زبان پارسی چه نقشی در هویت ملی ما دارد؟ دکتر نیره انصاری

 

زبان پارسی کهن ترین زبان رایج در جهان است و قدمت آن البته از تمامی زبانهای دنیا بیشتر است. ایرانیان هر بار که دولت های [ملی اشان] توسط خارجی ها سقوط کرد، برای جلوگیری از سقوط ملت بودنشان ، از زبان پارسی همیشه با قدرت بالایی استفاده کردند و اجازه سقوط خودآگاهیِ ملی اشان را نداده اند.  شاید رمز ماندگاریِ زبان فارسی همین خودآگاهیِ ملی است.

زبان پارسی در حیات طولانی خود (هرچند در یک دگردیسی پر پیچ و خم و دردناک) از زمینه‌های سه گانه رشد تقریبا برخوردار بوده است، نه همیشه، ‌همزمان! بل، در هر دوره ای، یکی از عوامل و یا دو عامل از سه عامل، نقش بیشتری بازی کرده‌اند.

 

حوزه‌ی فرهنگی ایران کجاست؟

در جهان کهن، زبان پارسی بسیار رایج بوده است؛ به‌حدی که می‌توانیم بگوییم که در قرون وسطی (از سده‌ی چهارم تا نزدیک به سده‌های دهم و یازدهم قمری) زبانی جهانی و میانجی برای آسیای میانه بود و نیز زبان حکومتی و درباری مردمانی که در مرزهای هند زندگی می‌کردند.

 

از دیگر فراز درست است که مردمان درآن بخش‌ها زبانی بومی خود را داشتند، اما زبان رسمی و اداری و زبان کتابت و نوشتن دفترهای مالیاتی و نامه‌ها و منشورها، پارسی بود؛ و این بیانگر آن است که این زبان چه اندازه توانمند بوده است. مرزهای بیزانس (روم شرقی) و سواحل مدیترانه و نیز گستره‌ای که از یک‌سو میان‌رودان و شامات را دربرمی‌گرفت و از دیگر سو شامل قفقاز و بخش‌هایی از روسیه بود و نیز تا مرزهای چین، همگی قلمرویی برای زبان پارسی بوده است؛

افزون بر این‌ در سراسر قلمرو پهناور امپراتوری سلجوقی (که زبان‌ مادری‌شان تُرکی ایغوری بود) اما به زبان پارسی سخن گفته می‌شد؛ البته پارسی نه به‌عنوان زبان مردم کوچه‌ وبازار، بل، به عنوان زبان رسمی و معیار آن بخش‌ها. هرچند در بخش‌هایی از آن قلمرو پهناور، زبان پارسی زبان مردم کوچه‌وبازار هم بود و در خراسان بزرگ (یعنی همه‌ی خراسان کنونی ایران و بخش‌های فراوانی از افغانستان کنونی و بخشی از ماوراء‌النهر) مردم به پارسی دری سخن می‌گفتند، یا به لهجه‌ای از لهجه‌های این زبان. اما زبانی که فرمانروایان از آن استفاده می‌کردند و کاربرد دیوانی و نوشتن فرمان‌ها و منشورها و نامه‌های حکومتی و مسائل مالیاتی و بسیار موارد دیگر داشت، زبان پارسی بود.

از این بیش در واقع دو متن کهن فارسی  وجود دارد که یکی مقدمه‌ی «شاهنامه‌ی ابومنصوری» است که در سده‌ی چهارم نوشته شده است و دیگری «مجمل‌التواریخ» نگارش در سده‌ی پنجم، است که در آن‌ها ایران «مرکز جهان» دانسته شده است. در متن‌های بسیار کهن‌تر، مانند اوستا، نیز ایران مرکز جهان دانسته می‌شد. این برداشت که تا سده‌های میانی تاریخ ایران ادامه یافت، نشان از «یک استمرار» می‌دهد. تا بدان‌جا که در سده‌ی هشتم نیز سخنوری مانند نظامی گنجوی ایران را «دلِ عالم» می‌دانست: «همه عالم تَن است و ایران دل». متن‌های تاریخی و ادبی به ما یاری می‌کنند که بدانیم ایران فرهنگی حدود یک سوم از جهان متمدن آن زمان (زمان تاریخی) را شامل می‌شد. وجود چنین قلمرو گسترده‌ای، به اعتبار زبان فارسی و دیگر زبان‌های ایرانی بوده است.

 

فراتر از این، ایران به دلیل موقعیت خاص طبیعی، جغرافیایی و سیاسی خود، از سپیده دمان تاریخ تاکنون، حوادث پر شماری را از سرگذرانده است. آنچه البته این کشور دیرینه سال را در برابر هجوم ها و ایلغارها و یورش ها، همچنان پا بر جا نگه داشته، هویت فرهنگی، ملی و ایرانی آن بوده است؛ هویتی که در قالب زبان پارسی بالیده و خود را نموده است.

این زبان چه در آن روزگارانی که کورش و داریوش بدان سخن می گفتند و منشورها و فرمان های خویش را بر پیشانی صخره ها و ستون ها حک می کردند، چه آن زمان که فردوسی بزرگ حماسه سترگ خود را با آن می سرود تا علایق ملی و فرهنگی را با آن نیرو بخشد و خودشناسی و خودباوری را به ایرانیان نشان دهد، چه هنگامی که مولوی آفریننده بزرگ ادبی عرفانی ایران و جهان آثار خود را با آن سرود تا اصالت عرفانی را به مردم بیاموزاند، چه هنگامی که حافظ و سعدی ماندگارترین آثار ادبی خود را با آن نوشتند، همواره نقش اصلی و ویژه ای در پایداری و حیات ایرانیان و وحدت ملی ایفا کرده و می کند.

بر این پایه می توان گفت، زبان و ادبیات فارسی میراث ماندگاری است که نیاکان ما با رنج بسیار در دوره‌های پر از خوف و خطر آن را حفظ نمودند، بجاست که نسل امروز با آگاهی از ارزش این گوهر یگانه در حفظ و نگهداری آن بکوشد.

 

زبان‌های ایرانی کدام‌هاست؟
گستره‌ی زبان‌های ایرانی هم حائز اهمیت است.

نگاهی به پژوهش‌های دامنه‌دار اروپاییان در شناخت زبان‌ها، نشان از این امر دارد که آن‌ها دریافته اند که زبان‌های هندواروپایی متعلق به خانواده‌ای مشترک بوده‌اند و اصل آن‌ها به زبان اولیه‌ی قوم آریایی بازمی‌گردد؛ یعنی آن زبانِ باستانی‌ای که مردمان هندواروپایی، در حدود 4 تا 5 هزارسال پیش، به آن سخن می‌گفتند.

اما پس از آن‌ مهاجرت و کوچ گسترده، زبان‌های‌شان از هم فاصله می‌گیرد و بر اثر عوامل جغرافیایی، محیطی، زیستی، بیولوژیکی و نمونه‌های دیگر، به زبان‌های جدیدی بدل می‌شود، اگرچه اصالت آن تغییر نمی‌یابد.
نگاهی به پراکندگی بخشی از قوم آریایی در فلات ایران (در پی مهاجرت گسترده‌ی آن‌ها)، نشان میدهد که بر اثر گذر هزاره‌ها و سده‌ها، زبان‌ها و گویش‌های جدیدی که ریشه‌ی یگانه‌ای داشتند، پدید آمد بدان اندازه که در ناحیه‌ی ایرانِ فرهنگی، کم‌وبیش 43زبان به‌کار بُرده می‌شد که همگی اصل و ریشه‌ی ایرانی دارند و از شمار زبان‌های ایرانی شناخته می‌شوند.

از کتیبه‌ها گرفته تا کتاب‌های فراوان. هر زبانی تاریخ خویش را دارد. پس مرزهای آن نیز متفاوت است. اما برای زبان‌های ایرانی، به اعتبار زبان‌شناسیِ تاریخی، سه بخش باستان، میانه و نو را درنظر گرفته‌اند. زبان‌های باستانی ایران در چهار رده جای دارد: اوستایی، فارسی باستان، مادی و سکایی.

 

اهمیت و ارزش زبان فارسی
چرا زبان فارسی مهم‌تر از دیگر زبان‌های ایران فرهنگی است؟ چنین ارزش و اهمیتی نخست؛ 1- در گستردگیِ زبانیِ آن است چه آنکه نزدیک به 100تا 120 میلیون تَن در جهان، به زبان فارسی سخن می‌گویند و از همه‌ی دیگر گویش‌های ایرانی، زبان فارسی رواج بیشتری دارد و زبان رسمی سه کشور است: ایران، افغانستان و تاجیکستان. 2- اهمیت  دیگراین زبان، آن است که زبانِ ادبیات ما بوده و دارای پشتوانه‌ی ادبی بسیار کهن می باشد.

تمامی اهمیت موضوع، در این است که این رودخانهِ[هویتی]، در بستر زبان پارسی طی طریق می‌کند. تغییر بستر این رودخانه، به معنای هدایت همه این دستاوردها به قعر کویری است که بازیافت آن را بی معنا می‌کند؛ بنابراین، به رغم تمایزات قومی و جغرافیایی، گویشی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی، به عنوان جامعه ای که دارای یک شناسنامه تاریخی- زبانیِ مشترک هستند، محسوب می شوند.

بر این منبا خواست و اراده حفظ و گسترش زبان فارسی و احساس مسئولیت در برابر آن، باید به یک خواست و اراده‌ عمومی و ملی در همه حوزه‌های ملی و فراملی (در حوزه‌های جغرافیایی غیر ایرانی همچون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکیه، عراق، بحرین، پاکستان و بنگلادش، هندوستان و چین و…) بدل شود.

همچنین در ادامه، توسعه ‌سیاسی، اقتصادی و تلاش در راستای تکامل سطح مدنی، رفاه، فناوری، عدالت و آزادی و برخورداری از آخرین دستاوردهای بشریت در حوزه‌های گوناگون، می‌تواند به این خواست ملی، عینیت بخشیده، زمینه لازم را فراهم آورد… .

اکنون می‌توان گفت که با گذر از اراده و خواست عمومی و همچنین توسعه در حوزه مدنیت، مهمترین عرصه کمک، در راستای حفظ و گسترش زبان فارسی در برابرمان قرار می‌گیرد؛ ‌و آن حوزه کاربرد زبان است.

اغلب چنین پنداشته می‌شود که محدوده‌ عملیاتی حفظ و گسترش یک زبان، محدود به کار فرهنگستان در زمینه واژه گزینی و یا آموزش آن به وسیله مؤسسات آموزشی است. می توان بیان کرد، افزون بر این و بسیار بیش از این محدوده ها، عرصه به کارگیری یک زبان، در حفظ و گسترش آن، اهمیت دارد. عرصه به کارگیری یک زبان از رسانه‌های جمعیِ سنتی چون رادیو و تلویزیون و مطبوعات و اینترنت آغاز می‌شود و تا تابلوهای فروشگاهها و محصولات تولیدی کارخانجات و عرصه تجارت داخلی و به ویژه خارجی و صنایع بسته بندی! گسترش می‌یابد.

 

پیوند زبان و هویت نقش زبان در هویت ملی چیست؟

زبان ابزاری برای ارتباط میان انسان‌ها است و هر قوم و جامعه‌ و منطقه‌ای زبان ویژه خود را دارد. هویت راهم میتوان در معنای احساسی که فرد به خود دارد و شکلی که هر فردی خود را بدان‌گونه می‌بیند و می‌شناساند، دانست و برای آن رده‌هایی (مراتبی) شناخت؛ مانند: هویت خانوادگی، هویت طایفه‌ای، هویت اجتماعی و جامعه‌ای.

اما عالی‌ترین سطح هویت، هویت ملی است؛ هرچند «ملت»یک مفهوم جدید است،حتا دایره المعارف لاروس، در تعریف ملت چنین می نویسد: «مجموعه افراد انسانی که در یک سرزمین زندگی می کنند و از حیث اصالت، تاریخ، آداب و عادات و در بیشتر موارد زبان، اشتراک دارند». فرهنگ لیتره، ملت را چنین تعریف می کند: «کشور یا مجموعه کشورهایی که ساکنان آن ها به واسطه همبستگی ارادی و نهادهای مشترک، چون رکن  «زبان» گرد هم آمده اند». فرهنگ فلسفی لالاند، می گوید: مجموعه افرادی که تشکیل یک دولت_کشور دهند و به عنوان یک کلیت اجتماعی مشخص با زبان معین، در برابر حکومت در نظر گرفته شوند ملت را تشکیل می دهند». این ها کم و بیش معانی لغوی دانشِ واژه ملت است. اما برخی از دانشمندان باور دارند که با همه‌ی نو بودن این مفهوم، مفهومی ریشه‌دار و کهن است و پدیده‌ی تازه ای نیست که در جهان مدرن به‌کار بُرده شده باشد، بل، پدیده‌ای بازسازی شده بر اساس جوامع پیشین است.

از این منظر، ملت ایران بازسازی همان جامعه‌ی ایرانی‌ای است که در دوره‌ی هخامنشی و صفویه (و حتا دورتر از آن) زندگی می‌کرد. پس «ملت» اصالت دارد و مفهومی کاملاً اصیل است. پس از جنگ جهانی نخست مرزبندی‌های زبانی‌ و سیاسی‌ای ایجاد شد که در همه‌ی جهان رُخ داد و کوشش‌هایی برای جدا ساختن مرزهای زبانی و فرهنگی رخ داد…

با توجه به این موارد استفاده از زبان پارسی ریشه در تاریخ کهن دارد و دامنه استفاده از این زبان در نظام دیوان سالاری ایران به قدری گسترده بوده است که نیاز به تعریف قانون نداشته و به رغم گفته ایران‌ستیزان این موضوع هیچگاه با اجبار همراه نبوده است، استفاده از زبان فارسی در ادبیات و اشعار بزرگان ادب ایران، گواهِ مرجعیت زبان پارسی در تاریخ دارد.

 

گذشته از موارد یاد شده در بالا هویت فرهنگی، ملی و ایرانی آن هویتی است که در قالب زبان پارسی بالیده و خود را نموده است. این زبان چه در آن روزگارانی که کورش و داریوش بدان سخن می‌گفتند و منشورها و فرمانهای خویش را بر پیشانی صخره‌ها و ستونها حک می‌کردند، چه آن زمان که فردوسی بزرگ حماسه سترگ خود را با آن می‌سرود تا علایق ملی و فرهنگی را با آن نیرو بخشد و خودشناسی و خودباوری را به ایرانیان نشان دهد، چه هنگامی که مولوی آفریننده‌ی بزرگ ادب عرفانی ایران و جهان آثار خود را با آن سرود تا اصالت عرفانی را به مردم بیاموزاند، چه هنگامی که حافظ و سعدی ماندگارترین آثار ادبی خود را با آن نوشتند، همواره نقش اصلی و ویژه‌ای در پایداری و حیات ایرانیان و وحدت ملی ایفا کرده و می‌کند.

زبان پارسی همچنان در جایگاه زیباترین زبان خاورزمین خواهد درخشید. آثار سخنوران پارسی‌گو همیشه توجه پژوهشگران سراسر جهان را به خود جلب کرده و خواهند کرد، زیرا آنها به موضوع‌هایی پرداخته بودند که امروز هم مطرح است و تازگی دارد.

در همه عرصه‌هایی ارتباطی و به ویژه علمی، تجاری، ورزشی، فرهنگی، سیاسی و مبادلات عمومی در عرصه کشوری و بین المللی، اولویت در مسأله زبان، زبان فارسی می باشد.

در حقیقت زبان پارسی تا همیشه چون حلقه‌ای مرئی و نامرئی، هویت فرهنگی و ملی مردم ایران و اقوام آن را به یکدیگر پیوند داده و همچنان عامل اصلی وحدت ملی ایرانیان است.

 

بر این پایه، زبان پارسی با توجه به پشتوانه قدرتمند تاریخ – فرهنگی آن، از زمینه بسیار مساعدتری برای گسترش، نسبت به زبان‌های دیگر، برخوردار است و به همین جهت، تنها کافی است با احساس مسئولیت، برنامه ریزی و وارد شدن به عرصه کاربری آن، ضمن حفظ این گنجینه اندیشه ورزی ملل شرق، به گسترش اندیشه‌های انسانی نیز یاری رسانیم.

پایان سخن

بدین اعتبار و بنابر آنچه پیشتر گفته شد؛  زبان پارسی، زبان یک قوم و یا حتی یک ملت نیست، که میراث مشترک اندیشه ورزی بخش گسترده‌ای از ملل مشرق زمین، در هزاره‌هاست؛ میراثی که دربردارنده غنی‌ترین گونه‌های اندیشه فلسفی، عرفانی، زیبایی شناسی کلام و لذات سمعی، بصری، خط و سنن و آداب و رسوم ماندگار انسانی است، تاریخ ملت هاست، شکوه توانایی انسان در بروز احساسات و افکار از راه شعر و کلام شاعرانه است.

بخش مهمی از کوشش بشریت در رسیدن به انسانیت و انسان شدن است؛ اوج معرفتی است که گوته و نیچه و انگلس و پوشکین در برابر آن زانو می‌زنند و به ستایشش می‌نشینند، تا بدانجا که آن را لایق و مستحق انتخاب به عنوان زبان مشترک مردم جهان می‌دانند (نامه انگلس به مارکس).

زبان (فارسی) به عنوان گنجینه همه بشری، متعلق به همه است، به ویژه اقوامی که بر بستر زندگی اشان، توانسته است ببالد و بپاید و بپروراند؛ ثروتی است که هر قومی و هر گروه از مردمی، چه در هند و پاکستان و افغانستان و چه در تاجیکستان و ایران و… چنانچه تمامی آسیای میانه و ترکیه، خود را از آن محروم نماید، به واقع به خود ستم کرده و خویش را از آنچه هویت فرهنگی و تاریخی می‌خوانندش محروم ساخته است.

اقوام گوناگون که اکنون گویش‌ها و زبان‌های متفاوتی دارند، باید عمیقا این نکته را دریابند که نسل‌های گذشته ایشان، نقشی اساسی در تکامل زبان فارسی و غنای اندیشه در این کالبد داشته‌اند.

آنان نیز به اندازه پارسی زبانان، در حفظ و گسترش زبان فارسی بکوشند و از سهم گذشتگان خویش در شکل گیری این گنجینه، پاسداری کنند که، در واقع از هویت، تاریخ و افتخارات گذشته خویش پاسداری کرده‌اند، نه از زبان و فرهنگ یک قوم و یا یک ملت خاص که اکنون بدین زبان سخن می‌گویند.

زبان[پارسی] در کوتاهترین تعریف، یک ساختار کلامی در اندیشه ورزی و بیان آن است. از آنجا که یک ساختار است، پس بر پایه عوامل و مختصات گوناگون شکل گرفته است. برخی از این عوامل عبارتند از:

1ـ هویت صوتی
2ـ هویت مستقل هجایی
3ـ هویت مرکب واژگانی
4ـ هویت ارتباطی در آهنگ بیان جمله
5ـ هویت در معنا؛ مضمون و موضوع
6ـ آهنگ هویت ارتباطی در معنا
7- هویت فرهنگی
8- هویت تاریخی

 

نیره انصاری، حقوق دان، کارشناس حقوق بین الملل و حقوق اروپا و عدالت انتقالی و مدافع حقوق بشر و مشاور حقوقی بنیاد میراث پاسارگاد

مارچ ۲۰۲۵ – سال بزرگداشت زبان فارسی

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

هشتم مارچ، روز جهانی زن، و وضعیت زنان زندانیِ بیمار در زندانهای ایران -دکتر نیره انصاری

Read Next

زبان فارسی گرانقدرترین میراثی است که نیاکان ما برای ما به جا گذاشته اند – بيژن خلیلی