در مورد منشأ واژۀ تاریخ دو نظر ایرانی و سامی را مطرح کرده اند که در اینجا آن دو نظر را همراه با تفاسیر بیان کرده و بعد نظر سوم بسیار قابل توجه منشآ سنسکریتی هندوایرانی آن را مطرح می نماییم:
روزنتال اشتقاقهای گوناگونی برای واژه تاریخ آورده است: اَرْخُو در اکدی، یرْحْ در عبری، یرَحْ در آرامی، وَرْخ در اتیوپیایی و وْرْخ در عربی جنوبی (یمن). وی احتمال میدهد که ریشه واژه تاریخ، توریخ (در سامی به معنای ماه) است و تاریخ از مُوَرَّخ یا مؤَرِّخ اشتقاق یافته است و اشتقاقهای دیگر را نمیپذیرد.
امّا به ظاهر تاریخ (تار-ریخ به تلفظ ایرانی) در سنسکریت و تارَخ (تَر-رَخ) در زبانهای ایرانی را می توان به معنی خراش گذشت زمان معنی کرد و منظور از آن را علامت گذاری روزها و ماهها و سالها با کشیدن شیار روی دیوار و زمین دانست. جالب است که واژهٔ اوستایی شَن مَئویه که یاد آور نام شنبه است به معنی زَخم، شیار، شکاف و بریده است و در کتاب لغت قدیمی منتهی الارب معنی نام روز شنبه، شیار آمده است.
حتی می توان جزء کار در کلمات پهلوی کاران (تاریخ) و کارنامک (تاریخ) را به معنی واژۀ اوستایی کَر (بریدن و چاک دادن و شیار کشیدن) و گار در روزگار پارسی میانه (تاریخ) را به معنی اوستایی گَر (کشیده شدن و علامت گذاری شدن) گرفت. واژۀ پرگار (پره-گار، حلقه کِش) از این ریشه به نظر می رسد. ولی خود واژۀ تاریخ بدین صورت ترکیبی خود در منابع هندوایرانی کهن نیامده است. ریشۀ سامی آن از کلمۀ أْرخ (ماه) نیز در ترکیب واژۀ تاریخ مشکوک است:
در ویکشنری ریشۀ واژۀ تاریخ کلمۀ أْرخ (ماه) در زبانهای سامی آمده است:
From the root ء ر خ (ʾ-r-ḵ). Assimilated version of تَأْرِيخ (taʾrīḵ), verbal noun of أَرَّخَ (ʾarraḵa, “to date, to write the date” ).
صورت مختلف کلمه ماه در زبانهای سامی با آن همخوانی دارد:
warḫu [ITI : ] (n.) [Time] month
Comparison with other Semitic languages :
- Syriac : yarḥā ܝܰܪܚܳܐ
- Hebrew : yārēḥa יָרֵחַ “moon”
- Ugaritic : yrḫ “moon”
ریشۀ سنسکریتی هندوایرانی بسیار جالب واژۀ تاریخ
واژۀ سنسکریتی داریکا (دهاریکا، تقسیم گذر زمان) می تواند مأخذ اصلی واژۀ تاریخ باشد:
धारिका f. dhArikA division of time
दारु adj. dAru splitting
दारु adj. dAru breaking
kà: time
پیشتر نویسندگان ویکیپدیا چنین اطلاعات مقدماتی در این باب تهیه نموده اند:
واژه شناسی تاریخ (ویکیپدیا، ویکی فقه)
دربارهٔ واژهٔ تاریخ و منشأ آن، گزارشهای مختلف و گوناگونی وجود دارد. برخی ریشهٔ واژهٔ تاریخ را در زبان فارسی و مفهوم «ماه روز» جستجو نمودهاند. واژهٔ «ماه روز» در ایران باستان به معنای «تعیین روزی که در آن امری مشهور بین ملت یا دولتی آشکار شده یا آنکه در آن روز واقعهٔ ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث گردیده است.» بنابراین آنچه در این مفهوم دارای حضور و نمود بیشتری بوده، توجه به رخدادها و حوادث در قالب مکانی و زمانی است.[۲] در برخی از گزارشها آمدهاست که چون عمر بن خطاب در تعیین مبدأ محاسبهٔ زمان دچار مشکل شد، به پیشنهاد هرمزان (از موالی ایرانی ساکن در مدینه) از تعریب ترکیب فارسی «ماه روز»، واژهٔ «مورَّخ» را ساختند و مصدرش را «تاریخ» قرار دادند.[۳] در خصوص تعریب و معرب بودن واژهٔ تاریخ باید توجه داشت که کمترین شباهت آوایی و قرابت واکهای یا همآهنگی واکهای، تشابه صرفی یا تکواژی بین «ماه روز» و «تاریخ» وجود ندارد و به همین دلیل، آن را تعرب غریبی میدانند.[۴]
ابومنصور جوالیقی ریشهٔ تاریخ را غیر عربی دانسته در حالی که جوهری، آن را از مادهٔ «الإرخ» به معنای «ماده گاو جوان وحشی» و ابن منظور از «أرَخَ» و «وَرخَ» (واو بدل از همزه) دانسته است. اصمعی هم آورده که قیسیان و تمیمیان هر دو برای تعیین زمان شکلهایی از این واژه را بهکار بردهاند و این حاکی از آن است که تاریخ واژهای عربی است.[۵]
فرانتس روزنتال احتمال داده که این واژه مأخوذ از «ارخو» اکدی یا «یرخ» عبری بهمعنی ماه (به عربی: قمر) یا ماه (به عربی: شَهر) به واسطهٔ عربی جنوبی یا حبشی باشد. همچنین روزنتال میگوید که واژهٔ أرخ در کتیبهای از عربی جنوبی به معنایی نزدیک به «داوری» یا «حکم» و ظاهراً در جایی دیگر مقرون با سال (به عربی: سنه) به کار رفتهاست.[۶]
واژهٔ «تاریخ» در زبانهای اروپایی از مفهوم History با شکلهای مختلف آن برای تاریخ استفاده میشود و ریشهٔ آن از واژهٔ hístōr در زبان یونانی گرفته شدهاست که به معنای نقل وقایع و حوادث گذشته و به عبارت دقیقتر، یعنی جستجوی هر آنچه که به دانستنش بیَرزد.[۷] واژهٔ تاریخ (Histories) نزد هرودوت به معنای «مطالعه» یا «بررسی» روزگاران گذشته بودهاست.[۸]
لغویان به این نتیجه رسیدهاند که به احتمال قوی واژه تاریخ از ریشه اَرَخ یا وَرَخ سامی در یمن است. ] ۹]
زیرا وَرَخ (جمع آن: أَوْرَخَم) در سنگنوشتههایی متعلق به پیش از اسلام ــ که در جنوب عربستان پیدا شده ــ به معنای ماه قمری به کار رفته است] .۱۰]
↑ .2حضرتی، روش پژوهش در تاریخشناسی، ۳۷–۳۸.
↑ .3سجادی و عالمزاده، تاریخنگاری در اسلام، ۵.
↑ .4حضرتی، روش پژوهش در تاریخشناسی، ۳۹.
↑ .5سجادی و عالمزاده، تاریخنگاری در اسلام، ۶.
↑ .6روزنتال، تاریخ تاریخنگاری در اسلام، ۲۳–۲۵.
↑ .7بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ۱۶۰.
8.↑ لوکاس و ، تاریخ تمدن، ۶.
9 ↑ .شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورّخون، ج۱، ص۴۹، ج ۱، بیروت ۱۹۸۳.
- 10. ↑ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۵۰۹ـ۵۱۶، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
بنیاد میراث پاسارگاد