رضاشاه در مراسم افتتاح آرامگاه فردوسی
گفته می شود که وقتی فردوسی زندگی را وداع گفت، مسلمانان متعصب اجازه دفن او را در گورستان شهر زادگاهش توس ندادند. برخی از تاریخ نگاران معتقدند که این «مسلمانان متعصب» سنی بودند و چون فردوسی شیعه بود این اتفاق افتاد اما با توجه به آن چه که در شاهنامه آمده و براساس نوشته های برخی از پژوهشگران شاهنامه، فردوسی نمی توانست مسلمان باشد.
در 61 هزار بیت شعر فردوسی تنها کمتر از 25 بیت هست که در آن از بزرگان اسلام گفته یا اشاره ای به آن ها شده است و در همین ابیات هم فقط یکبار نام «علی» را می توان یافت.
به طور کلی باز با توجه به شاهنامه می توان دریافت که فردوسی به یزدان، یا پرورگاری یکتا باور داشته است، و می توان دریافت که او به دین های ایرانیان دوره ی باستان احترام زیادی می گذاشته ، اما نمی توان به صراحت گفت که فردوسی به کدام یک از ادیان باستانی باور داشته است. و شاید به همین دلیل از سال404 خورشیدی که سال وفات اوست تا دوران رضاشاه بارها آرامگاه های او و حتی سنگ های گور او از سوی کسانی که او را کافر می دانسته اند ویران و شکسته شده است.
تنها چیزی که می توان درباره اعتقادات فردوسی، و با اطمینان قاطع گفت، این است که فردوسی به راستی و درستی باور داشته، خرد را بزرگترین گوهر و دستاورد انسان می دانسته و عاشق ایرانزمین و مردمان راستگو، درست کردار، و با خرد آن بوده است.
*****
فردوسی در سال 404 خورشید (1025 میلادی) در شهر توس دیده از جهان فرو بست. او را در باغ خودش، نزدیک به دروازه رزان به خاک سپردند. آرامگاه او به زودی جایگاهی برای جمع شدن اهل دانش و شعر بود. اما همین جایگاه اختصاصی را هم تنگ نظران متعصب برنتافتند و بارها آن را ویران کردند. و علاقمندانش بارها سنگ یا نشانه ای تازه بر آن نهادند. در پیشگفتار بایسنقری گفته می شود برای اولین بار به دستور ارسلان جاذب، سپهدار توس قبه ای بر گور او ساختند. کاملا روشن نیست که چند سال بعد دوباره این قبه نیز ویران شد و یا ویرانش کردند، اما جهانگردانی که از کشورهای دیگر به ایران رفت و آمد کرده اند؛ بارها از «مدفنی محقر با گنبدی کوچک» نام برده اند و این که این محل زیارتگاه مردمان بوده است. و دوباره نشانی از همان مدفن محقر نیز نبود. در دوران ناصرالدینشاه او از آصف الدوله والی خراسان خواست تا آرامگاه فردوسی را پیدا کنند، و سنگ گور او را در زیر گندمزارانی یافتند و به دو اتاقکی بر آن ساختند. محمدتقی بهار در سال 1302 در مطلبی که نوشته بود، آرامگاه او را سکویی بی سقف توصیف کرده بود. یعنی باز به نظر می رسد که برخی داشتن همان دو اتاقک را هم بر او مجاز نمی دانستند.
در سال 1307 رضاشاه که به گفته نزدیکانش به فردوسی عشق می ورزیده است، دستور ساختن آرامگاهی را برای فردوسی می دهد که «نشاندهنده اهمیت و شوکت او باشد». برای طرخ ساختن آرامگاه او مسابقه ای گذاشتند. هرتسفلد، باستانشناس نامدار … و طاهر زاده داور این مسابقه شدند. طرح هایی از سویی افرادی چون آندره گذار و مارکوف و بهزاد کار ارائه شد و در نهایت در سال 1313 طرح آرامگاه تصویب شد و با نظارت آقای حسین لرزاده ساخته شد.
34 سال بعد در سال 1347 مهندس سیحون معمار نام آور ایرانی عهده دار مرمت و ساختن آرامگاهی بزرگتر و زیباتر، بر پایه همان طرح نخستین، برای فردوسی شد. آرامگاهی که اکنون سالانه صدها هزار تن از علاقمندان فردوسی بزرگ از آن دیدن می کنند، اگر چه حکومت اسلامی به دلیل دکل هایی که، به عمد و با وجود اعتراض های فراوان فرهنگ دوستان، در اطراف آرامگاه گذاشته فعلا شانس جهانی شدن آن را گرفته است(*)
بنیاد میراث پاسارگاد ـ سالروز بزرگداشت فردوسی بزرگ ـ 25 اردیبهشت 1401ـ 2022
*دکل هایی که از جهانی شدن آرامگاه فردوسی جلوگیری کرد
بنیاد میراث پاسارگاد