشته شده اند.
انزوای حکومتی
این خونبارترین جنبش از زمان خیزش آبان 1398 خورشیدی است که در پشت درهای بسته شبکه های اجتماعی، منجر به کشتهشدن بیش از ۱۵۰۰ نفر شد. در زمان انقلاب مهسا، در زمانی که تاثیر تبلیغات دینی حکومتی از کار افتاده است، در زمانی که برخی رسانه های فارسی زبان مانند «ایران اینترناشیونال» و «رادیو فردا» فعالانه خبر رسانی می کنند، در زمانی که بستر اجتماعی ایران بسیار ملتهب است، در چنین زمانی استراتژی ترکیبی کشتار و کورکردن و تجاوز جنسی و اعدام و دستگیری و شکنجه از جانب رژیم، برای ایجاد وحشت در جامعه و ایست سریع انقلاب است. کشتار خیابانی و در زندان، پخش دروغ مداوم، جلوگیری از تحقیقات سازمان های بین المللی حقوق بشری و سرکوب روزنامه نگاران اجزای استراتژی حکومت اسلامی است.
کشتارها و استفاده از خشونت شدید مانند تیراندازی مستقیم و بکارگیری سلاح جنگی توسط نظامیان سپاهی و شبهنظامیان بسیجی در شهرهای مختلف و انعکاس آن در سطح جهان، منجر به انزوای بین المللی جمهوری اسلامی شد. این جنایت ها توسط دولتها و نهادهای بینالمللی بهطور گستردهای محکوم شد. انقلاب مهسا ستایش جهانیان را برانگیخت و حال جهان می دید که سرکوب خیزش مردمی و بویژه جوانان دختر و پسر توسط حکومت، ابعاد بزرگی بخود گرفته است. افزون برآن در خارج، ایرانیان بطور گسترده در پشتیبانی از انقلاب برخاسته و به جهانیان نشان دادند که این انقلاب دمکراتیک است، انقلابی علیه ستم بر زنان است، انقلابی با شعارهای غیر مذهبی و لائیک است و بالاخره این انقلاب بیان شکست اسلام سیاسی است. بنابراین خبررسانی در مورد وحشیگری رژیم، خیزش پرقدرت ایرانیان خارج از کشور، واکنش سیاسی حمایت گرانه بخش مهمی از نمایندگان اروپا و سیاسیون در جهان و نیز همصدایی هنرمندان و روشنفکران خارجی، باعث منزوی شدن حکومت اسلامی شد. اقدام های نهادهای بینالمللی از جمله نشست ویژه شورای امنیت سازمان ملل، تشکیل هیات حقیقت یاب شورای حقوق بشر سازمان ملل برای بررسی نقض حقوق معترضان، لغو عضویت جمهوری اسلامی از کمیسیون مقام زن سازمان ملل، قراردادن سپاه پاسداران در لیست تروریسم توسط پارلمان اروپا، بیانگر محکومیت و انزوای رژیم ملایان بود.
همیشه یک انقلاب نیازمند پشتیبانان جهانی است. بحران درونی یک رژیم سیاسی توتالیتر برای سقوط آن کافی نیست. جنبش های نیرومند اجتماعی، سازماندهی مناسب، هماهنگی تاثیرگزار ملی، فشار ناشی از تناسب قوای اجتماعی، و نیز پشتیبانی جهانی در عرصه دیپلوماتیک و سیاسی و شهروندی، کاملن لازم است تا حکومت ستمگر منزوی گردد. حکومت اسلامی با جنگ طلبی و اغتشاش در منطقه، با تروریسم و توطئه گری، با تقلب در عرصه پرونده اتمی و با شرکت نظامی در کنار پوتین جنایتکار علیه اوکرائین، از جامعه جهانی طرد شده است. امروز انقلاب مهسا بطرز بیسابقه رژیم استبدادی را در گوشه رینگ قرار داده و او را می کوبد. حاکمان اسلامی برای بیرون آمدن از این تنگنا و و شکستن این محاصره، در استراتژی منطقه ای بطرز ناگهانی در پی ایجاد تغییر برآمده و برقراری مناسبات دیپلوماتیک با عربستان سعودی را در دستور کار قرار می دهند. آیا رژیم خامنه ای جنگ شیعه و سنی خود را فراموش کرده است؟ آیا رژیم حمایت از باندهای نظامی مانند حوثی ها را پایان داده است؟ آیا سیاست جدید نمایشی فریبنده برای کاهش فشار جهانی و تحکیم ماندگاری خود در کشور نیست؟ آیا رژیم به سیاست شیعه گری و تروریسم منطقه ای پایان خواهد داد؟
سیاست در منطقه و شعبده دیپلوماتیک
خام نشویم، رژیم ماهیت خود را تغییر نخواهد داد. انقلاب مهسا و روند فروپاشی و بکارگیری خشونت وحشیانه، رژیم را به برآن داشته تا برای ماندگاری خود سیاست منطقه ای خود را «متحول» کند. تناقض های بین المللی و رابطه چین با عربستان، فرصت مناسبی است تا رژیم خامنه ای بازی دیگری را آغاز کند. بازی جدید پیچیده و چند جانبه ای آغاز میشود. در شبکه تضادها و کلاف پیچیده خاورمیانه، استراتژی رژیم اسلامی کدامست؟ استفاده رژیم از توافق غیر رسمی با دولت بایدن برای فروش نفت در مقابل یک توافق احتمالی اتمی، حملات نظامی نیروی قدس علیه ارتش آمریکا در سوریه برای فشار روی آمریکا، خواست آمریکا برای کاهش تعهدات خود در منطقه، تقویت پیمان شانگهای به سرکردگی چین و روسیه با عضویت ایران و نامزدی عربستان، امضای قرارداد همه جانبه ایران با روسیه، پنهانکاری رژیم در مورد مداخله نظامی و پهپادهای ایرانی در اوکرائین پس از محکومیت پوتین در دادگاه بین المللی، توافق های اسرائیل با کشورهای عرب و حمله مداوم علیه سپاه قدس در سوریه، ایجاد بحران با جمهوری آذربایجان، همه و همه بیان تناقض ها و احتمال نزدیکی ها در سیاست کشورهای دور و نزدیک در منطقه است.
در این شرایط رژیم خامنه ای چه می کند؟ حکومت اسلامی در داخل کشور، استراتژی سرکوب و کشتار را ادامه داده و خامنه ای می گوید قانون اساسی و ولایت فقیه و دین رسمی اسلام را تغییر نمی دهم، فشار در مورد حجاب را با چراغ خاموش و بطور تاکتیکی کاهش می دهم و در «گشایش» از بالا، شعار «مولد سازی» خود را به اجرا درمی آورم. خامنه ای در ضدیت با غرب به عربستان نزدیکی نشان می دهد و وابستگی به چین و روسیه را تشدید می کند. در واقع در سیاست خارجی رژیم همه اهرم ها و شگردها را به کار می گیرد تا در بندبازی ها و فریبکاری ها و تهدیدهای تروریستی و حراج ثروتهای کشور، ماندگاری خود را تضمین کند. رژیم می خواهد انقلاب را متوقف کند زیرا تمام موجودیت اش به لرزه افتاده است. انقلاب تکنیک ها و تاکتیک ها تغییر می دهد ولی کوتاه نمی آید. آنتاگونیسم میان بالایی ها و پائینی ها، کینه جامعه علیه نظام آخوندی اسلامی و فرسودگی ها و پارگی ها و شکاف های درونی رژیم قابل ترمیم نیستند. اسلام پوسیده و خشونت افسارگسیخته رژیم را نجات نخواهد داد. برخلاف نظرات مایوسانه و نادرست یرواند آبراهامیان و فرهاد خسرو خاور در باره پایان انقلاب مهسا، این انقلاب در اشکال گوناگون و در اعماق به پیش می رود.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
بنیاد میراث پاسارگاد