ترس حکومت اسلامی از زنان را جدی بگیریم ـ شکوه میرزادگی

به مناسبت روز جهانی زن
شکوه میرزادگی
به زنان مبارز وخستگی ناپذیر سرزمینم

انقلابیون اسلامی، از همان هنگامی که با پشتیبانی همه جانبه ی کشورهای اروپایی و آمریکا، آماده می شدند تا بساط حکومت قرون وسطایی شان را در سرزمین بخت برگشته ی ما پهن کنند، تنها ترس شان از زنان ایران بود زیرا می دانستند زنان دشمنان خط اول جبهه یک حکومت مذهبی اند؛ نهفته یا آشکار.

انقلابیون اسلامی در رویارویی با این دشمنان، پیش از انقلاب، به «خدعه» و دروغ متوسل شدند (1) و سپس، بلافاصله پس از پیروزی سرکوب را شروع کردند؛ به کمک اراذل و اوباشی کف بر دهان آورده، با شعارهایی چون «یا روسری یا توسری» و تیغ کشیدن بر لب های زنان.

و این سرکوب به شکل های مختلف و روز به روز گسترده تر و وحشیانه تر ادامه پیدا کرد تا به امروز؛ زیرا حکومت اسلامی دشمنان اصلی خودش را خوب می شناسد.

حکومت اسلامی از ابتدا می دانست می تواند در میخانه ها را ببندد که بست، می دانست می تواند رسانه ها را بخرد و یا سانسور کند، که کرد، می دانست می تواند سر هر کوی و  برزنی یک مسجد و حسینبه و تکیه بسازد که ساخت، می دانست که می تواند فرهنگ خردمدار، مهربان، شاد و روشن ایرانی را سرکوب کند و به جایش، بر زمینِ تاول زده از انقلاب، اشک و اندوه و بیداد و تاریکی بکارد، که کاشت.

حکومت اسلامی می دانست… می دانست … حتی می دانست می تواند خواستاران «عدالت اجتماعی» را بفریبد و دروغ «عدالت اسلامی» را به خوردشان بدهد؛ تا جایی که وقتی زنان، این دشمنان خط اول حکومتِ تازه به دوران رسیده، اولین تظاهرات عظیم خود در مخالفت با حجاب اجباری را به راه انداختند، بیشتر گروه های چپ از زنان عضو یا هوادارشان خواستند «به خاطر انقلاب»در این تظاهرات شرکت نکنند.

روشن است که حکومت اسلامی برخلاف بسیارانی از مردمان بی خبر، به خوبی این را هم می دانست : زنی که از چشمه انقلاب مشروطیت نوشیده، زنی که با همراهی رهبری چون رضاشاه از چاه کبود حجاب بیرون آمده و به مدرسه و دانشگاه رفته و انسانوار سربرآورده،  و زنی که طی چهل و سه سال پس از آن و تا انقلاب اسلامی آموخته که چگونه از اعماق سیاه حرمسراها، سختی تخته چوب های شلاق، زخم سنگسار و، درد از دست دادن کودکانی که بدنیایشان آورده ، و ده ها بدبختی دیگر بگریزد، و خودش را به یک قدمی زنان غربیِ برآمده از رنسانس برساند، نمی تواند با حکومت اسلامی سرسازگاری داشته باشد. حتی اگر چند صباحی از سر نادانی، یا هیجان و یا زور سر به سازش فرود آورد.

حکومت اسلامی خوب می دانست که اگر تاکید بر «دیکتاتوری رضا شاه و محمدرضاشاه» برای فریفتن مردمانی ساده دل و ناآگاه، برای گذار به جهانی اسلام زده کافی ست، برای زنانی که 1370 سال درد و زخم اسلام را بر جان و تن شان دارند، کافی نیست، زیرا  آن ها بسیار بهتر و بیشتر از مردها می دانند که بزرگترین و بی رحم ترین دیکتاتوری برای زن ها همانا یک دیکتاتوری مذهبی ست. و این دانستن است که به آن ها  این توان را داده که 42 سال تن به سازش و سکوت ندهند.

و چنین است که هنوز حکومت اسلامی بیش از همه ی دشمنانش از زنان ایران می ترسد.

تعجب آور نیست اگر زنانی که  صرفا برای ایستادن در بلندایی اندک فقط سخن از آزادی پوشش می گویند کارشان به شکنجه و زندان می کشد.

تعجب آور نیست زنانی که برای نجات محیط زیست تلاش می کنند و یا به حمایت از حیوانات می پردازند، و یا فقط از آثار تاریخی غیرمذهبی سرزمین شان عکس برمی دارند کارشان به زندان می کشد.

تعجب آور نیست زنانی که حتی  با اجازه مقامات دانشگاه می خواهند براساس قوانین واپسگرای حکومتی، زنان را با حقوق خود آشنا کنند، کارشان به ده سال و پانزده سال زندان می کشد.

و تعجب آور نیست که هزارها زن سرشناس و گمنام به بهانه ی دلایلی کاملا بیهوده و بی اساس بیشتر عمر مفید و زیبایشان را در زندان های حکومت اسلامی می گذارنند.

هیچ کدام از این زن ها ، نه توپ و تانک و اسلحه ای با خود داشته اند و نه کلامی اهانت  بار  به پیامبر و امام غایب و حاضر گفته اند. اما هر کدام شان به نوعی خواب راحت و خوش را از یک قبیله بربر صفت گرفته اند.

این انسان های ظریف و هوشمندی که نه حق قضاوت دارند، نه حق دفاع از خودشان، نه اجازه قیومیت بچه هایشان را دارند و نه اجاره سربرداشتن مقابل پدر و برادر و همسران زورگویشان را، نه اجازه سفر و کار  دارند و  نه حتی اجازه انتخاب پوشش شان را؛ اما هر کدام شان دلیرانه سینه سپر کرده اند و مقابل یک حکومت زمخت بی مغز هراس انگیز ایستاده اند.

***

برای من و حتما بی شمارانی حیرت انگیز است اگر که هنوز بخش عظیمی از مردمان به ويژه اپوزیسیون ترس حکومت اسلامی از این زنان را نمی بینند و یا ندیده می گیرند.

می دانیم که تمام سازمان ها و احزاب اپوزیسیون سیاسی حکومت اسلامی به وسیله ی مردها بوجود آمده و گردانندگان اصلی اش بیشتر مردها هستند. اما از آنجا که در 42 سال گذشته زنان بیش از مردها در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده اند؛ و آنگونه که در بالا اشاره شد، حکومت اسلامی از آنها بیشتر از مردها می ترسد؛ اکنون وقت اش رسیده که زنان ایرانی سازمان ها و احزابی خاص خودشان داشته باشند؛ نه این که این سازمان ها فقط زنانه باشند، بلکه بهتر است سازمان هایی باشند که زنان با تجربه، متخصص و شایسته آن ها را بوجود آورده و یا در گرداندن آن نقشی اساسی ایفا کنند.

من یقین دارم که برخلاف تصور برخی، ما زنان برجسته ای در امور سیاسی داریم که اگر کارآ تر و شایسته تر از مردها نباشند هموزن مردها هستند، با این تفاوت که چون تجربه مبارزاتی زن ها با حکومت اسلامی سخت تر و بیشتر از مردهاست، طبعا راه و رسم فرو پاشیدن چنین حکومت هایی را بهتر می دانند. اما می بینیم زن هایی که قادرند کارهای سیاسی ـ تخصصی انجام دهند، از آنجا که نمی خواهند «ویترین» و یا «جنس دوم» باشند از ورود به سازمان های سیاسی پرهیز می کنند.

اکنون به نظر می رسد که اپوزیسیون بیشتر مردانه ایرانی به نفع شان هست تا اجازه دهند زنان شایسته (این دشمنان خط اول مبارزه با حکومت اسلامی)، در تصمیم گیری های حساس شرکت کنند، از تجربیات مبازاتی، سیاسی و فمنیستی آن ها استفاده کنند، و اگر زنان سازمان و حزبی تشکیل می دهند، به آن ها بپیوندند و برکنار از غرورهای «مردسالارانه» همراه و یا پشتیبان آن ها باشند.

در چنین فضایی ست که رهبران فردای ایران، (چه مرد و چه زن) با نظر و خواست زنان و مردان برجسته شناسایی و پیشنهاد شده اند و نه فقط با نظر و خواست مردها.

مارچ 2021

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*در شانزدهم آذر سال 1357 (کمتر از سه ماه قبل از پیروزی انقلاب) لس آنجلس تایمز گفتگویی با خمینی داشت و از او در مورد حد آزادی زنان پرسیده شد. و او مثل بیشتر حرفهایش، به قول خود خدعه کردو گفت: «زنان در جامعه اسلامی آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسین به هیچ وجه جلوگیری نمی شود. از چیزی که جلوگیری می شود فساد اخلاقی است که زن و مرد نسبت به آن مساوی هستند و برای هر دو حرام است.»

بنیاد میراث پاسارگاد

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

سیّد ضیاء ؛ «مردِ اوّل یا مردِ دوم کودتا» ـ (بخش اول و دوم) علی میرفطروس»

Read Next

پاپیروس هایی به خط پهلوی، در دانشگاه برلین ـ دکتر مسعود امیرخلیلی