در مورد ریشهٔ واژهٔ خیابان ـ جواد مفرد کهلان

در پاکستان خیابان (خدابان) را متضاد بیابان (بی – آبان) گرفته اند. در این صورت خیابان یعنی محل دارای نهر آب؛ که
این دومی معنی نام شهر خیاو (وَراوی، مشکین شهر) یعنی شهر کنار رود در گودی روان نیز هست. ولی معنی گذرگاه
کنده و صاف شده برای خیابان منطقی تر است. پَثن اوستایی و سنسکریت به معنی راه (بانا در زبانهای ژرمن) هم علی
القاعده می توانست به بهان و بان و وان تبدیل گردد:

खेय adj. kheya to be dug out
वन n. vana (bana) crossing place
खेय n. kheya ditch
खात n. khAta (khada) ditch
Aban: attributed to water
वप्र m.n. vapra (vara) ditch
Avi: attributed to water
استاد سعید نفیسی بدون مراجعه به فرهنگنامه های سنسکریت و اوستایی معنی خیابان و خیاو را به جای محل کنده و
صاف شده، یا دارای نهر روان در خندق و گودی به معنی محل جوشیدن آب گرفته است.

قسمتی از مقالهٔ جلال متینی در مورد خیابان:
خیابان: نام بلوکی از بلوکات یک شهر، نام محلهٔ یک شهر، نام ده «بلوک خیابان» (خدابان،خذابان) در هرات:
ظاهراً قدیمی‌ترین کتابی که در آن لفظ «خیابان» به عنوان نام یکی از بلوکات شهر هرات‌ آمده کتاب جغرافیای حافظ
ابروست. حافظ ابرو که تألیف جلد اول کتاب خود را در سال‌ 817 ق آغاز کرده و در پایان جلد دوم آن به حوادث سال
823 ق اشاره نموده‌ [iv] در زیر عنوان «بلوکات هرات» نوشته است:
»بلوک خیابان: این بلوک بر شمال رود است و بر شمال شهر نیز، متصل بلوک انجیل است بر شمال انجیل، و مقابر
اهل شهر اکثر در این مزرعهٔ خیابان‌ است و مزارات بزرگان در این گورستان بسیارست، و قرای مشهور این بلوک‌
این است: خیابان، سفچه میان دو جوی، بوی مرغ… [v] »
در یکی از غزلهای جامی شاعر و عارف و نویسندهٔ نامدار قرن نهم (817-898 ق) نیز به‌ همین «بلوک خیابان
هرات» [vi] چنین اشاره شده است:
ز آرزوی تو سرگشته در بیابانیم‌ به جُست و جوی تو در کوه و در شتابانیم… حدیث روضه مکن جامی، این نه بس ما
را که در سواد هری ساکن خیابانیم.
همچنان که طایری زیارتگاهی هروی (شاعر معاصر سلطان حسین بایقرا، که در فاصلهٔ سالهای 875 تا 899 ق
سلطنت می‌کرده است) نیز در غزل خود در وصف هرات از «خیابان» این شهر یاد کرده است:
خیابان پر ز خوبان باد داریم‌ که مرغ این جمال آمد کمالش‌[vii]

اما شرح مفصل دربارهٔ این بلوک را در کتاب «روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات»- که در فاصلهٔ سالهای 897
تا 899 ق تألیف شده است- می‌خوانیم:
«و توابع بلده (مقصود هرات است) بر نه بلوک منقسم است:1-توران و تونیان 2-غووان و باشتان 3-کمیران 4-سبقر 5-
خیابان…و از مواضع‌ میمون که به مبارکی آن زمینی در ربع مسکون نشان نمی‌دهند خیابان‌ هرات است که به لطافت
هوا و عجایب حظایر و غرایب بنا ممتاز است و در بزرگی مزارات و لطایف عمارا و مقابر و بقاع متبرکه که در یمین
و یسار آن‌ واقع است از شرح و بیابان بی‌نیاز است و آن جایی است که از قدیم الایام چه‌ در وقت جاهلیت و چه در
روزگار اسلام همیشه میمون و مبارک و قبلهٔ دعوات و کعبهٔ حاجات خلایق بوده و همه مردم از اصاغر و اکابر و مقیم
و مسافر بدان‌ مقام شریف تیمّ و تبرّک جسته‌اند و در همه زمان و ادیان معابد و عیدگاه و مقابر و نزهتگاه خواص و
عوام بوده چنان‌که حالا مصلّی و گشت جای‌ مسلمانان است، و در زمان سابق او را «کوی خدایگان» می‌گفته‌اند، و
به‌ عبارت فرس «خدایگاه» پادشاه را گویند. » [viii]
در همین کتاب از «بلوک خیابان» مذکور در فوق با نامهای «خیابان سلطانی»، «خیابان‌ خراسان» [ix] و از دو
ساختمان واقع در آن به نام «خانقاه سر خیابان»، «رباط سر خیابان» و یکی از باغهای هرات به اسم «باغ خیابان» (از
جمله قصور و کاخهای مشهور و باغهای‌ دلگشای تاریخی دار السلطنهٔ هرات) [x] نیز نام برده شده است.
موضوع قابل توجه آن است که «خیابان هرات» در آثار پیش از قرن نهم هجری نیز ذکر شده است اما با ضبط های
دیگر:
در تاریخ بیهقی تألیف ابو الفضل محمد بن حسین بیهقی (385-470 ق) در ذیل حوادث‌ سال 430 ق مذکور است:
»عید اضحی فراز آمد… و هرات شهری است که در آن سلاح که آن‌جا بود به‌ هیچ شهری نبودی… و عید کرده
آمد… پس عید لشکر عرض کردند امیر به‌ دشت خدابان و هرکس نظاره آن روز بدید اقرار داد که به هیچ روزگار
چنین‌ لشکر یاد ندارد». [xi]
در طبقات الصوفیهٔ خواجه عبد اللّه انصاری، که پس از سال 481 ق تألیف شده است، از این ناحیه با همین ضبط
«خدابان» یاد شده است:
»شیخ الاسلام گفت: که لیث پوشنجه (ابو اللیث پوشنجی) سید بود بزرگ‌ عارف، پای برهنه رفتی. وی گفت: از پوشنگ
بیامدم به هرات، به آن سبب‌ ایدر بماندم که به خدابان می‌گذشتم بر گورستان. زنی به گوری نشسته بود می‌گفت: جان
مادر، یگانهٔ مادر! به من از آن حال ببود… گور لیث پوشنجه‌ به خدابان است. [xii] «
یاقوت حموی متوفی به سال 626 ق این کمله را با ضبط «خذابان آورده است: «خذابان به ضم اوّله و بعد الالف باء
موحده و آخره نون،من نواحی هراة. » [xiii]
آنچه تغییر تلفظ کلمهٔ «خدابان» قرن پنجم و «خذابان» قرن هفتم هجری را به «خیابان» در قرن نهم روشن می‌سازد
نقل همان حکایت لیث پوشنجه (ابو اللیث پوشنجی) مذکور در طبقات الصوفیهٔ خواجه عبد اللّه انصاری است در کتاب
نفحات الانس جامی بدین شرح:
»شیخ الاسلام گفت که لیث فوشنجی بزرگ بوده و پای برهنه رفتی. وی‌ گفته که از پوشنگ به هرات آمدم به آن سبب
آنجا بماندم که به خیابان‌ می‌گذشتم به گورستانی. زنی به گوری نشسته بودی. گفت: جان مادر و یگانهٔ مادر! از آن مرا
حالی پیدا شد…قبر لیث فوشنجی به خیابان است. [xiv] «
ملاحظه می‌فرمایید که این حکایت ابو اللیث پوشنجی در نفحات الانس جامی همان‌ حکایت مذکور در طبقات الصوفیه
است با عباراتی بسیار شبیه به یکدیگر. ولی با گذشت‌ مدتی در حدود چهار قرن، لفظ «خدابان» در آن به «خیابان»
دگرگون شده است.
در مورد کلمهٔ «خیابان» که در یکی از دو متن دیگر با ضبط «خیادوان» آمده است آقای‌ عبد الحی حبیبی نوشته‌اند:
«در تاریخ هرات سیفی هروی نیز در جملهٔ مقابر معروف هرات، «خیادوان» آمده. چون این کتاب از روی نسخهٔ

واحده طبع شده، ممکن است‌ اصل «خیادوان» هم «خدابان» بوده.» بعلاوه «بر حاشیهٔ ص [xv] عباسنامهٔ طاهر
قزوینی «خیادوان» است. » [xvi]

ضمناً اظهار نظر استاد فقید سعید نفیسی را دربارهٔ کلمهٔ «خیابان» باید با احتیاط تلقی کرد:
«این کلمه در اصل نام یکی از آبادیهای متصل به شهر هرات بوده که کم‌ کم جزو شهر شده است. اولین بار که یک
شارع پهن و بزرگ در ایران ساخته‌ شده در آنجا بوده و چون نام آبادی «خیابان» و «خیابان هرات» بوده، در هر جا
که چنین شارع بزرگی ساخته‌اند به آن «خیابان» گفته‌اند. خیابان در اصل از دو کلمهٔ «خوی» و «خی» به معنی عرق
و اشک و ترشح مایعات و کلمهٔ «آب» ساخته شده و «خوی آب» یا «خی آب» به معنی جایی که آب از زمین می‌جوشد
و ترشح می‌کند. الف و نون آخر آن الف و نونی است که در آخر بسیاری از نامهای جغرافیایی و آبادیهای ایران آمده
است مثل رادکان و اردکان و رازان و تهران و شمیران. در آذربایجان هم نام سابق شهر کوچکی‌ که اسم آن اکنون
مشکین شهرست از قدیم «خیاو» بوده است و این کلمه نیز از «خوی» و «خی» و «او» که همان «آب» باشد ساخته شدهاست و «خیاو» نیز به معنی جایی است که آب از زمین می‌جوشد

»منابع عمده: نشریۀ ایران نامگ، فرهنگ لغات سنسکریت آنلاین، فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی. فرهنگ لغاتپهلوی بهرام فره وشی.

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

آسیب شناسی اپوزیسیون، اتئلاف برای سرنوشت ملی ـ دکتر جلال ایجادی

Read Next

استقبال ایرانیان مقیم انگلستان از شاهزاده رضاپهلوی