تاریخ انتشار: October 29, 2025
“مرگ یزدگرد سوم” یک نمایشنامه تاریخی از بهرام بیضایی است که برای اولین بار در سال 1979 به صحنه آمد. بیضایی در این نمایشنامه مرگ یزدگرد سوم را به نمایش می گذارد.
در مورد چگونگی قتل یزدگرد سوم در سال 651 میلادی روایت های متفاوت منتشر شده اند.
خبر طبری از مرگ یزدگرد سوم
طبری اشاره می کند که مرزبان مرو با نام “ماهوی” یکی از عاملان قتل پادشاه ساسانی است. بر پایه خبر طبری، یزدگرد سوم پس از فرار از تیفسون به مرو رفت و پیش آسیابانی به نام خسرو پناه گرفت. سربازان ماهوی با خبر شدند که یزدگرد پیش آسیابانی به نام خسرو است. پس خسرو را پیش ماهوی آوردند و ماهوی به او زر داد تا یزدگرد را بکشد خسرو قبول کرد و شبانه هنگامی که یزدگرد در خواب او را با خنجر کشت.
این خبر طبری واقعیت تاریخی را بیان نمی کند، چون یک مرزبان فقط زمانی اجازه داشت یک پادشاه را به قتل برساند که این پادشاه را یک موبد طرد کرده باشد، اما تا به امروز برای زرتشتیان مرگ یزدگرد سوم یک فاجعه است. قصد طبری از این خبر بدنام کردن زرتشتیان است، به این معنی که زرتشتیان به خودشان خیانت کردند و پادشاهشان را کشتند.
روایت بلاذری از مرگ یزدگرد سوم
بر اساس ترجمه فارسی کتاب “فتوح البلادان” بلاذری یزدگرد سوم نخست از مداین به اصفهان رفت و سپس در مسیر مرو در گناباد اقامت نمود .
عباس زمانی ( باستان شناس)، با رجوع به خبر بلاذری، اشاره می کند که قتل یزدگرد سوم به دست آسیابانی در مرو یک افسانه است، چون بعید به نظر می رسد که یک پادشاه ساسانی تا این حد ناتوان و تنها باشد که مانند گدایان گمنام به آسیاب برود و هیچکس هم همراه او نباشد. با توجه به مطالعات میدانی و تاریخی این باستان شناس یزدگرد سوم در زیبد گناباد، در شرق خراسان، و بیشتر از 300 کیلومتری مرو کشته شده است. یزدگرد هرگز به مرو نرسید. زمانی ادامه می دهد: “علت اینکه تاریخ نگاران نام مرو را آوردهاند این است که در آن دوره مرو در خراسان بیشترین شهرت را داشته و مقر حکومتی خراسان بوده است”. (1)
رضا براهنی نمایشنامه “مرگ یزدگرد سوم ” را یک اثر خوب می داند: “اثر خوب، اثریست که سوآل ها را برمیانگیزد و نه پاسخها را. پس دنبال پیام نگردیم، دنبال سوآل برویم. چنین چیزی هرگز به معنای نادیده گرفتن سیر تاریخ، مبارزهٔ طبقاتی و این قبیل چیزها نیست، بهدلیل اینکه بیضایی، بهتراز طبقاتی نویسترین نویسندهها، ازآسیابان، زنش و دخترشان، درمقابل یزدگرد و زورگویان و قلدرهایش دفاع میکند”. (2)
علی میرفطروس هم به نمایشنامه مرگ یزدگرد سوم بیضایی اشاره می کند:
“آسیابان: شنیدی زن؟ آن چه من آرد میکنم به تیسفون میرود.
«رابطه» همین است. «تیسفون» است،«اکباتان» است، «پاسارگاد» است، «دمشق» است «بغداد» است، «اصفهان» است، «تهرانست،…» ، «پایتخت» است و «بیرون» از پایتخت. «آسیای نیمه تاریک» و ویران، همهی ایران است. خارج از تیسفون. و شاه «تیسفون» وقتی وارد «آسیا» میشود، ویرانی آن و فلاکت ساکنانش را نمی بیند. نه تنها لشگریان که پیشوایان دین او نیز، از روستائیان نفرت دارند، و خود جلاد آنانند.” (3)
بیضایی در اثر هنری خود ، به نقل از براهنی و میرفطروس، یزدگرد قلدر، زورگو و جلاد روستائیان را به نمایش گذاشته است.
منبع خبری نمایشنامه ” مرگ یزدگرد سوم” افسانه های طبری از مرگ این پادشاه ساسانی در مرو است و بیضایی با با گفتمان ها ساختگی بین آکتور ها (موبد، سرکرده، سردار و خانواده اسیابان ) در آسیاب سنت شاه- و باستان ستیزی روشنفکران دوران پهلوی را ادامه می دهد.
———————————————————-
1 – https://gonabadnet.ir/قلعه-زیبد/ ))
2 – https://www.1pezeshk.com/archives/2020/03/bahram-beyzai.html
3 – https://mirfetros.com/fa/?p=7412
بنیاد میراث پاسارگاد