میراث های شکست ناپذير و هميشه زنده
از: شکوه میرزادگی
امسال، آئين های نوروزی، اين بزرگترين عيد ايرانيان، اگر چه همچنان برای دولت اسلامی حاکم بر کشورمان عيد نبود، اما در ميان مردم کشورمان با خوشحالی مضاعفی برگزار شد چرا که چند ماه قبل از فرا رسيدن سال جديد، «نوروز» به عنوان جشنی جهانی در فهرست میراث غیرمادی قرار گرفت و خوشحالی ها و گفتگوهای بسياری را برانگيخت.
اين حادثه عيدی ِ بزرگی برای مردمان ایران و ديگر کشورهایی بود که نوروز را جشن می گيرند. به همين مناسبت، سازمان ها، ادارات میراث فرهنگی، و دولت های کشورهای ديگری که، نوروز را گرامی می دارند، جشن های مفصلی برپا کردند و، در واقع، عيدشان را مکرر ديدند.
سازمان ميراث فرهنگی و دولت ايران اما، بی سر و صدا، و تنها با بيان چند کلمه ای از سر ناچاری، بی تفاوت از کنار اين ماجرا گذشتند. در عوض، مردمان ايرانی، در سراسر ايران و جهان، در وبلاگ ها و سايت ها و نشريات و رسانه ها و مراسم مختلف خود جهانی شدن «نوروز» را به يکديگر تبريک گفتند.
با اين حال بسباری نمی دانند که چرا و چگونه نوروز جهانی شد. و اين پرسش نيز از اين سو و آن سو ديده و شنيده شده که چرا نوروز، به اين عظمت تاريخی (و جغرافيایی)، پس از اين همه سال تازه به ثبت جهانی رسيده است و اساساً منظور از «ميراث فرهنگی غيرمادی» (که در ايران معنوی خوانده می شود) چيست؟
«ميراث فرهنگی غيرمادی» جهانی چيست؟
کارشناسان تاريخ و فرهنگ از ديربار آثار فرهنگی جوامع را به دو دسته ی گسترده تقسيم کرده اند و آنها را به دو صورت ميراث های فرهنگی مادی (يا «ملموس» tangible) و غير مادی (يا «ناملموس intangible) مشخص ساخته اند. در سال 1972 سازمان آموزشی علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (يونسکو) سندی تحت نام «کنوانسيون ميراث فرهنگی و طبيعی جهان» را به تصويب رسانده و در راستای حفظ و حراست از ميراث هایی همچون بناهای تاريخی، کتیبه های باستانی و کوه ها و رودها و درياچه ها و جنگل ها، اعضای سازمان را به اجرای اقدامات گسترده ای ملزم ساخته بود. اما تا سال 2003 هنوز مرزهای جداساز آن دو نوع از ميراث فرهنگی غیر مادی، در يک استاندارد جهانی، مشخص نبود تا اينکه سی و دومين مجمع عمومی در روز 17 اکتبر سال 2003 «کنوانسيون ميراث فرهنگی غير مادی جهانی» را به تصويب رساند.
اين کنوانسيون، مطابق مفاد مقدمه اش، با توجه به اسناد مصوب ديگری تهيه شده بود همچون: «اسناد بين المللی مربوط به حقوق بشر، به خصوص اعلامیه ی جهانی حقوق بشر مصوب 1948، کنوانسيون بين المللی حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مصوب 1966، کنوانسیون بين المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1966، و اعلاميه جهانی يونسکو در مورد گوناگونی فرهنگی».
اين مقدمه همچنين اعلام می داشت که «با توجه به اهميت میراث فرهنگی غيرمادی، به عنوان بستری برای گوناگونی فرهنگی، و نیز با در نظر گرفتن وابستگی عمیق میراث فرهنگی غير مادی با میراث های مادی فرهنگی و طبيعی مادی (ملموس) و همچنين با توجه به نقش میراث فرهنگی غير مادی به عنوان عاملی در راستای نزدیک ساختن انسان ها به يکديگر و تضمین روابط و درک متقابل آنها از يکديگر» تهيه و تصويب شده است.
اين کنوانسيون در ماده ی يک و دوی فصل اول خود «میراث فرهنگی غيرمادی» را اين گونه تعريف می کند:
«”میراث فرهنگی غيرمادی” عبارت است از کنش هایی اجتماعی همچون آيین ها و جشن ها، هنرهای نمایشی، زبان ها، و جهان شناخت های گوناگون و کنش های ناشی از آنها، مهارت ها، وسايل و اشیای آفریده شده ی دستی، و فضاهای فرهنگی وابسته به آن ها، که جوامع و گروه ها ـ و در برخی از موارد افراد ـ آن ها را جزیی از میراث فرهنگی خویش می دانند. این میراث فرهنگی غيرمادی که از نسلی به نسل بعد منتقل می شود، به صورتی مستمر به وسیله ی جوامع و گروه ها، و در تعامل با محیط طبيعی و تاریخ، در حال بازآفریده شدن است و برای آن ها حسی از هویت و استمرار را فراهم ساخته و در نتیجه سطح احترام به گوناگونی فرهنگی و خلاقیت انسان را ارتقا می بخشد.»
کنوانسيون 2003 همچنين اعلام کرده بود که «اجراي مفاد آن نيازمند اراده و تعهد همه جانبه ی دولتهاي عضو، اجتماعات محلي و جامعه ی مدني است، و بر پايه ی ترويج همگرايي و همکاري ميان دولتهاي عضو براي تسهيل ترويج کنوانسيون و اجراي مفاد آن و به ويژه کشورهاي واقع در حوزههاي جغرافيايي مشترک و داراي پيوندهاي تاريخي و فرهنگي، قرار دارد.»
و مهم ترين بخش اين کنوانسيون آن جايي است که ميراث فرهنگی قابل احترام و نگاهداری را با حقوق بشر پيوندی مستقيم زده و می گويد: «با در نظر گرفتن اهداف این کنوانسیون، توجه صرفاً متوجه ی آن دسته از میراث های فرهنگی غيرمادی خواهد بود که با اسنادی همچون اعلاميه جهانی حقوق بشر همخوانی دارند و نیز، بر اساس مقتضيات مربوط به احترام متقابل در میان جوامع و گروه ها و افراد عمل کرده، به توسعه ی پايدار کمک می رسانند».
کشورهایي که تا کنون کنوانسيون ميراث های فرهنگی غيرمادی يونسکو را امضاء کرده اند از اين قرارند:
ايران، آلباني، الجزاير، ارمنستان، آذربايجان، بنگلادش، بلژيك، بليز، بنين، بوتان، بوليوي، برزيل، بلغارستان، كامبوج، جمهوري آفريقاي مركزي، چين، كلمبيا، كاستاريكا، ساحل عاج، كوبا، جمهوري چك، جمهوري دمنيكن، اكوادور، مصر، استوني، فرانسه، گامبيا، گرجستان، گواتمالا، گينه، هندوراس، هند، اندونزي، عراق، ايتاليا، جامائيكا، ژاپن، اردن، قرقيزستان، لاتويا، ليتواني، ماداگاسكار، مالاوي، مالزي، مالي، مكزيك، مغولستان، مراكش، موزامبيك، نيكاراگوئه، نيجريه، فلسطين، پرو، فيليپين، جمهوري كره، روماني، فدراسيون روسيه، سنگال، اسلواكي، اسپانيا، تاجيكستان، توگو، تونگا، تركيه، اوگاندا، ازبكستان، وانواتو، ويتنام، يمن، زامبيا، زيمبابويه.
و بر متن چنين بستری است که «نوروز» ايرانی، به عنوان يکی از مظاهر تعاريف و ويژگی های مندرج در اين کنوانسيون، به عنوان اولين ميراث غيرمادی ايران به ثبت رسيده است.
ايران در جمع صاحبان میراث های غيرمادی جهانی
دولت جمهوری اسلامی کنوانسيون سال 2003 را امضاء کرده است، بی آنکه ـ همانگونه که در مورد ميراث فرهنگی و طبيعی ايرانزمين ديده ايم و می بينيم ـ از به ثبت رساندن اين ميراث قصدی جز تبليغ ميراث هایی را داشته باشد که بيشتر جنبه های سياسی و مذهبی آنها مورد توجه است. به همين دليل، تا پيدا شدن «مورد مذهبی برای اين کنوانسيون»، دولت اسلامی لايحه ی کنوانسيون حراست از ميراث فرهنگي غيرمادی را با تاخيری بيش از يک سال به مجلس اسلامی فرستاد و مجلس در تاريخ پانزدهم بهمن 1384 آن را تصويب و تبديل به قانون کرد.
در همان زمان اعلام شد که نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي، بدون هيچ مخالفتي و به اتفاق آرا زمينه ی پيوستن ايران به كنوانسيون جهاني حراست از ميراث فرهنگي غيرمادی را فراهم كرده اند، با اين تاکيد که: «ميراث معنوي ابزار كارآمدي براي نيل به صلح و توسعه ی پايدار اسلامي – انساني است! و مهمترين قدمي كه براي حفظ هويت معنوي خود ميتوان برداشت، حفاظت از ميراث فرهنگي مملوس و ناملموس است كه به مثابه حفظ حيثيت و تضمين بقاي ملت است.موافقت مجلس ايران با اين کنوانسيون بايد که با نامه ای رسمی و از طريق وزارت امور خارجه به يونسکو فرستاده می شد تا ايران هم در ليست اعضای کنوانسيون قرار گیرد اما، با وجود تصويب اين کنوانسيون در مجلس اسلامی، آقای رحيم مشايی، رئيس وقت سازمان ميراث فرهنگی، مراتب موافقت و تصويب آن در مجلس را با تأخير بسيار به اطلاع يونسکو رساند.
اما، در سی و چهارمین کنفرانس عمومی يونسکو، دولت اسلامی آمادگی خود را برای تاسيس مرکز مطالعه ی حفظ ميراث غيرمادی آسیای ميانه و جنوب غربی اعلام کرد. قصد واقعی اين دولت دستيابی به رياست دفتر منطقه ای ميراث غيرمادی جهانی بود اما، در سی و پنجمين اجلاس یونسکو، تنها موافقت شد که ايران هم، همراه با کشورهای کره، بحرين، ژاپن، روسيه، آفريقای جنوبی، بلغارستان و مکزيک، به عنوان مو سسین يکی از مراکز منطقه ای میراث غيرمادی شناخته شوند
در اين ميان سازمان ميراث فرهنگی يعنی آقای رحيم مشايي و همراهانش راه حل مناسبی را برای انجام هدف های خود يافته و از اولين کارهايي که انجام دادند برداشتن کلمه ی «غيرمادی» و «غيرملموس» بود (که هم خودشان و هم رسانه های داخلی به درستی و تا مدت ها از کلمه غير ملموس استفاده می کردند» و به جای آن همه جا کلمه ی «معنوی» را به کار بردند. می دانيم که در زبان فارسی واژه ی «معنوی» به دو صورت مورد استفاده قرار می گيرد، يکی بصورت «معنایی» يا «مربوط به عالم معنا و نه ماده» و يکی هم در يک مفهوم مذهبی به معنای «روحانی» يا «مربوط به عالم روح». متن کنوانسيون آشکارا به مفهوم اول اين واژه ناظر است و از ميراث های غيرمادی (و، پس غيرملموس) سخن می گويد. اما احمدی نژاد، و همدست دايمی او اسفندیار رحيم مشايي، آن را به عمد به معنای «روحانی» بکار گرفته اند تا بتوانند از آن در چارچوب تبعيض هايي که در مورد ميراث غير مذهبی و غير شيعی فرهنگ ما روا می دارند استفاده کنند.
با نگاهی به ليست ميراث هایی که پرونده های آن در طی چهار سال گذشته برای ثبت جهانی فراهم شده به راحتی می توان دريافت که چگونه کارشناسان دلسوز، مردمان علاقمند، و نهادهای مدنی و «غيردولتی» مدام از سازمان ميراث خواسته اند تا ميراث های غيرمادی گوناگون و فراوان فرهنگ ما را، که برآمده از فرهنگ زنده، به روز، و غير مذهبی هستند برای ثبت جهانی بفرستد و آن سازمان تنها به ثبت و فرستادن بخشی از آثار فرهنگی ما پرداخته که جنبه های سنتی يا مذهبی شان بر جنبه های باستانی و تاريخی بچربد. «نوروز» نيز اگر انتخاب و تلاش کشورهای ديگر منطقه نبود چه بسا که هرگز از سوی دولت جمهوری اسلامی معرفی نمی شد.
در واقع، پرونده هايي که تا به حال از جانب ايران به سازمان يونسکو فرستاده شده عبارتند از رديف های موسیقی سنتی، آيين های ورزش پهلوانی، تعزيه، موسیقی بخش های خراسان شمالی، مهارت های مربوط به بافت فرش عشاير فارس و کاشان، خيمه شب بازی، و پرده خوانی.
همچنين، هم اکنون پرونده هاي ميراث های ديگری همچون عاشورا، عيد غدير، کوچ، و امثالهم به ثبت ملی رسيده و آماده ارسال به يونسکو شده اند. هر روز هم، بر اساس سفارش های امام جمعه ها و ايت الله ها و حجت الله های مختلف ليستی از اينگونه آثار، از عيد قربان و عيد فطر گرفته تا انقلاب اسلامی بعنوان ميراث غيرمادی کشورمان به ثبت ملی می رسند و قصد فرستادنشان برای جهانی شدن است؛ آثاری که برخی شان حتی با مفاد اعلاميه ی حقوق بشر سازمان ملل خوانایی ندارند، هرچند که ممکن است با «حقوق بشر اسلامی ِ» اين آقايان خوانايي داشته باشد.
يکی از جالب ترين «آثار» ی که برای فرستادن به ميراث جهانی آماده شده «حجاب زنان» است که در همين دی ماه گذشته مراسم یه ثبت ملی رسيدنش را در مراسمی با حضور رييس سازمان ميراث فرهنگی برگزار کردند. اين آقا در آن مراسم اعلام کردند که «به منظور حفظ و صیانت از مواریث گرانقدر دینی و معنوی، طی آیینی شایسته و پر بار، با حضور اندیشمندان و شخصیت های فرهنگی، حجاب اقوام ایرانی و همچنین چادر ـ به عنوان حجاب کامل ـ به ثبت ملی می رسد». او در آن مراسم حجاب را «ميراثی گرانقدر و با عقبه ای مالامال از انديشه و ديانت» برشمرده و فرهنگ حجاب را «یکی از شاخصها و نمادهای بنیانی پایبندی ملت ایران به اسلام در مقام مکتب جامع زندگی فردی و اجتماعی» قابل ثبت در میراث غير ملموس جهانی خواند.
پنهان کردن ميراث های غیر مادی فرهنگی
اکنون بر همگان آشکار شده است که دولت احمدی نژاد و حکومت اسلامی، برای حذف بخش عظيمی از ميراث فرهنگی ملموس و مادی ايران، آن ها را به شکل های مختلف روزمره و عمدی به ويرانی می کشانند، و نيز ميراث طبيعی ايران را با سوء استفاده های مادی و سياسی خود دستخوش آلودگی و نابودی می کنند. اما کاری که آنها با توجه به ويران ناشدنی بودن ميراث های غيرملموس کشورمان می کنند کمتر مورد توجه قرار گرفته است. آنها در اين مورد دست به پنهان کردن ميراث های غير ملموس ما زده اند!
به طور مثال، بر اساس گفته های مسئولين ميراث فرهنگی، علاوه بر پرونده هایی که تا کنون به يونسکو رفته، در چهار سال اخير هفتاد و چهار اثر در فهرست ميراث غيرمادی کشور به ثبت رسيده است که در بين آن ها (جز «يلدا» که بعلت وجود فشار نهادهای مدنی غير دولتی ايرانی در خارج و داخل به ثبت ملی رسيده) از جشن های سنتی ايرانی که در هر ماه سال وجود دارند هيچ اثری نيست. همچنين اند جشن هاي ديگری که فراموش نشده و همچنان زنده و امروزی هستند و بسياری شان (چون مهرگان و سده و سيزده به در، و چهارشنبه سوری) همچنان برگزار می شوند؛ جشن هايي که مردمان آن ها را قرن های قرن در سينه هاشان ثبت کرده و زبان به زبان تا به امروز رسانده و هنوز هم آنها را زنده نگاه داشته اند. همچنين از مجموعه های فرهنگی غيرمادی ديگری همچون قصه های فولکوريک، داستان های شاهنامه، رقص ها و آوازهای شاد محلی، و امثالهم ـ که رنگی از مذهب ندارند در میان آثار ثبت شده خبری نيست.
بايد توجه داشت که متاسفانه اين قانون غلط همچنان در يونسکو جاری است که هر «اثر» ابتدا بايد در کشورهای عضو به ثبت ملی برسد تا بتوان آن را به ثبت جهانی رساند. در واقع، اين قانون که می تواند برای کشورهاي دمکراتی که دولت هاشان برخاسته و نماينده ی مردمشان اند کارایی داشته باشد، در کشورهای ديکتاتور زده ای چون ما تنها خواسته های ديکتاتور ها را برآورده می کند.
داستان ثبت جهانی نوروز شکست ناپذير
در خواست جهانی شدن نوروز از سال 2006 ـ نه از جانب دولت ايران که از سوی ده کشور منطقه، که بيشتر همسايگان ايران کنونی هستند و در گذشته بخش هایی از ايران گسترده ی فرهنگی ـ سياسی را تشکيل می دادند، تسليم مقامات مربوطه ی سازمان يونسکو شد و ايران، که به عنوان مادر فرهنگی اين مجموعه شناخته می شود، در واقع آخرين کشوری بود که ـ آن هم با توصیه های کارمندان یونسکو در تهران و پافشاری فرهنگدوستان وطن مان ـ به آن کشورهای ديگر پیوست و همين امر موجب شد که بالاخره هم نوروز با داشتن صاحبانی هفت گانه به ثبت برسد.
بهر حال، در سپتامبر (مهرماه) سالی که گذشت، به ايران و شش کشور ديگر (هند، جمهوری آذربايجان، ازبکستان، قزاقستان، پاکستان و ترکيه) اعلام شد که نوروز به نام آن ها به فهرست ميراث غير مادی جهانی پیوسته است. و بدين سان اگر کشورهای ديگری نبودند که بر سر جهانی شدن نوروز پرونده ای مستقل و مشترکی را به يونسکو بفرستند يقيناً امسال هم نوبت به ثبت جهانی نوروز نمی رسيد
در هر حال، نکته در اين است که ميراث های فرهنگی غيرمادی پايدار و شکست ناپذيرند و بخصوص در عصر جهانی شدن رسانه ها و ارتباط ها ديگر نمی توان آنها را پنهان يا به فراموشی سپرد. حکومت اسلامی اما هنوز به اين درک نرسيده است و همانگونه که فکر می کند با بستن درهای اينترنت و خبررسانی می تواند خواست آزادی و آزاد زيستن را از مردمان ايران و آگاهی از اين خواست آشکار ايرانيان را از مردمان جهان بگيرند. در مورد ميراث فرهنگی غيرمادی ما نيز عمل می کند
9آوريل 2010
http://archive.savepasargad.com/April%20-%202010/miras-haa-ye-hamisheh-zendeh.htm
بنیاد میراث پاسارگاد