همایش بزرگداشت احمد کسروی
احمد کسروی در هشتم مهرماه 1269، در خانواده ی مذهبی «حکم آبادی» که همه شان ملا و پیشنماز بودند، در تبریز، به دنیا آمد.
سیدقاسم پدرش مدتها ملا بود و سپس کناره گرفت و به بازرگانی مشغول شد
خدیجه خانم، مادرش از خانواده ای کشاورز بود. او زنی بی سواد اما روشن اندیش بود
12 ساله بود (1281 خورشیدی)که پدرش درگذشت و او به ناچار مکتب خانه را کنار گذاشت و اداره کارگاه قالیبافی پدر را برعهده گرفت.
پانزده ساله بود (1284) که به مدرسه مذهبی طالبیه رفت.
در سال 1285 همزمان با گسترش مشروطه خواهی، به آن علاقمند شد.
در سال 1289، وقتی که بیست سال بیشتر نداشت، از مدرسه مذهبی فارغ التحصیل شد و با فشار خانواده لباس آخوندی پوشید و پیشنماز مسجد شد.
در سال 1291، به دلیل طرفداری از مشروطه موردخشم مذهبیون قرار گرفت و از کار آخوندی و منبر و مسجد کناره گرفت. و به فراگیری زبان انگلیسی و عربی پرداخت.
در سال ۱۲۹۵ به جلفا، گرجستان، و باکو سفر کرد. و زبان روسی را یاد گرفت.
پس از پنج ماه به ایران بازگشت و به حزب دموکرات که رهبری اش با شیخ محمد خیابانی بود، پیوست.
در سال 1298 همراه با چند تن دیگر از محمد خیابانی و حزب دموکرات جدا شد. در آنزمان از او و همراهانش به نام «انتقادیون» نام می بردند.
در همان سال او به دلیل دانستن فقه در «عدلیه» استخدام شد
در سال 1301، در امتحان قضایی تهران شرکت کرد و با گرفتن نمره اول به جایگاه قاضی عدلیه رسید و برای سرپرستی عدلیه زنجان به آن شهر فرستاده شد.
در آنجا قانون نانوشته ی تحصن (پناه بردن مجرمین به «مکان های مقدس») را لغو کرد.
در سال 1302 سرپرست عدلیه خوزستان شد، یک سال و نیم در آن جا ماند، و درآن مدت گویش های شوشتری و دزفولی را آموخت و به پژوهشی پرداخت که نتیجه اش نوشتن «تاریخ پانسد ساله خوزستان» بود.
در سال 1304 با نوشتن «دفتر آذری یا زبان باستان آذربایجان»، کسروی جای خود را در میان پژوهشگران و تاریخ پژوهان ایران و جهان بازکرد و به عضویت انجمن آسیایی همایونی، انجمن جغرافیای آسیایی لندن، و دو انجمن ادبی در ایالات متحده درآمد و نوشتارهای او در مجله های ادبی و فرهنگی تهران به چاپ رسید.
در سال 1305 کسروی بازرس و رئیس یکی از دادگاه های تهران شد. و در سال 1306 زیر نظر پروفسور هرتسفلد زبان پهلوی آموخت
در سال 1306، به سفارش تیمورتاش از سوی داور به دادستانی تهران در عدلیه نوین برگزیده شد.
در دادگستری او پس از این که در دعوایی که بین کشاوزان اوین و دربار بر سر زمین بود، به نفع کشاورزان رای داد و از تهران به سرپرستی عدلیه خراسان فرستاده شد.
۱۳۰۷ کسروی آموختن زبان های کهن و نوین ارمنی را به پایان رساند و در همان هنگام «کارنامگ ارتخشیر پابکان» را از پهلوی به فارسی برگرداند.
در سال 1307 کسروی به عدلیه تهران بازگشت و به ریاست کل محاکم بدایت که یکی از بلندپایه ترین کارها در عدلیه بود، برگزیده شد.
۱۳۰۸ کسروی در جایگاه یکی از بازرسان عدلیه به شهرهای بسیاری سفر کرد و در همین سفرها بود که نام بیش از هشت هزار دیه ها و روستاهای غرب ایران را گردآوری کرد و در کتابی به چاپ رسانید. در پایان همین سال از کار عدلیه کناره گیری کرد اما با نوشتن نامه تندی به رضا شاه، عدلیه را کانون رشوه خواری و فساد خواند.
و از آن سال به بعد او به عنوان یک مصلح اجتماعی شروع به فعالیت کرد و نشریات و کتاب هایی جنجالی منتشر کرد.
در طول سال های 1312 تا شهریور بیست، کسروی نود شماره نشریه ای منتشر کرد به نام «پیمان». و از 1320، تا 1323 روزنامه پرچم را منتشر کرد.
در سال 1322 کتاب مشهور «شیعه گری» را منتشر کرد. در این کتاب او به شدت به مذهب شیعه تاخته است. از نظر او تشیع مذهبی ست که جز گمراهی و خرافات و عقب ماندگی برای ایران و ایرانی به بار نیاورده است.
او ظرف مدت کوتاهی طرفدارانی در شهرهای تبریز، رشت، تهران پیدا کرده بود، طرفدارانی که با دشمنان متعصب او می جنگیدند.
در سال 1322 گروهی از ملایان و بازاریان و برخی از سیاستمداران وقت شکایتی از او به دادگستری ببرند.
و دادگستری پرونده ای برای او باز کرد.
در سال 1323 روح الله خمینی در کتاب «کشف الاسرار» خود غیرمستقیم خواهان اعدام احمد کسروی شد
در روز دوشنبه هشتم اردیبهشت 1324 مجتبی میرلوحی (نواب صفوی) با همراهی فردی دیگر در نزدیکی منزل کسروی در چهار راه حشمت الدوله تهران به او حمله کردند. و دو گلوله به او زدند. او نجات پیدا کرد و نواب صفوی و همدست او با پادر میانی بازارایان و ملایان آزاد شدند.
در اسفند 1324، افراد دیگری به رهبری صفوی در شعبه هفت دادرسی در کاخ دادگستری به احمد کسروی و منشی اش حمله کردند و او را به طرز فجیعی کشتند.
احمد کسروی در آنزمان 55 ساله بود
قاتلین باز هم از مجازاتی که حق آن ها بود، با وساطت ملایان و بازاریان، و برخی از سیاستمدارا وقت نجات پیدا کردند و به حبس هایی کوتاه مدت محکوم شدند.
بنیاد میراث پاسارگاد