
به مناسبت صدمین سال تاج گذاری رضاشاه – برگرفته از ایران اینترنشنال
عباس میلانی، مورخ و مدیر مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد، درباره نقش رضاشاه پهلوی در فرهنگ معاصر ایران، به ایستادگی او در برابر متحجران مذهبی بهویژه برای احقاق حقوق دختران و زنان ایران اشاره کرد و گفت رضاشاه «با قلدری» در برابر «آخوند» و «قلدران فرهنگی» ایستاد.
میلانی در گفتوگویی با ایراناینترنشنال به مناسبت صدمین سالگرد تاجگذاری رضاشاه، بنیانگذار سلسله پهلوی در ایران، به میراث باقیمانده از او پرداخت.
او درباره ظهور رضاشاه به تحولات تاریخی ایران از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۱ اشاره کرد و گفت ایران در این دوره «در مفهوم دقیق خود، یک دولت شکستخورده و در حال فروپاشی است».
میلانی افزود: «در این دوره بین ۲۵ تا ۴۰ درصد از کل جمعیت ایران در اثر بیماریها و جنگ و قحطی کشته میشوند و تمام کشور از جمله محلات تهران در دست راهزنان است؛ در چنین شرایطی که مردم و روشنفکران خسته شدهاند، رضاشاه با کمک سیدضیا که رابط مستقیم انگلیس بوده، ظهور میکند و سعی میکنند مملکت را نجات دهند.»
«تجدد ایرانی-جهانی»
میلانی در ادامه مصاحبه تاکید کرد رضاشاه سعی میکند و تا حد زیادی موفق میشود مهمترین خواستههای مشروطه را بهاستثنای «دموکراسی لیبرالی» محقق کند؛ این در حالی است که در ۲۰ سال پیش از رضاشاه، هیچ کدام از این خواسته ها، جز اندکی «دموکراسی لیبرالی فاسد»، محقق نشده بود.
او درباره دیگر خواستههای مشروطه که به دست رضاشاه تحقق یافت، به مسائلی چون آموزش، راهآهن، جدایی دین از دولت و ایجاد یک دولت مرکزی مقتدر اشاره کرد.
میلانی افزود: «یکی از بزرگترین دروغهایی که درباره رضاشاه گفته شده و بسیاری از روشنفکران تکرار میکنند، این است که رضاشاه “یک قلدر بیسواد” بود. رضاشاه یک آدم بسیار باهوش میهنپرست اهل فکر بود.»
به عقیده میلانی، رضاشاه «فکر بسیار دقیقی درباره تجدد ایران داشت و تجدد و ایرانش هم برخلاف ۹۰ درصد تئوریسینهای چپ و راستی که دربارهاش صحبت میکنند، تجدد تقلیدی از غرب نبود. یک تجدد ایرانی-جهانی بود».
میلانی به مخالفت رضاشاه با تغییر رسمالخط زبان فارسی علیرغم اصرار آتاتورک در سفرش به ترکیه اشاره کرد و گفت تجددی که رضاشاه در پی آن بود، یک «تجدد ایرانی-جهانی» بود: «زبان فارسی به شکلی که امروز صحبت میکنیم، اگر رضاشاه نبود واقعا معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا میکرد.»
در سالهای گذشته و در جریان اعتراضات سراسری مختلف در ایران، بسیاری از مردم شعار «رضاشاه، روحت شاد» را سر دادند. به گفته میلانی، چنین شعاری بدین معنا است که مردم ایران همچنان خواهان همان «تجدد ایرانی-جهانی» هستند.
مظاهر تجدد
از دوران ناصرالدین شاه و بهویژه در اواخر سلسله قاجار، برخی از مظاهر تجدد از اروپا وارد ایران شدند، اما دوران رضاشاه دوران تاسیس نهادهای مدرن در ایران بود؛ از دانشگاه تهران و فرهنگستان زبان تا دستگاههای جدید دولتی و ارتش یکپارچه.
میلانی با اشاره به این اقدامات رضاشاه گفت یکی از مظاهر بزرگ تجدد در هر کشوری، راهآهن سراسری است.
راهآهن سراسری ایران که در دوران پادشاهی رضاشاه از ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۷ ساخته شد، بزرگترین پروژه صنعتی ایران تا به آن روز بود.
این مورخ اشاره کرد که ایده تاسیس راهآهن در دوران ناصرالدین شاه مطرح شد و با وجود توافق موسوم به «امتیازنامه رویتر» و امتیازات زیادی که به پاول یولیوس رویتر، کارآفرین آلمانی-بریتانیایی داده، شد، راهآهن در ایران به مرحله ساخت نرسید.
میلانی به نقش روسیه و روحانیون در به سرانجام نرسیدن چنین طرحی در دوران قاجار اشاره کرد و افزود رضاشاه در مدت زمان کمتری با وارد کردن بیش از ۴۰ کشور به این پروژه، آن را به اجرا درآورد و «وقتشناسی را که مظهر دیگر تجدد است»، عملی کرد.
به گفته او، رضاشاه روزی ۱۷ ساعت کار میکرد، در حالی که ناصرالدین شاه با رشوه ۲۰۰ هزار پوندی رویترز، سفری پنجماهه به اروپا انجام داد.
این مورخ همچنین به شهرسازیها و اعزام دانشجویان به خارج از کشور در دوران رضاشاه اشاره کرد و به مقایسه آن با دوران ناصرالدین شاه پرداخت: «ناصرالدین شاه وقتی که از خارج برگشت، گفت دیگر نگذارید ملت بروند خارج، آنها در آنجا فاسد میشوند. اما رضاشاه با اینکه برخی از دانشجویان در بازگشت به ایران مخالف او میشدند، اعزام دانشجویان به خارج از کشور را آزاد گذاشت.»
میلانی همچنین به استعدادیابی کارآمد دانشجویان صرفنظر از عقاید شخصی آنان در دوران رضاشاه اشاره کرد و ادامه داد: «بهایی، یهودی، زرتشتی، مسلمان و … همه به لیاقت انتخاب میشدند. در هیچ زمان دیگری چنین شایستهسالاری وجود نداشت.»
این مورخ در زمینه تحولات مربوط به معماری در ایران نیز گفت رضاشاه «ترکیب معماری خانهها» را تغییر داد.
میلانی اضافه کرد وقتی میگوییم «رضاشاه» منظور «دوران رضاشاه» است، زیرا او برخی از برجستهترین روشنفکران مشروطه ایران را دور خودش جمع کرد و از این نظر که معتقد بود یهودی حق زندگی در ایران دارد و زنان و کودکان حقوقی دارند، «دموکرات بود».
او تاکید کرد «بهغیر از استبداد سیاسی آن هم در معنای محدودش»، هیچ یک از توصیفاتی که مقامهای جمهوری اسلامی و در راس آنها علی خامنهای در مورد رضاشاه به کار میبرند، از جمله اینکه او را «نوکر انگلیس» میخوانند، در مورد او صدق نمیکند.
«قلدری» رضاشاه
میلانی در پاسخ به سوالی درباره تاثیرات فرهنگی اصلاحات و نوسازیها در دوران رضاشاه بر مردم گفت: «رضاشاه بیش از آن که معمار مستبد همه این تغییرات باشد، فرزند بادرایت زمانهاش بود. یعنی این تغییرات یک دفعه از ذهن رضاشاه بیرون نیامد. ولی رضاشاه این فکر را داشت که اگر بخواهیم تجدد ایران را عملی کنیم، باید به نیروهای متجدد اجازه فعالیت بیشتر بدهیم.»
او بهعنوان نمونه افزود رضاشاه جنبش زنان را ایجاد نکرد، بلکه دولتش را پشتیبان چنین جنبشی ساخت.
میلانی درباره ویژگی موسوم به «قلدری» رضاشاه نیز گفت قلدری او به گونهای بود که نگذاشت در زمینه نوسازیهایی که مایل بود انجام دهد، «قلدرهای قبلی زور بگویند. با قلدری جلو قلدری آخوند را در قم یا در تهران که نمیگذاشتند پارک بسازد، میگرفت».
این مورخ اضافه کرد: «از روزی که فکر مدرسه برای دخترها شروع شد، آخوند با آن مخالفت کرد. رضاشاه قطعا با قلدری جلو این قلدران فرهنگی ایستاد. این دفاع از حق دموکراتیک زنان ایران است که خود زنان ایران سالها پیش از رضاشاه برای آن مبارزه میکردند.»
تاثیر روشنفکران و رجال سیاسی بر رضاشاه
میلانی درباره تاثیر روشنفکران و رجال سیاسی بر رضاشاه گفت او کمبودهای خود، از جمله میزان آگاهیاش از تاریخ، را بهخوبی میشناخت و کسانی چون محمدعلی فروغی و عبدالحسین تیمورتاش بدون شک بر رضاشاه تاثیر میگذاشتند و او نیز به بسیاری از خواستههای آنان جامه عمل میپوشاند.
میلانی بهعنوان نمونه به شکستن سد سانسور برای انتشار آثاری مانند منظومه «ویس و رامین» اشاره کرد که پیش از او، روحانیون مخالف انتشار آنها بودند.
منظومه عاشقانه ویس و رامین به تصحیح و اهتمام مجتبی مینوی در دوران رضاشاه، بخشی مهم از تاریخ تحول مطالعات ادبی و تصحیح متون کلاسیک فارسی در ایران است و انتشار این اثر در آن زمان، هم از نظر ادبی و هم از نظر سیاسی ـ فرهنگی، دارای اهمیت ویژه بود.
این کتاب، داستانی عاشقانه و از نظر عاطفی و احساسی، محتوایی نسبتا جسورانه دارد و برخی آن را «رومئو و ژولیت ایرانی» توصیف کردهاند.
«دو براندازی» در تاریخ معاصر ایران
میلانی در پایان مصاحبه با ایران اینترنشنال گفت در تاریخ معاصر ایران «دو براندازی» صورت گرفته است؛ یکی براندازی قاجار که همان براندازی سنت به دست رضاشاه بود و دیگری انقلاب سال ۱۳۵۷ که در واقع براندازی دستاوردهای رضاشاه و احیای همه آن چیزهایی بود که او از آخوند گرفته بود.
این مورخ افزود دعوای سیاسی خمینی با محمدرضاشاه بود، اما دعوای فرهنگی خمینی با تجدد ایرانی-جهانی رضاشاهی بود که در آن، آخوند حق دخالت در سیاست نداشت: «رضاشاه با اسلام مخالف نبود، او با آخوندیسم مخالف بود.»
بنیاد میراث پاسارگاد