روز گذشته، آقای داود اسدالله وش، کارشناس ارشد مرمت آثار تاریخی،دست روی فاجعه ای گذاشته که می تواند در تایید مطالبی باشد که ما چندین سال است در «بنیادمیراث پاسارگاد» از آن به عنوان «تاریخ زدایی» حکومت اسلامی نام برده ایم.
این کارشناس، تصمیمات سازمان اوقاف برای بناهای مذهبی و امامزادهها را « در بسیاری از موارد غیرقابل بخشش» می داند و می گوید خیلی از امامزادهها و مقابر در پی مرمت، به گونهای تغییر کردهاند که با هیچ استدلالی نمیشود تاریخی بودن آنها را ثابت کرد. و برای مثال از «بنای شاه شهیدان» مثال می زند و می گوید: « عکسی از بقعه شاهشهیدان در رودبار گیلان در دو دهه گذشته را دیدم، در این عکس معماری اقلیمی زیبا و مقبرهای متناسب با آن اقلیم و فرهنگ دیده میشد، اما ببینید امروز با این بنای تاریخی و معماری آن چه کردهاند؟ و سپس این گونه توضیح می دهد: «سازمان اوقاف نسخهای واحد برای همه مقابر و امازادهها دارد، همگی باید گلدسته، صحن، شبستان داشته باشند. در حالیکه آداب زیارتی بناهای مذهبی متأثر از معماری تاریخی و اقلیم منطقه آن بنا است. وقتی کالبد یک بنای زیارتی را تغییر میدهیم، تمامی آداب و آیینهای مرتبط با آن را نیز نابود کردهایم.» (1)
بله کاملا درست است، اما ایشان شاهد هنوز متوجه نیستند که سازمان اوقاف یا وزرات میراث فرهنگی و تاریخی این نوع عملیات را از روی ندانم کاری و نادانسته انجام نمی دهند، بلکه قصدشان است که همه ی تاریخ و معماری و هنر مربوط به فرهنگ غیر شیعی ایرانی را نابودکنند.
حکومت اسلامی چون دیگر اشغالگران مسلمان یکی از کارهایشان، از لحظه به دست آوردن یک سرزمین(اگر توانسته اند) ویران کردن آثار فرهنگی و تاریخی گذشتگان و حذف کردن و بدنام کردن نام بزرگان آن سرزمین، و جایگزین کردن آن با بناهایی اسلامی و نام هایی مذهبی ست.
این دیگر ثابت شده است که صدها امامزاده و مساجد تاریخی موجود در ایران، بر سر آتشکده های ایرانی، و یا آرامگاه هایی ساخته شده اند که متعلق به بزرگانی بوده که در جنگ هایی علیه اشغالگران کشته شده و یا از چنگ اشغالگران گریخته اند. و به همین دلیل است که این نوع امامزاده ها یا مقابر مرتب مورد حفاری (قانونی و غیرقانونی) قرار گرفته اند تا آثاری که با مردگان غیرمسلمان در خاک گذاشته شده شناخته، و یا دزدیده شود. زیرا در مذهب اسلام این رسم که با مردگان آثار را به خاک بسپارند وجود نداشته است.
اگر قرار باشد که فرضا بنای «شاه شهیدان» که آقای اسدالله وش آن را مثال زده اند، همان «معماری اقلیمی زیبا و مقبرهای متناسب با آن اقلیم و فرهنگ» ایرانی خود را داشته باشد؛ ممکن است بسیارانی بر امامزاده بودن آن شک کنند و حکومت اسلامی نمی تواند آن بهره برداری مادی و غیرمادی را که در نظر دارد از آن بنا به دست آورد.
همین«بقعه شاه شهیدان» به احتمال زیاد و با نشانی هایی که حتی خود حکومت می دهد، می تواند متعلق به یکی از مبارزینی بوده باشد که علیه اشغالگران مسلمان می جنگیده است. اما حکومت اسلامی که قصد داشت این بنای کهن، و نشان های تاریخی آن را نابود کند و به جایش امامزاده ای علم کند ماجرایی را آفرید که خیلی ها ممکن است درگرماگرم انقلاب یادشان رفته باشد و من توصیه می کنم که حتما آن را بخوانند. چکیده آن این گونه است:
در31 مرداد سال 1362، روزنامه کیهان شماره 11946 کیهان گزارشی منتشر شد زیر عنوان «اجساد 800 ساله 10 تن از سادات شهید علوی از زیر خاک بیرون آمد» و در متن خبر نوشته بودند:«پس از مدتی استراحت برادران مسئول که مشغول برداشتن ضریح کهنه بودند با منظره بسیار عجیب و در عین حال با روحانیت خاصی روبرو شدند و مشاهده کردند که پیکر مطهر شهیدان سادات علوی که از 800 الی 900 سال قبل بدست کفار ملحد شهید شده بودند بیرون آمد و 9 سر بریده که نشان می داد اغلب از 18 سال کمتر داشتند و یک جنازه کامل که مربوط به یکی از همین سادات علوی معروف به شاه شهیدان است، مشاهده شد. جنازه به طور کامل، دست نخورده بود حتی ناخن، مو و لباس مندرس آن زمان دیده می شد. همچنین یک کمان شکسته همراه با تیر و شمشیر شکسته در کمر آن سید قرار داشت و آثار 2 ضربه شمشیر یکی بر روی سینه و یکی هم بر روی فرق آن سید دیده می شد که این صحنه اثر زیادی بر مردم گذاشت».(2)
این جماعت بنا را و آن چه را که زیر بنا بود ویران کردند و به جایش گنبد و بارگاه خودشان را بنا کردند و شرم آور تر این که در سال 1392 (ده سال قبل)که باز می خواستند این «امامزاده» قلابی شان را وسعت دهند؛ در ورودی این بنا تابلوی عظیمی گذاشته اند با چهره خمینی و خامنه ای و همان قصه خرافی سراسر دروغ.
همانطور که بارها و بارها گفته شده و اکنون گفته های یک کارشناس مرمت آن را تایید می کند؛ فقط این «شاه شهیدان گیلان» نیست که شکل و هویت فرهنگی و تاریخی خود را از دست داده و هویتی قلابی ـ اسلامی پیدا کرده، بلکه صدها بنای تاریخی به این مصیبت گرفتار شده اند، حتی در زمانی که مردم نان شب ندارند که بخورند، و حکومت مدام از تحریم و بی پولی می نالد؛ همچنان با هزینه هایی که می شود صدها هزار گرسنه را سیر کرد؛ مصرانه به وظیفه هولناک خود در نابودی فرهنگ و تاریخ ایران عمل می کند.
البته قبل از انقلاب، در بسیاری از این اماکن (مذهبی یا غیر مذهبی) مرمت هایی انجام شد اما از آنجا که مرمت کارها، در کارشان تخصص داشتند، و درعین حال با تاریخ و فرهنگ ایران آشنا بودند، و تشخصیص می دادند که فرضا یک اثر تاریخی را براساس قدمتی که داشت مرمت کنند، و چیزهایی را که هیچ ربطی به زمان و یا نوع بنا ندارد، به آن اضافه نکنند. و یا چیزهایی را که خوششان نمی آید مثل سنگ نوشته ها و آثاری غیرمذهبی یا در ارتباط با مذاهبی غیر از تشیع را از آن ها حذف نکنند. اما متاسفانه اکنون گرفتار حکومتی شده ایم که در ویران کردن و حذف و تاریخ زدایی شبیه اش تا کنون در تاریخ ایران نبوده است.
———————————————————————–
1ـ اوقاف برای همه امامزادهها و مقبرهها یک نسخه پیچیده است
2ـ امامزاده هایی که جسدشان پس از 800 سال دست نخورده مانده است
3ـ عکس های چند بنای تاریخی که مذهبی نبوده اند و پس از انقلاب تبدیل به امامزاده هایی با اصل و نسب شده اند
این عکس ها را به وسیله ی شخصی به نام مجید بی گناه میکال، از کنار هم گذاشتن عکس های کتاب دکتر منوچهر ستوده (سال ها قبل از انقلاب اسلامی)
و عکس های امروزو در تایید و تحسین عملیات حکومت اسلامی از این نوع تغییر و تحولات گرفته شده است.
بنیاد میراث پاسارگاد