از ابتدای من می آید این زن
زن راستین
همزاد درخت و بال پرنده و ترمه ی آبی آسمان
اینک جدا میشود از حفاظ اجاق و خاکسترو دیوار قلعه
شَرّقی صدا میکند
چوب خشکی که می شکند به زور انگشتان
دیگر سقز هیچکس نیست
و هیجکس چون لق لقه نمی جنباندش در دهان
زنی همه بازو، گشوده تا آنسوی دریا ها
تا خدا، تا کائنات
زن هدایا و بستن روبان دور آشفتگی
نجات بخش سراسیمگی
پایدار پهنه ی تخطئه ها
زنی که محبوس مانده بود پشت پوستر های خیابان، دماغ ساختمانها، زیر چسبها
زنی که اورا بریدند و چسباندند روی دگمه ها
کاغذیش کردند، سپردند زیر قیچی ها
سر هم کردند به نیمه اخمی خواهشش را
مترسک و لولو ساختند ازاو پیشگاه خدایان
مضحکه باد ها شد و بادگیر ها
چه کسی قرار بود به دادش برسد؟
بیداد بود که می وزید و می توپید و در هم می پیچید عریضه ها را
امروز وارد سالن شده
وصدای کشدار دمپائی هایش
گوش شده، خوابیده بر همگان
صد هاسال ستاره است که انتظار می کشیدند
نزدیک شدنش را آسمانها
زنانی که برای برای پنهان کردن بوده اند
پنهان شدن
زنان پنهانی بودگان
زنانی که سرشان برای به طاق خوردن
و دستشان برای به سر بودن
زنان دست به سر شدگان
اصابت میل شان به برخاستن
با سنگ استقبال
و به سخن در آمدنشان
با تکفیر بدرقه میشد
زنانگی خمیدگان
ابلاغ وظیفه کف دستش می گذاشتند
و تاب آوردن شکنجه ی دائم انحنا را می خواندند
بیخ گوششلن
زنان نیمه خواب
که گل بیداری را تا می چیدند
پرپر می شد
دستان خرده فروشان کاسبکار، دوره گردان بد صدا، شیادان آشکار و نهان
چرخ خیابانها را به صدا در آورده
و زنان تسلیم را به صف کشیدن فرا می خواندند
زنان به صف شدگان
اگر تو راست کنی این خمیدگی را
بفرستی پیکی به ماهیان گریخته از ترس ماهیگیران
کنیبه نهان را باز پس خواهند آورد اعماق دریا ها
تو اگر پلک بگشائی
طوفانی ست خمیازه ی آغازینت
که شهر، کوه، دریا و آفتاب را خواهد جنباند
بادبادک ابرها را خواهد چید از نخ باد
ماهیگیر آسمان را بر زمین خواهد نشاند
با تور سرشار از ستارگان
تو اگر چشم بگشائي….
انسان صُخره ای
صُخره انسان
زن همیشه سنگ نورد
در میان سنگ ورزیدگان
بیستم آوریل 2023
بنیاد میراث پاسارگاد