سه یار دبستانی؛ سه راه، سه نگاه و  یک میراث فکری برای ما – بیژن خلیلی

تاریخ انتشار: May 18, 2025

 

بیست‌وهشتم اردیبهشت‌ماه، که در تقویم رسمی ایران با هفدهم مه میلادی هم‌زمان است، روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری، از نامدارترین چهره‌های تاریخ علم و ادب ایران، به شمار می‌رود. خیام شخصیتی چندبُعدی است: ریاضی‌دانی ژرف‌اندیش، منجّمی دقیق، و شاعری با نگاهی فلسفی و پرسشگرانه به هستی. او از جمله اندیشمندانی است که آثار و افکارش، نه‌تنها در ایران بلکه در سراسر جهان، همواره مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. به مناسبت این روز، در این نوشتار به بررسی اندیشه‌ای می پردازم که  این متفکر بزرگ ایرانی آن را نمایندگی می کرد.

در تاریخ‌نگاری افسانه‌آمیز ما ایرانیان، گاه شخصیت‌هایی از دل واقعیت بیرون می‌آیند و در خیال جمعی، با پیوندهایی نمادین کنار هم قرار می‌گیرند. از جمله این افسانه‌ها، روایت مشهور «سه یار دبستانی» است: خواجه نظام‌الملک، حسن صباح و عمر خیام.

می‌دانیم که این سه شخصیت تاریخی، احتمالاً هرگز با هم در یک مدرسه درس نخوانده‌اند و حتی زندگی‌شان در یک زمان و مکان دقیق تلاقی نداشته است. اما این روایت ساختگی، از آن رو ماندگار شده که بازتابی از سه جریان بزرگ فکری در فرهنگ ایرانی-اسلامی است.

در این مقاله، با کنار هم قرار دادن این سه چهره، نه در پی بازسازی تاریخی، بلکه در جست‌وجوی معنا هستیم. می‌خواهیم ببینیم چگونه سه نوع نگاه به دین، قدرت، و زندگی در قالب این سه نفر تجسم یافته، و چرا از میان آن‌ها، نگاه عمر خیام—با ریشه‌های عمیقش در تفکر ایرانی—برای ما ارزشمندتر است.

خواجه نظام‌الملک: صدای نظم دینی و قدرت مشروع

وزیر بزرگ سلجوقیان، مؤسس مدارس نظامیه، و نویسنده‌ی سیاست‌نامه، خواجه نظام‌الملک را می‌توان نماینده تفکر دینی محافظه‌کار دانست. او مدافع نظم سیاسی-مذهبی‌ای بود که شریعت و سلطنت را درهم تنیده و بر پایه‌ی اطاعت، سلسله‌مراتب و مشروعیت الهی بنا شده بود.

در اندیشه او، دین ابزاری برای ایجاد ثبات و کنترل اجتماعی است؛ علما متحد سلطنت‌اند، و عقل باید در خدمت حفظ نظام باشد. این نگرش، در تاریخ ایران و جهان اسلام، بارها بازتولید شده و بخش مهمی از ساختار سنتی جوامع ما را شکل داده است.

حسن صباح: انقلاب در پوشش ایمان

در نقطه‌ی مقابل، حسن صباح ایستاده است. رهبر اسماعیلیان و مؤسس حکومت قلعه الموت، نماینده تفکری انقلابی و دگراندیشانه است که دین را نه برای حفظ نظم موجود، بلکه برای تغییر بنیادین آن می‌خواهد.

او با قرائتی باطنی از اسلام، به جنگ خلافت و سلطنت رفت و نهادهایی موازی و چریکی را پدید آورد که در آن‌ها، آگاهی باطنی، پیروی بی‌چون و چرا، و ایمان به نجات، جای عقل‌گرایی و گفت‌وگو را می‌گیرد.

هرچند حرکت او انگیزه‌ای برای عدالت‌خواهی داشت، اما شکل بسته، خشونت‌بار و ایدئولوژیک آن، در نهایت بیشتر به یک ساختار بسته قدرت انجامید تا یک الگوی آزاد اندیشانه.

عمر خیام: شک، لذت و عقلانیت ایرانی

و اما عمر خیام. شاعر، ریاضی‌دان و منجم برجسته‌ای که در رباعیاتش، صدایی دیگر طنین‌انداز است: صدای شک، حیرت، و ستایش زندگی. خیام نه قدرت می‌طلبد و نه دین رسمی را باور دارد. او به جای وعده‌های آسمانی، بر زیبایی اکنون، شادی لحظه، و عقل انسانی تأکید می‌کند.

اندیشه‌ی خیام، برخلاف دو شخصیت دیگر، نه بر شریعت استوار است و نه بر سیاست. او نماینده‌ی سنت دیرپای عقل‌گرایی و لذت‌گرایی در فرهنگ ایرانی است؛ سنتی که می‌توان رد آن را از زرتشت تا فردوسی، از ابن‌سینا تا حافظ، دنبال کرد.

در جهانی که دین ابزار قدرت است یا سنگر شورش، خیام راه سومی را پیش می‌نهد: راه اندیشیدن، زیستن، و تردید کردن.

چرا خیام برای ما امروز مهم‌تر است؟

در روزگاری که جامعه‌ی ایرانی می رود که  سنت‌گرایی دینی و انقلاب‌طلبی ایدئولوژیک را یک بار برای همیشه بایگانی کند، صدای خیام صدایی تازه، و در عین حال کهن است.

او ما را به بازاندیشی در باورها، به ستایش زندگی، و به عقلانیتی ریشه‌دار اما بی‌ادعا دعوت می‌کند. نه به نام دین، نه برای قدرت، بلکه برای انسان بودن.

در میان سه یار دبستانی، خیام یاری است که امروز بیش از هر زمان دیگر، می‌تواند راه‌گشای فردا باشد.

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

هشدار: درباره معادن هخامنشی آبداران، و امکان غارت سنگ ها و ویرانی بخش هایی از آثار در اطراف آن

Read Next

فصلنامه شماره یازده شهریور منتشر شد: دفاغ از نسل زد