ما الان فقط میتوانیم برای براندازی برنامه تدوین کنیم. برای فردای آزادی باید از رویکردها و اولویتها گفت. آنچه که بسته به اقتضائات وقت مبنای برنامه ریزی قرار خواهد گرفت. در پی فشرده و مختصر اولویتهای ایران برای جبران ویرانگری های محیط زیستی جمهوری اسلامی و رویکرد به حکمرانی مطلوب آب را می خوانید:
هفت اولویت ایران برای تعدیل خشکسالی انباشته بیش از 85درصد جمعیت ایران تحت تاثیر “خشکسالی انباشته” زندگی می کنند. یک مثال آن خوزستان است: امسال بارش بیشتر از نرمال داشته، اما به دلیل خشکسالی انباشته چشم انداز همچنان خشکیده است و انواع مظاهر کم آبی مردم را تهدید می کند. خشکسالی انباشته به وضعیتی گفته می شود که در آن سالیان مکرر بارش کمتر از نرمال، امکان جبران کمبود آب و رطوبت را برای چشم انداز دشوار کرده و در صورت تداوم حتی می تواند اصطلاحا موجب “قهقرای سرزمین” شود. متاسفانه هشدارها در باره #خشکیدگی ایران هرگز به یک برنامه جامع ملی برای تعدیل اثرات خشکسالی انباشته منجر نشده است. اگر فرض کنیم مقرر باشد که در ایران چنین برنامه یی تدوین و اجرا شود، از جمله اولویتهای آن می تواند این اقدامات باشد: 1- تامین رطوبت خاک رطوبت خون زمین است. خاکی که چند سال متوالی رطوبت کافی دریافت نکند همچون مجروح یک حادثه که دیر به او خون رسانده اند دشوار امکان بازیابی دارد. بازگرداندن رطوبت به خاک ایران می تواند دغدغه اول هر برنامه جامع محیطی در ایران باشد. راه حلها البته در این باره دشوار و پیچیده اند. مثلا باید کمک کرد به رهاسازی سیلابها و بلااثر شدن بسیاری از سدهای موجود. اما آب در خشکسالی کالای گرانی است و نه دولت و نه مردم بعید است معیشت امروز را فروبگذارند برای مصایب آینده خاک. 2- امداد سریع برای وخیم ترها اثر خشکسالی بلندمدت بر چشم انداز یکسان نیست. جاهایی بیشتر و جاهایی کمتر آسیب می بینند. باید به سرعت بخش های آسیب دیده را شناسایی و برای ترمیم آنها (تامین رطوبت) اقدام کرد. راه حل: ترسیم نقشه آسیب پذیری ایران در برابر خشکسالی انباشته با لایه های مختلف اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی و… 3- عدم غفلت از بی پناهان و بی زبانان در تقسیم منابع باقی مانده آب معمولا فقط به نیاز انسان توجه می شود. طبیعت و زیستمندان آن چون لابی فشار ندارند فراموش می شوند. مثلا بر سر آب حوضه زاینده رود بین بختیاریها و اصفهانیها کشمکش هست. دولت سعی می کند این هر دو را راضی نگه دارد. در این میان سهم عرصه های طبیعی، مثلا تالاب گاوخونی کاملا فراموش شده است. در حالی که آب زاینده رود در وهله اول حق و سهم گاوخونی است. 4- تغییر زمینه های معیشتی برای معیشت های از دست رفته و همچنین معیشت های آب بر باید جایگزین فراهم شود. مثال ساده اش در ایران می شود کشاورزی. باید برای تامین آب به شماری از کشاورزان کمک کرد. اما در جاهایی هم باید یا کشاورزی تعطیل شده یا الگوی کشت و آبیاری آن کلا تغییر کند. 5- اعلام وضعیت اضطراری آب در خشکسالی مثل نان است در سال قحطی. میزان مصرف آن و شکل مصرف آن و نحوه توزیع منابع آن باید عادلانه و در قالب یک برنامه دقیق و فراگیر تعیین شود. اتفاقا حاکمیت باید تمام قد دخالت کند. واسپردن حکمرانی آب به مردم افسانه شیرینی است که جای بازگفتن آن دوران خشکسالی انباشته نیست. 6- شناسایی گروه های اجتماعی آسیب پذیر در چشم انداز انسانی مناطقی آسیب پذیرتر هستند. مثلا همین خشکسالی بلندمدت باعث خالی شدن نیمی از روستاهای شرق ایران در پنج سال اخیر شده است. این روستاییان کجا رفته اند و اکنون چگونه روزگار می گذرانند؟ آنها که مانده اند چه سرنوشتی در پیش دارند؟ شهرهایی که مقصد این انبوه مهاجران بوده اند اکنون دچار چه وضعیت اجتماعی تازه ای هستند؟ آیا ممکن است این مهاجرت های اقلیمی پیشرانه برخی تنش های قومی، مذهبی، اقتصادی یا امنیتی شده باشد؟ اینها نمونه یی از پرسش ها هستند که حاکمیت باید سریعا برای آنها پاسخ دقیق و مستند بیابد. 7- بدبینی به مثابه یک مسئولیت اخلاقی خشکسالی انباشته حاصل چندین سال بارش کمتر از نرمال است. لابد می توان امیدوار بود طبیعت حد تعادل نگه دارد و با ترسالی انباشته به زودی به داد زمین برسد. اما متاسفانه مدل ها و روندهای اقلیمی در باره ایران چنین فرضی را تایید نمی کنند. فرض غالب اقلیم شناسان این است که تحت تاثیر گرمایش جهانی خشکسالی کنونی ایران و خاورمیانه نه تنها تداوم داشته باشد بلکه حتی شاید تشدید شود. مسئولانه تر این است که فرض های بدبینانه تر را جدی بگیریم و سیاست های مدیریت محیطی را بر مبنای آنها تنظیم کنیم. در پسانرمال اقلیمی، واقع بینانه تر بدبینی مدام است.
بنیاد میراث پاسارگاد