خواب های آستیاگ و ظهور کوروش بزرگ چونان «رودی خروشان» – جواد مفرد کهلان

بررسی مفاهیم بسیار جالب خواب های آستیاگ در مورد کوروش

در خبر هرودوت در باب خواب آستیاگ (ایشتویگو، آژدهاک یعنی ثروتمند) در مورد ظهور کوروش مفاهیم نامهای پارس (سرزمین انگور) و کوروش (مرد سیلابی، سیلاو مان) ضمن اسطورهٔ جالبی گنجانده شده اند:

پارس در سنسکریت به صورت پَرش به معنی تَر رشد کننده (چنار) و خوشه (انگور) و پریسَر (دراز کشنده روی زمین) به معنی انگور است و طبق گفتهٔ هرودوت، آستیاگ در رؤیایش کورش پارسی را به سان تاک سایه افکن بر آسیا می بیند که اشاره به معنی لفظی پارس (سرزمین تاک) است:

पर्षते{पर्ष्} verb parSate[parS] grow wet

पर्ष m. parSa bundle, cluster

परिसर् f. parisar grape

परिसर adj. parisara lying near or on

مطابق منابع یونانی در کاخ هخامنشیان تاک زرینی که بر کاجی زرین پیچیده بود، نگهداری میشد که می توانند سمبل پارس (خوشه، انگور، تَر رشد کننده، چنار) باشند.

طبق هرودوت “سپس آستیاگ خواب دیگری دید که از زهدان دخترش درخت تاکی رویید که بر سراسر آسیا سایه افکنده‌است.”

این بی شک اشاره به خود نام کوروش است که با توجه به واژهٔ بلوچی کور (رود سیلابی کوهستانی) به معنی مرد سیلاب مانند است و همین است که در اوستا به صورت ثراتئون (رود سیلابی مانند) به جای نام کوروش و نام شاهنامه ای او فریدون (فریتون، دوست منش= هخامنشی) نشسته است.

کل اسطورهٔ پیدایی کوروش از این قرار است:

هرودوت گوید که “آستیاگ دختری به نام ماندانا داشت که دربارهٔ او خوابی دید. خواب دید که او چندان آب رفت که سراسر آسیا را سیل فراگرفت. آستیاگ ترسید و ماندانا را به جای اینکه به یک مادی به زنی دهد، او را به کمبوجیه پارسی داد. از این پیوند کوروش زاده شد. سپس آستیاگ خواب دیگری دید که از زهدان دخترش درخت تاکی رویید که بر سراسر آسیا سایه افکنده‌است. کاهنان دربار و جادوگران (مغان) آن را چنین تعبیر کردند که نواده او، کوروش جانشین او شده و به عنوان شاه به تخت سلطنت خواهد نشست. پس از شنیدن این تعبیر، آستیاگ فرمان داد تا دختر باردارش ماندانا را از پارس نزد او آورند، بعدها هنگامی که کوروش به دنیا آمد، آستیاگ دستور داد تا نوزاد را بکشند. این کار به دست هارپاگ سپرده شد که یکی از درباریان آستیاگ بود. هارپاگ این کار را به چوپانی به نام مهرداد سپرد که یکی از بردگان هارپاگ بود. به این چوپان دستور داده شد که کودک را در کوهستانی رها کند که پر از جانوران درنده بود. هنگامی که مهرداد کودک را به کلبه اش در کوهستان برد، مشاهده کرد که همان موقع همسرش اسپاکو، نوزادی مرده به دنیا آورده‌است. آن‌ها تصمیم گرفتند کوروش را به عنوان فرزندی نزد خود نگهدارند و آنگاه لباس‌های نفیس شاهانه کوروش را از تن او به درآورده و بر تن نوزاد مرده کردند و او را در نقطه‌ای دور افتاده در کوهستان رها کردند. پس از اجرای این کار، مهرداد نزد هارپاگ رفته گزارش داد که مأموریت خود را به انجام رسانده‌است. هارپاگ افراد قابل اعتمادی به کوهستان فرستاد تا جریان کار را بررسی کنند و پس از یافتن جسد، کوروش را به خاک بسپارند. پس از آن اطمینان حاصل شد که فرمان شاه اجرا شده‌است.

هنگامی که کوروش ده ساله شد و با کودکان هم سن و سالش بازی می‌کرد، آن کودکان وی را به عنوان شاه برگزیدند: یکی از میان این کودکان که نجیب‌زاده‌ای از ماد بود از فرمان کوروش سرباز زد، در نتیجه کوروش او را گوشمالی داد. پدر آن پسر به نام آرتمبارس نزد آستیاگ شکایت برد و اظهار داشت که یکی از بردگان وی فرزندان درباریان را چوب زده‌است. کوروش را نزد آستیاگ فرستادند تا تنبیه شد. شاه با مشاهده کوروش و شباهت وی با افراد خانواده‌اش مظنون شد که مبادا کوروش نواده خودش باشد. پس شاه مهرداد را تهدید کرد که اگر حقیقت را نگوید شکنجه خواهد شد. مهرداد حقیقت را بیان داشت و آستیاگ از آن آگاه شد. پس از آن هارپاگ را به بی رحمانه‌ترین شکل تنبیه کرد. بدین ترتیب که او را برای صرف شام دعوت نمود و بدون آنکه وی خبردار شود گوشت بدن فرزند هارپاگ را به عنوان غذا، به خورد پدر داد. مدتی بعد آستیاگ به جادوگران و کاهنان روی آورد و از آن‌ها سؤال پرسید که آیا هنوز هم باید از خطر از جانب نوه‌اش بهراسد یا نه. آن‌ها پاسخ دادند که رؤیای شاه اکنون تعبیر شده‌است، برای اینکه کوروش هنگامی که با کودکان دیگر بازی می‌کرد، به عنوان شاه انتخاب شد. پس دیگر نیاز نیست از وی بترسد. پس از آن آستیاگ آرام گرفت و نوه‌اش را به پارس نزد پدر و مادرش فرستاد.”

در منابع کلاسیک یونانی (هرودوت، گزنفون، دیودوروس)، کوروش فرزند کمبوجیه اول و ماندانا است. بدین ترتیب فرزندشان (کوروش) نوه ایشتوویگو است. تاریخ‌دان‌هایی چون کامرون، پیانکوف و وایس‌باخ این گزارش را صحیح و قابل اعتماد می‌دانند. اما والتر هینتس این گزارش را مشکوک می‌داند و می‌گوید که کوروش زمانی که به پانزده سالگی رسید، آستیاگ هنوز به تاج و تخت ماد دست نیافته بود. بدین ترتیب می‌توان ادعا کرد که کوروش نمی‌توانسته نواده آستیاگ باشد. هینتس می‌گوید کوروش در سن چهل سالگی به پادشاهی رسید و در نتیجه سی سال فرمانروایی کرد. از آنجا که منابع بابلی نشان داده‌اند که کوروش در سال ۵۳۰ پ. م درگذشت، بنابراین می‌بایستی حدود سال ۶۰۰ پ.م. به دنیا آمده باشد. بریان می‌گوید که پیوند خانوادگی کوروش و آستیاگ محل تردید است. چون این ادعا می‌تواند توجیه ایدئولوژیکی هلنی از قدرت کوروش در ماد و حتی در لیدیا باشد. این بن‌مایه‌ای است که آن را نزد هرودوت بازمی‌یابیم، وقتی که می‌کوشد نخستین تماس کوروش و اهموسه و سپس علل فتح مصر به دست کمبوجیه را توجیه کند؛ که در بیشتر موارد توجیهات دودمانی‌ای مطرح است که پس از وقوع رویدادها ابداع شده‌است.”

در مورد ماندانا دختر آستیاگ خبر گزنفون در کوروشنامه گره گشاست که می گوید آستیاگ اول (فرائورت) پدر کیاخسار (هوخشتره) پدر بزرگ مادری کوروش (کوروش نیای کوروش بزرگ) بوده است. بنابراین ماندانا مادر پدر بزرگ او (کوروش نیای کوروش) بوده است که با مادر خود کوروش بزرگ مشتبه شده است.

منابع عمده:

١- تاریخ هرودوت.

٢- فرهنگ لغات سنسکریت.

٣- داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان.

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

از «معدوم» تا «فقید» تا …- امیر طاهری

Read Next

کوروش فرزند خرد خویش بود – دکتر تورج پارسی