عشق ناشناخته ی جوانان پس از انقلاب ـ شکوه میرزادگی

 

 

 

چندین سال است که شاهد بوجود آمدن قشر عظیمی از جوان های ایرانی هستیم که به فرهنگ و تاریخ ایرانی خودشان «عشق» می ورزند. آن ها این عشق یا شیفتگی را با استفاده از نمادها و نشانه های دوران باستانی به عنوان سنجاق سینه، دستبند، گردنبند، و یا خالکوبی آن نمادها بر بدنشان و یا با رفتن به موزه ها و محوطه های تاریخی نشان می دهند.

در دو دهه ی اخیر نیز به تشویق برخی از سازمان های فرهنگی و رسانه های دلسوز، ما شاهد حضور میلیون ها تن از این جوان ها در روزهای ويژه ی ملیِ ِ نوروز، چهارشنبه سوری، تیرگان، مهرگان، روز کوروش و بابک و یا دیگر روزهای شاد ایرانی بوده ایم.  اما آیا این «عشق» یا شیفتگی به فرهنگ و تاریخ ایران، معنایش این است که این جوان ها نسبت به فرهنگ ایرانی خودشان شناختی درست و واقعی پیدا کرده اند؟

روز گذشته مطلبی خواندم در یکی از نشریات رسمی ایران که می تواند پاسخی آغازین باشد به این پرسش مهم.

در این مطلب یک کارشناس ارشد باستان‌شناسی و راهنمای محوطه ی تاریخی تخت جمشیدکه نگران بی توجهی و عدم شناخت نسل جوان از آثار فرهنگی و تاریخی ست، به روشنی به ما نشان می دهد که اکثریت نسل جوان پس از انقلاب، حتی آن هایی که به ایران و فرهنگ آن عشق می ورزند، شناختی از آن ندارند.(*)

این کارشناس معتقد است که بیشتر بازدید کنندگان محوطه های تاریخی و موزه ها که جوان ها هستند، برای تظاهر و عکس گرفتن به این اماکن می روند و نه برای دیدن و شناختن بناها و یا اشیای تاریخی. او می گوید: «لباس‌های پلوخوری‌شان را پوشیده‌اند و با ظاهری که بیشتر مناسب مجالس مهمانی و عروسی است برای بازدید از موزه آمده‌اند. اغلب یک دوربین حرفه‌ای روی دوششان انداخته‌اند و ژست می‌گیرند تا همراهشان عکسشان را ثبت کند. گاهی اطرافِ جایی که برای عکاسی پسندیده‌اند آنقدر شلوغ می‌شود که مجبورند به بقیه تذکر دهند صحنه را برای عکاسی آنان خالی کنند؛ چون حوصله صبرکردن هم ندارند.» و به نظر این کارشناس :«بیشتر افرادی که برای بازدید از محوطه ی تاریخی تخت جمشید می‌آیند، هدفشان عکاسی و فیلمبرداری از خودشان یا گرفتن لایو برای اینستاگرام است تا بازدید و دانستن درباره محوطه تاریخی که برای دیدن انتخاب کرده‌اند»

این باستانشناس دلسوز که این گونه نگران بی خبری نسل جوان، از فرهنگ و تاریخ خودشان است در جایی دیگر، در ارتباط با بی توجهی بازدیدکننده ها نسبت به سلامت آثار تاریخی،می گوید: «گاهی اوقات مراجعه‌کنندگان به تذکرهایی که به آنان داده می‌شود می‌خندند و توصیه‌های ما را به مسخره می‌گیرند و می‌گویند ـ حالا اگه به آثار دست بزنیم چی میشه؟ـ نکته جالب توجه اینکه این صحبت‌ها یا رفتارها را بیشتر از قشر جوان می بینیم که به نظر تحصیل‌کرده می‌آیند! … بارها دیده‌ام جوانانی که در این محوطه تاریخی لایو می‌گیرند می‌گویند «زنده‌باد کوروش، زنده‌باد شاه هخامنشی» و حتی نمی‌دانند کوروش در پاسارگاد است، نه تخت جمشید!»

در این مطلب بلند به نکات دیگری نیز اشاره شده است که بیشتر نگرانی از بی خیالی نسل جوان نسبت به آثار تاریخی ست و نه علل این «بی خیالی». اما به باور من آن چه که «بی خیالی و یا عدم شناخت نسل جوان» خوانده می شود، در شرایط امروز ایران کاملا قابل درک است. این جوان ها زیر سلطه ی حکومتی رشد کرده و آموزش دیده اند، که همه ی دستگاه های آموزشی اش از ابتدایی تا دانشگاهی، و همه ی رسانه های دولتی و غیر دولتی اش در خدمت آموزش ها و تبلیغات مذهبی ـ شیعی ست  و نه تنها کمترین توجهی به فرهنگ غیرمذهبی ایرانزمین ندارد، بلکه به شکلی عمدی راه را بر آموزش و شناخت این فرهنگ بسته است.

با این همه جوانان امروز ایران اگر چه چون جوان های دوران قبل از انقلاب شناخت درستی از تاریخ و فرهنگ خود ندارند اما به مراتب بیش از آن ها می دانند که برای زیستنی بهتر و متمدن تر باید به فرهنگ ایرانیِ شاد، زیبا و خردمدار خودشان که با جهان پیشرفته خوانایی بیشتری دارد، بچسبند. زیرا جوانان امروز هم زخم یک حکومت مذهبی را بر جان دارند، و هم سال هاست که سنگینی فرهنگ واپسگرایی را بر دوش می کشند که زندگی آن ها را روز به روز بیشتر به زشتی و تلخی و اندوه و انزوا می کشاند.

آن ها به سان جوانان سرزمین های استعمارزده مدام رویای دوران های را می بییند که تنها تصاویر و یادهایی زیبا  از آن برایشان به جای مانده است. دردناک تر این که آن ها برخلاف جوانان قبل از انقلاب شاهد گپ عظیمی هستند که حکومت اسلامی، یا بهتر است بگوییم استعمارگران سرزمین شان بین آن ها و جوانان کشورهای پیشرفته جهان ایجاد کرده است. و این جاست که ناگزیرشان می کند تا برای یکی شدنی حداقل ظاهری، با آن جوان ها، «لباس های پلوخوری» شیک شان را بپوشند، و به جای ایستادن در گورستان ها و امامزاده هایی که یادآور اشغال سرزمین شان است، در کنار نشانه هایی از دوران شکوه و عظمت گذشته بایستند و  بی آن که آن ها را عمیقا بشناسند «تظاهر» به وابستگی،  شناخت و عزیز داشتن آن ها کنند.

به همین دلیل من فکر می کنم چنین «تظاهراتی» هم در شرایط امروز سرزمین مان از سوی این جوان ها قابل تحسین است، زیرا نشاندهنده آن است که این جوان ها دانسته یا ندانسته با توسل به چیزهایی که هیچ «اسلامیتی» در آن ها نیست، می خواهند اعلام کنند که از جنس حکومت اسلامی نیستند.

اما در عین حال، به باور من، این نوع شیفتگی و عشق ِ میلیون ها جوان ایرانی، بدون جهت گیری به سمت و سویی درست، در دراز مدت لزوما به این جوان ها کمک نخواهد کرد.  و لازم است که هوشیارانه به جهتی درست و کارساز هدایت شود.

و این جاست که باید هشداری داد به اپوزیسیون سیاسی حکومت اسلامی در ایران و به ويژه در خارج ایران. اپوزیسیونی که ظرف چهل و دو سال گذشته، با این که از همه ی امکانات کشورهای میزبان و آزادی های رسانه ای برخوردار بوده،هیچ نقش روشن و برجسته ای در آموزش و هدایت و حتی جذب این نیروی جوان و بالقوه عظیم نداشته است. نیرویی که با پیدا کردن یک زیربنای فرهنگی ِ ملی و امروزین می تواند بزرگترین پشتوانه ی ساختن ایرانی آزاد، دموکرات و سکولار باشد.

دنور ـ پنجم آوریل 2021

___________________________

مطلب زیر برگرفته از سایت رسمی جمهوری اسلامی ست*

لباس‌های پلوخوری‌شان را پوشیده‌اند و با ظاهری که بیشتر مناسب مجالس مهمانی و عروسی است برای بازدید از موزه آمده‌اند. اغلب یک دوربین حرفه‌ای روی دوششان انداخته‌اند و ژست می‌گیرند تا همراهشان عکسشان را ثبت کند. گاهی اطرافِ جایی که برای عکاسی پسندیده‌اند آنقدر شلوغ می‌شود که مجبورند به بقیه تذکر دهند صحنه را برای عکاسی آنان خالی کنند چون حوصله صبرکردن هم ندارند.

آنچه این روزها در فضاهای تاریخی و موزه‌ها دیده می‌شود، حضور بازدیدکنندگانی است که پول بلیت بازدید از این فضاها را پرداخت می‌کنند اما به جای بازدید از اشیا و جاذبه‌های آن فضای تاریخی، بیشتر برای عکاسی از خودشان و در نهایت انتشار عکس‌هایشان در شبکه‌های اجتماعی حضور پیدا می‌کنند.

با وجود همه‌گیری ویروس کرونا در نوروز ۱۴۰۰ و محدودیت‌های کرونایی، برخی موزه‌ها با استقبال بازدیدکنندگان روبه‌رو شدند. بازدیدکنندگانی که اغلب با دوربین حرفه‌ای و لباس‌های پلوخوری وارد می‌شدند و بیشتر در تقلای عکس‌انداختن برای انتشار در شبکه‌های اجتماعی‌شان بودند. عطش عکاسی از خود تا جایی طرفدار پیدا کرده که در برخی از بناهای تاریخی، جوانانی با دوربین حرفه‌ای حاضر می‌شدند و در ازای پول، پیشنهاد عکاسی از افراد را مطرح می‌کردند. مشتری‌هایشان هم اغلب دختران و پسران جوان بودند.

راهنمای موزه از خستگی روی صندلی‌ای گوشه اتاق نشسته است اما چشمانش روی دور تند می‌چرخند و مجبور است به بازدیدکنندگان بی‌ملاحظه مرتب تذکر بدهد که یکی از آنان تا از راه نرسیده چراغ سالن را خاموش می‌کند! افراد بسیاری وارد سالن می شوند و تلاش می‌کنند قبل از آنکه اطرافشان شلوغ شود، چند عکس رو به دیوارهای تزئین‌شده با کاشی‌های لعابدار آبی بگیرند و بدون آنکه تماشای اشیا چیده شده در ویترین موزه برایشان جذاب باشد، سالن را ترک کنند و بعد از خسته‌شدن از ژست‌های بسیار در کافه‌ای که گوشه‌ای از موزه ساخته شده بنشینند و خوراکی یا نوشیدنی میل کنند.

راهنمایان موزه‌ها و محوطه‌های تاریخی و باستان‌شناسان دل پر دردی از رفتار بازدیدکنندگان دارند. فریبا فروز – کارشناس ارشد باستان‌شناسی و راهنمای محوطه تاریخی تخت جمشید – در این‌باره به ایسنا می‌گوید: «به نظر می‌آید بیشتر افرادی که برای بازدید از محوطه تاریخی تخت جمشید می‌آیند، هدفشان عکاسی و فیلمبرداری از خودشان یا گرفتن لایو برای اینستاگرام است تا بازدید و دانستن درباره محوطه تاریخی که برای دیدن انتخاب کرده‌اند. حتی بارها مجبور بودیم به افرادی که ماسک‌هایشان را برمی‌داشتند تذکر دهیم که متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت. من فکر می‌کردم نوروز ۱۴۰۰ به دلیل شیوع ویروس کرونا و محدودیت‌های اعمال‌شده، استقبال کمی از محوطه تاریخی تخت جمشید شود اما متاسفانه تعداد بازدیدکنندگان بیشتر از سال‌های گذشته بود و مجبور بودیم بارها و بارها به بازدیدکنندگان تذکر دهیم که به آثار دست نزنند یا وارد محدوده‌های ممنوعه یا نشانه‌گذاری شده نشوند اما متاسفانه افراد کمی رعایت می‌کردند و به عبارتی کنترل از دست راهنمایان خارج شده بود و کاری هم از دست ما برنمی‌آمد.»

او ادامه می‌دهد: «گاهی اوقات مراجعه‌کنندگان به تذکرهایی که به آنان داده می‌شد می‌خندیدند و توصیه‌های ما را به مسخره می‌گرفتند و می‌گفتند حالا اگه به آثاردست بزنیم چی میشه؟ نکته جالب توجه اینکه این صحبت‌ها یا رفتارها را بیشتر از قشر جوان می‌دیدیم که به نظر تحصیل‌کرده می‌آمدند! برای مثال یک بار به آقایی که حدوداَ ۴۰ ساله بود و روی یکی از سردیس‌ها نشسته بود تا عکس بگیرد، تذکر دادم. اما او جواب داد مگه ارثِ پدریته که نمیذاری یه عکس بگیرم؟ از این موارد زیاد داریم اما سعی می‌کنیم با افراد مدارا کنیم تا کار به خشونت کشیده نشود چون هر اتفاقی که بیفتد مردم شروع به فیلمبرداری می‌کنند و در نهایت ویدئویی نامفهوم در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌کنند و ممکن است این شائبه پیش بیاید که در تخت جمشید با مردم درگیر می‌شوند. امسال تعداد کودکانی که همراه خانواده‌هایشان برای بازدید از محوطه تاریخی تخت جمشید آمده بودند هم زیاد بود و جالب اینکه هیچکدام هم ماسک نداشتند. در طول ۱۲ روزی که در محوطه تخت جمشید به عنوان راهنما فعالیت کردم فقط برای دو پسربچه سوال پیش آمد که شما اینجا چه کار می‌کنید؟»

به اعتقاد این باستان‌شناس «هر کسی باید به نوبه خود در این زمینه فرهنگ‌سازی کند اما متاسفانه رسانه ملی به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی هم تا کنون برنامه منسجمی در این زمینه نساخته است. به عقیده من باید برنامه مستندی در این زمینه ساخته و به صورت مرتب از صداوسیما پخش شود تا زمانی که مردم برای بازدید از فضاهای تاریخی می‌روند پیش‌زمینه لازم را داشته باشند. بارها دیده‌ام جوانانی که در این محوطه تاریخی لایو می‌گیرند می‌گویند «زنده‌باد کوروش، زنده‌باد شاه هخامنشی» و حتی نمی‌دانند کوروش در پاسارگاد است، نه تخت جمشید! شاید اگر در قالب بروشورهایی هم فرهنگ‌سازی شود و در اختیار بازدیدکنندگان قرار بگیرد، شاهد کاهش این رفتارها باشیم و دید افراد نسبت به بسیاری از مسائل تغییر کند. شاید اگر مراجعه‌کنندگان متوجه باشند که خشایارشاه دروازه ملل را ساخته که ۷۲ ملت از سراسر جهان به تخت جمشید بیایند و هدایای خودشان را تقدیم پادشاه ایران کنند، بیشتر مراقب رفتارهایشان باشند. به عقیده من باید حس ناسیونالیستی افراد تقویت شود تا وقتی برای بازدید از یک بنای تاریخی می‌روند، بدانند کجا رفته‌اند.»

فروز پیشنهاد می‌دهد: «حاصل فعالیت و زحمات مرمت‌کارانی که در طول سال در محوطه‌های تاریخی  از جمله تخت جمشید کار می‌کنند به صورت عکس و ویدئو مستند شود و برای عموم به نمایش گذاشته شود تا افراد متوجه اهمیت آثار تاریخی شوند و بدانند فضایی که می‌بینند تنها چند تخته سنگ بی‌ارزش نیست بلکه اهمیت بسیاری دارد که عده‌ای به خودشان زحمت می‌دهند تا آن را حفظ کنند. من فکر می‌کنم باید به این مسائل به صورت ریشه‌ای نگاه کرد چون ما با قشری روبه‌رو هستیم که تحصیلات بیشتری نسبت به نسل‌های گذشته دارند اما دانسته‌هایشان کمتر است و دانش خود را به اطلاعات موجود در شبکه‌های اجتماعی محدود کرده‌اند در حالی که در این فضاها لزوما اطلاعات درستی در اختیار افراد قرار نمی‌گیرد. حتی بسیاری از بازدیدکنندگان وقتی وارد محوطه تخت جمشید می‌شوند می‌گویند نیاز به توضیحات راهنما ندارند و وقتی از آنها بپرسید اصلا می‌دانید وارد چه محدوده‌ای تاریخی شده‌اید، اطلاعات چندانی ندارند و معتقدند با یک جست‌وجوی ساده می‌توانند اطلاعاتی که می‌خواهند به دست بیاورند.»

او به موضوع مهمی هم اشاره می‌کند: «پرسنل زحمتکش محوطه تاریخی تخت جمشید چند ماهی می‌شود که حقوق دریافت نکرده‌اند و بسیاری از آنان به دلیل همین بی‌توجهی انگیزه‌ای برای کارکردن ندارند و نسبت به رفتار خارج از عُرف مردم با آثار تاریخی واکنش نشان نمی‌دهند. هر بار که می‌پرسیم پس درآمد حاصل از بلیت‌فروشی کجا می‌رود، می‌گویند به خزانه دولت واریز می‌شود. امسال حتی دانشجویان دکترای باستان‌شناسی هم به صورت افتخاری در محدوده تخت جمشید فعالیت و همکاری می‌کردند تا شلوغی تعطیلات نوروز را پشت سر بگذاریم.»

این باستان‌شناس درباره کافه‌سازی در فضاهای تاریخی هم توضیح می‌دهد: «طبق قانون نباید اجازه ساخت و ساز در حریم بناهای تاریخی داده شود اما نکته جالب اینجاست که این قوانین بیشتر زیر پا گذاشته می‌شوند. برای مثال در تخت جمشید و پاسارگاد اجازه ساخت کافه داده نمی‌شود. شاید یکی از اهدافی که این کار را انجام می‌دهند کشاندن مردم به فضاهای تاریخی باشد. بارها شاهد بودم که بازدیدکننده به محض ورود به محدود تاریخی نقش رستم در کافه این محوطه نشسته و به خودش زحمت بازدید از این اثر را نداده است.»

کبریا حسین زاده

روی سردیس هخامنشی ننشینید!

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

ویرانی بنای دوران صفویه و بی توجهی وزارت میراث فرهنگی اسلامی ـ نغمه یزدانی

Read Next

گردشگری ورشکسته ایران، و بی خیالی و کارشکنی مسئولین حکومت اسلامی