برآیش هستی – ابراهیم هرندی

 

تئوری داروین که براساس آن همه ی گیاهان و جانوران کنونی جهان از دگرگون شدن تدریجی گیاهان و جانوران پیشین شکل گرفته‏ اند، در دوسده ی گذشته واتاب های ژرفی بربسیاری از دانش‏ های مدرن، مانند؛ زیست شناسی، ژن پردازی، یاخته شناسی، دام پروری، پزشکی و درمان، داروسازی و رفتار شناسی داشته است.

متاسفانه گزاره ‏های بنیادی این تئوری آن گونه که باید به زبانِ فارسی برگردانده نشده است. از اینرو، برای بسیاری از ما شنیدن نام داروین، یادآورِ “تئوری تکامل” و نیز این جمله کلیشه‏ ای ست که؛ “انسان از نسل میمون است.”

چارلز رابرت‌ داروین‌، زیست‌ شناس‌ِ انگلیسی‌ که‌ در سده‌ ی نوزدهم‌ میلادی‌ می‌ زیست‌، تئوری‌ تازه‌ ای‌ درباره‌ ی چگونگی‌ِ پیدایش‌ زیندگان ارائه‌ داده‌ است‌ که‌ من‌ آن‌ را تئوریِ “بَرآیش‌” می خوانم. برآيِش بر وزن مراکش را در اين جا در برابرِ”Evolution”  آورده‏ ام. پيش از اين، در زبانِ فارسی، واژه ی “تكامل”، براى اين مفهوم به كار برده شده است. اما بارِ معنايىِ تکامل، مخالفِ “Evolution” است. تكامل، اشاره به پروسه اى هدفمند و حساب شده دارد كه در آن رده بندىِ جانداران، ساختارى نردبانى دارد و انسان بر بالاترين پله آن جا گرفته است. نگرشِ داروينيست، درست روياروى اين چشم انداز قرار مى گيرد. از اينرو، من واژه ی “برآيش” را بجاى تكامل پیشنهاد کرده ام.(1)

از دیدگاه داروین، برآیش‌، روندِ دگرگونی‏ های‌ ساختاری‌ِ زیندگان‌ از آغاز پیدایش‌ هستی ‌تاکنون‌ بر روی‌ زمین‌ است‌. این‌ روند نزدیک‌ به‌ سه‌ میلیارد سال‌ پیش‌ با آغاز نخستین‌ جرقه‌ زندگی‌ آغاز شده‌ است‌ و همزمان‌ و همگام‌ با دگرگونی‏های ‌زیستبومی‌، گونه ‌ها، دسته ‌ها و رسته‌ های‌ گوناگونی‌ از قارچ ‏ها، ویروس‏ ها، باکتری ‏ها، گیاهان‌ و جانوران‌ گوناگون‌ پدید آورده ‌است‌.

برآیش‌، روندی‌ هماره‌ در کار و پایان‌ ناپذیر است‌ و تا هنگامی‌ که‌ زندگی‌ بر روی‌ زمین‌ در کار است‌، کشش‏ ها و کوشش ‏ها و واکنش‏ های ‌برآیشی‌ نیز در کار خواهند بود. از این‌ چشم‌ انداز، همه‌ جاندارانِ کنونی،‌ زادگان‌ِ تک‌ یاخته ‌و یا تک یاخته های آغازینی هستند که‌ اندی‌ پس‌ از سرد شدن‌ پوسته‌ رویین‌ِ زمین‌ در دریا پدید آمده اند و اندک‌ اندک‌ با گذشتِ زمان‌، فواره‌ وار به‌ شاخه ‌ها، خوشه ‌ها و ذره ‌های‌ گوناگون ‌روی گردانده اند. پس هستی با همه ی گونه گونی اش، آغازی همگون داشته‌ است‌ و همه‌ ی زیندگان‌ هنوز نیز نیازهای‌ بنیادین‌ِ همانندی دارند، مانندِ نیاز به‌ هوا، آفتاب‌، خوراک‌ و نوشاک‌‌.

برآیش هستی هدف‌ ِ ویژه ‌ای‌ ندارد و قرار نیست که گیاه و جانوری را به جایی برساند. دگرگونی های ساختاری همه ی جانداران، در واکنش به نیازهای زیستی و زیستبومی آنان در راستای سازگارتر ساختن‌ تن‌ و جان‌ آنان برای‌ ماندگارتر کردن ژن هایشان در جهان شکل می گیرند. این‌ روند آنچنان‌ کُند است‌ که‌ انسان‌ را یارای‌ دیدن‌ آن‌ نیست‌ زیرا دگرگونی‏ های‌ برآیشی‌ که‌ همان‌ دگرگونی ‏های‌ ژنتیک‌ است‌، پس‌ از صدها و گاه‌ هزارها سال‌ شکل‌ می‌ گیرد و پدید می‌ آید.

اندیشه پیوندِ برآیشی زیندگان با یکدیگر، ریشه درازی در تاریخ هستی شناسی دارد اما تا پیش از داروین کسی چیزی از چگونگی شکل گیری این پیوند نمی دانست. داروین نشان داد که ویژگی‏ های ساختاریِ گیاهان و جانوران که در پاسخ به نیازهای زیستبومی آنان شکل می ‏گیرند، در گذرِ زمان به پیدایش گونه‏ ها، دسته ‏ها و رسته ‏های گوناگونی کشیده می شود. هرجا که زیستبومِ گیاه و یا جانوری در پرتو دگرگونی آب و هوا دیگرگون شده است، تنها جاندارانی که تاب ماندن و سازگار شدن با زیستگاه خود داشته اند، ماندگار شده ‏اند و دیگران به ناگزیر، از گستره ی هستی بدر شده ‏اند. این چگونگی در سه و نیم میلیارد سال گذشته، به پیدایش گیاهان و جانوران گوناگونی که همروزگار ما هستند، کشیده شده است.

پنداره‌ برآیش‌ِ هستی‌ به‌ گونه‌ ای‌ که‌ از آن‌ سخن‌ رفت‌، با باورها و گفتمان‏ های‌ زمان‌ِ داروین‌ سازگار نبود زیرا که‌ بازتاب‏های‌ آن‌، باورهای‌ بنیادی مردم‌ آن‌ روزگار را به‌ پرسش‌ می‌ گرفت‌ و زیربنای ارزشی‌ و اخلاقی آن‌ باورها را ویران ‌می‌ کرد. پنداره ی همریشگی‌ِ همه ی‌ زیندگان‌، نه‌ تنها هر گونه‌ برتری‌ِ نژادی‌ و فرهنگی‌ را بی‌ پایه‌ می‌ کند و ذهنِ انسان را به سوی‌ برابرپنداری  می‌ رواند، بلکه‌ جانوران‌ و گیاهان‌ را نیز به‌ انسان‌ نزدیکتر می‌ کند و اندیشه‌ حریم‌ و حقوق‌ِ آن ‏ها را در ذهن‌ او‌  زنده‌ می‌ کند.

گذشته‌ از برآیندهای‌ ارزشی‌، اندیشه‌ برآیشی‌ نیز همانندِ تئوری کوپرنیک، اندیشه های علمی و گزاره های بنیادی دانشمندان رشته های دیگر را نیز به بازنگری واداشت. برآیش‌، انسان‌ را رسته‌ای‌ از دسته‌ میمون‏ ها می‌ داند که‌ در پی‌ِ روندی‌ هزاران‌ ساله‌ به‌ جایگاه‌ کنونی‌ِ خود رسیده‌ است‌. این‌ چشم‌انداز با باورهای‌ دینی‌ و فرهنگی‌ِ آن زمان‌ ناسازگار بود زیرا که‌ از دیدگاه‌ آئین‌ عیسوی‌، انسان‌ نزدیک‌ به‌ شش‌ هزار سال‌ پیش‌ آفریده‌ شده‌ است‌ و زمین‌ نیز اندی‌ پیش‌ از آن‌ پدید آمده‌ است‌.

بخشی‌ از اندیشه‌ های‌ داروین‌ در باره‌ ی چگونگی‌ِ پیدایش‌ِ هستی‌، نخستین‌ بار در کتابی‌ بنامِ “خاستگاه‌ِ رسته ‌ها” در سال‌ ۱۸۵۹ میلادی ‌در لندن‌ منتشر شد. انتشارِ این کتاب، آنسان‌ که‌ پیش‌ بینی‌ شده‌ بود جنجال‌ِ فراوانی‌ برانگیخت‌. برخی‌، پنداره‌ ی جهان‌ خودرو و بی‌ راهبر را سهمناکترین‌ خطای‌ اندیشه‌ ی بشر دانستند و گروهی‌، جانور پنداری ‌انسان‌ را با زهرخندِ تمسخر نکوهیدند و تا به‌ امروز داروین‌ و داروینیسم‌، سوژه‌ ی پسندیده‌ای‌ برای‌ طنزآوران‌ و کاریکاتوریست ‏ها بوده ‌است‌. اما آشنایی‌ بسیاری‌ از مردم‌ با تئوری‌ داروین و هیاهوی‌ بسیار درباره ‌آن‌ سبب‌ شد که‌ چاپ‌ دوم‌ “خاستگاه‌ رسته ‌ها” در سال‌ ۱۸۶۰ در نخستین ‌روزِ انتشارِ آن‌ نایاب‌ شود و همه ی‌ ۱۲۵۰ شماره‌ آن‌ به‌ فروش‌ برسد. این‌ کتاب‌ پس‌ از چاپ‌ دوم‌، شش‌ بارِ دیگر در زمان‌ حیات‌ داروین‌ بازچاپ‌ شد. واکنش‌ همگانی‌ آن‌ چنان‌ بود که‌ پنج‌ سال‌ پس‌ از چاپ‌ این‌ کتاب‌، بیش‌ از چهار هزار کتاب‌ و جزوه‌ و مقاله ‌درباه‌ آن‌ نوشته‌ شده‌ بود. در آن نوشتارها، یکی‌ او را ” میمونی‌ پیر با صورتی‌ پر مو” خوانده‌ بود و دیگری‌ وی‌ را پایه‌ گذارِ زیست‌ شناسی ‌ِمدرن‌ نام‌ داده‌ بود. با این‌ همه‌، پس‌ از چندی‌، تئوری‌ برآیش‌ در بسی بیش از بسیاری از کانون های آکادمیک پذیرفته ‌شد و داروین‌ در سال‌ ۱۸۷۱ کتاب‌ِ دیگری‌ بنام‌ “دودمان‌ِ انسان‌” منتشر کرد ویژه‌ برآیش‌ انسان‌ است‌. آنچه از روزگار داروین تا کنون تن به تور ِ رازگشای بررسی‏ های علمی نداده است، زمان برآیش انسان و جدایی او از رسته انسان – میمون است که تاکنون هیچ نشان ِ روشنی از آن بدست نیامده است. این چگونگی در زیست شناسی، “حلقه ی گمشده” نام گرفته است.

پس از روزگار داروین، دو دستاورد بزرگ علمی، زمینه ساز پذیرش تئوری وی بعنوان برترین تئوری بنیادین در زیست شناسی شد. نخست پیدایش دانش ژنتیک که چگونگی گذر ویژگی ‏های ساختاری جانداران را از نسلی به نسل دیگر آشکار می کند. دوم شناسایی ساختار ِ دی ان ای (DNA) که برنامه شیوه ی کارکرد هر یاخته و در بر دارنده ی هسته توارث است. دانش ژنتیک، پیوند میان ژن ‏ها و ویژگی‏ های ساختاری کالبد زیندگان را روشن کرد. دستاورد دوم نیز سبب شد که دسته بندی گیاهان و جانوران و شناسایی دسته ها و رسته ها و خانواده های آن‏ ها به شیوه ی روشمند و دانش پذیرتری سامان پذیرد. این دو دستاورد، پاسخ یابی برای پرسش‏ های بی پاسخ نمای زمان داروین را آسان ساخت و آنچه را اکنون؛ “سنتز مدرن” می‏ نامند، پدید آورد که نامِ دیگر آن دارونیسم نوین است،

…………..

https://www.amazon.com/Evolution-Life-Baraayesh-Hasti-Persian/dp/1780830459?ref_=ast_author_dp

 

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

دو شعر از شبنم آذر

Read Next

برنامه آب برای فردای آزادی – دکتر ناصر کرمی