زمان برای خواندن: 13 دقیقه
بنیاد پژوهشهای بازنگرانه در تاریخ اسلام بر این انگاشت استوار است که واگویه[1] کلان پیدایش و برآیش اسلام، همان که بازتاب خود را در تاریخنگاری عباسی بازمییابد، یک “تاریخ رستگاری”[2] است. از ویژگیهای تاریخ رستگاری یکی رازآلودگی آن، یا انگشتنهادنش بر روزها و شمارگان و رخدادهایی است که هماره و پیوسته فراچشم خوانندگان نهاده میشوند. یک ویژگی دیگر بهره جستن از الگوهای از پیش ساخته شده و بازگوئی آنها در بسترهای گوناگون است.
با جستجوی بازنگرانه در بنمایههای آنچه که تاریخنگاری اسلامی نامیده میشود، به پدیدهای شگرف برخوردم، که اگرچه پیشتر و از سوی خود نگارندگان این تاریخ نیز فرونوشته شده بود، ولی در جایی ندیدم و نخواندم که کسی جستار یا نوشتاری ویژه در این باره فراهم آورده باشد، پدیده پیوند بزنگاههای برجسته زندگانی محمد با روز دوشنبه و ماه ربیعالاول.
شاید پیش از آغاز سخن بهتر باشد که به یک ادعای پُربسآمد پیروان اسلامپژوهی سنتی پاسخ دهم، که تاریخنگاری اسلامی را یک رخدادنگاری موشکافانه و بیگسست میداند. این سخن یا ادعا، به هیچروی با درونمایه کتابهای پذیرفته شده از سوی مسلمانان مانند سیره ابنهشام، طبقات ابنسعد یا تاریخ طبری نمیخواند[3]. بوارونه آن، اگرچه ما به نیکی میدانیم عبدالله در کدام روز هفته با آمنه همبستر شده و نطفه محمد را بسته است (دوشنبه)[4]، یا اگرچه میدانیم محمد در روز دوشنبه دوازدهم ربیعالاول سال عامالفیل چشم به جهان گشوده است، ولی نه تنها روز، که سال برانگیخته شدن او به پیامبری یا سال گریز و هجرت او از مکه به مدینه را نمیدانیم. برای نمونه گفته میشود محمد در سال عامالفیل[5] زاده شده است و این رخداد را در سال 570 میلادی دانستهاند، امروزه ولی میدانیم در این سال نه جانشین، که جانشینِ جانشین ابرهه فرمانروای یمن بود. ولی اگر همین سال را هم بپذیریم، اگرچه بعثت را در 40 سالگی، دوران مکی (از بعثت تا هجرت) را 13 سال، و دوران مدنی (از هجرت تا مرگ) را 10 سال شماردهاند[6]، ولی باز هم دانسته نیست که محمد چند سال پس از برانگیخته شدن به پیامبری یا همان بعثت، به مدینه گریخته است. در طبقات ابنسعد زیر «مدت توقف پيامبر (ص) از هنگام بعثت تا هنگام هجرت در مكه»[7] چنین میخوانیم:
1) در سن چهل و سه سالگى قرآن نازل شده و پس از آن ده سال در مكه اقامت فرموده است.
2) پس از بعثت ده سال در مكه بوده است.
3) عايشه و ابن عباس برايم نقل كردند پيامبر پس از نزول قرآن ده سال در مكه و ده سال در مدينه اقامت داشت.
4) ده سال در مكه اقامت فرمود و در ماه صفر از مكه بيرون آمد و در ماه ربيع الاول وارد مدينه شد.
5) پس از بعثت پانزده سال در مكه اقامت داشت. هفت سال آن را نور و پرتوى مىديد و سخنى نمىشنيد و هشت سال به آن حضرت وحى مىشد، عفان در حديث خود مىافزايد كه ده سال هم در مدينه اقامت داشت.
6) مردى پيش ابن عباس آمد و گفت: اين درست است كه ده سال در مكه و ده سال در مدينه به پيامبر (ص) وحى شده است؟ گفت: چه كسى چنين گفته است؟ همانا در مكه پانزده سال به پيامبر (ص) وحى شده است بلكه بيشتر.
7) فاصله ميان اول تا آخر نزول قرآن هيجده سال بوده است، هشت سال در مكه پيش از هجرت و ده سال در مدينه.
8) از ابن عباس نقل مىكند پيامبر (ص) بعد از بعثت، سيزده سال در مكه بود.
چرا باید بر روی درازای دوران مکی و مدنی اینچنین درنگ کرد؟ زیرا هجرت محمد از مکه به مدینه آغاز سالشماری اسلامی است و بسیار مایه شگفتی خواهد بود، اگر مسلمانان خود ندانند که پیامبرشان کی برانگیخته شده و در چه سالی به مدینه گریخته است. در همین چند “گزارش” میتوان به نیکی دید که تاریخنگاری اسلامی اگرچه زمان زاده شدن محمد را به نیکی میداند (دوشنبه دوازدهم ربیعالاول سال عامالفیل)، ولی از نامیدن تاریخ دقیق دو رخداد سرنوشتساز زندگی او ناتوان است، بدیگر سخن بعثت، که بزنگاه زاده شدن اسلام است میتواند زمانی میان سالهای 608 و 613 رخ داده باشد و همچنین هجرت میتواند در یکی از سالهای میان 618 و 625 روی داده باشد. ولی میدانیم که اسلامپژوهی سنتی سال 622 را یکصدا سال هجرت میداند. براستی آغاز تاریخگذاری اسلامی کدام سال است؟
رخداد سرنوشتساز دیگری که تاریخنگاری اسلامی زمان آن را بدرستی نمیداند، معراج/اسراء است. در بزرگی این رخداد همین بس که در این شب یا شبها، محمد تا نشستگاه الله فراز میرود، با پیامبران پیشین به نماز میایستد و سرانجام حکم نماز را برای پیروانش فرومیآورد. در سیره نبوی ولی ما با (دستکم) سه گزارش گوناگون درباره معراج روبروییم. ابناسحاق محمد را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمان میبرد، ابنسعد محمد را در شب هفدهم ربيع الاول يك سال پيش از هجرت از دره (شعب) ابیطالب به بیت المقدس و در شب هفدهم رمضان هجده ماه پیش از هجرت از خانهاش به آسمان میبرد و طبری او را از کنار کعبه یکراست به آسمان میفرستد و سخنی از مسجدالاقصی نمیآورد:
در يادكرد مسرى و معراج: «بدان كه هيچ چيز به اندازه اين قصه مورد اختلاف نيست. اما معراج، بعضى از مردم منكر آن هستند و بعضى از مردم معتقدند كه معراج همان مسرى است. سپس در چگونگى مسرى اختلاف كردهاند»[8].
بدیگر سخن معراج و اسراء دو رخداد بسیار بزرگی هستند که ما نمیدانیم کی، چگونه و در کجا رخ دادهاند. از آن گذشته الله محمد را به گفته قرآن[9] در این شب جادوئی از مسجدالحرام به مسجد الاقصی میبرد، یعنی به مسجدی که تازه 66 سال پس از مرگ محمد بدست عبدالملک مروان ساخته شده است[10].
کوتاه سخن اینکه بزرگترین و پُرارجترین رخدادهای زندگی محمد (بعثت، معراج، هجرت، مرگ) سال دقیق ندارند، بجای آن با شگفتی بزرگ میخوانیم که تاریخنگاران مسلمان تعصب ویژهای بر روی روز دوشنبه داشتهاند:
«فرشتهيى پيش من آمد و گفت: تو به سرور و پيامبر اين امت حامله شدهاى. و اين موضوع روز دوشنبه بود» الطبقاتالكبرى/ ترجمه، ج1، ص 88
«روز دوشنبه بود، دوازدهم ماه ربيعالاوّل كه سيّد، عليه السّلام، از مادر به وجود آمد، آن سال بود كه اصحاب الفيل قصد مكّه كرده بودند» سيرترسولالله/ ج1، ص 143
«از ابنعباس روايت كردهاند كه: پيمبر خدا روز دوشنبه حجرالاسود را به جا نهاد» تاريخالطبري/ ترجمه، ج3، ص 926
«پيامبر شب دوشنبه چهارم ربيعالاول از غار بيرون آمد» الطبقاتالكبرى/ ترجمه، ج1، ص217
«از ابنعباس نقل مىكند كه مىگفته است پيامبر شما روز دوشنبه به پيامبرى مبعوث شد» الطبقاتالكبرى/ ترجمه، ج1، ص 181
«روز دوشنبه به قصد هجرت از مكه برون شد و روز دوشنبه به مدينه رسيد» تاريخالطبري/ ترجمه، ج3، ص 926
«اوّل روزى كه سيّد، عليهالسّلام، به مدينه آمد روز دوشنبه بود، چاشتگاه گرماى گرم نزديك استوا، دوازدهم ماه ربيعالأوّل» سيرترسولالله/ ج2، ص 521
«چند روز بدين منوال گذشت تا همان روزى كه حضرت به قباء وارد شد كه مطابق روز دوشنبه دوازدهم ربيعالاول بود» زندگانىمحمد(ص)/ ترجمه، ج1، ص 325
«در همان حال مأمور شد كه روى خود را به سوى كعبه برگرداند و به سوى كعبه برگشت كه روبروى ناودان قرار مىگرفت. و آن مسجد، مسجد دوقبله ناميده شد. اين موضوع روز دوشنبه نيمه ماه رجب كه هفدهمين ماه هجرت بود» الطبقاتالكبرى/ ترجمه، ج1، ص 228
«وفات سيّد، عليهالسّلام، روز دوشنبه بود چاشتگاه گرم» سيرترسولالله/ ج2، ص 1112
روز مرگ محمد در این میان شایان درنگی بیشتر است. اگر این بهانه را بپذیریم که در رخدادهایی چون بعثت و معراج و هجرت محمد هنوز آنچنان سرشناس نمیبوده که رخدادهای زندگیاش موبمو نگاشته شود، در سال 11 هجرت یا 632 میلادی محمد سرشناسترین چهره سرتاسر شبهجزیره عرب بوده است. با اینهمه ابنسعد مرگ او را یا در دوشنبه دوم، یا دوشنبه دوازدهم ربیعالاول میداند[11]. این تاریخنگار چیرهدست و کسانی که بر سخنان او باور دارند، حتا نمیدانند که اگر دوم یک ماه روز دوشنبه باشد، دوازدهم همان ماه پنجشنبه خواهد بود و در هیچ گاهشماری دوم و دوازدهم یک ماه نمیتوانند هردو دوشنبه باشند. بماند که شیعیان درگذشت محمد را در روز 28 صفر میدانند.
شگفتیهای زندگینامه محمد به همینجا پایان نمیپذیرد. پیشتر آوردم که بازآفرینی الگوهای شناخته شده یکی دیگر از ویژگیهای تاریخ رستگاری است. برای نمونه همان افسانهای را که طبری درباره سوزاندن شبانه کشتیها بدستور وهریز درلشکرکشی ساسانیان به یمن آورده، ابنقوطیه نیز در کتاب “تاریخ افتتاح الاندلس” موبمو برای طارق ابنزیاد سروده است. همچنین بریده شدن دستان ابوالفضل العباس در کربلا یکبیک برگرفته از سرنوشت جعفر ابن ابیطالب در جنگ موته و همان هم بازگوئی دلاوریهای گرامیکرد پسر جاماسپ در حماسه “یادگار زریران” است، که پس از بریده شدن دو دستش درفش ایرانزمین را بدندان برمیافرازد. در این راستا برخی از بزنگاههای برجسته زندگی 23 ساله محمد را در همسنجی با زندگینامه هراکلیوس امپراتور بیزانس[12] آوردهام که همانندی بسیاری با الگوبرداریهای ویژه تاریخ رستگاری نشان میدهند[13]:
1) سال 610 میلادی که در اسلامشناسی سنتی سال بعثت محمد است، همان سالی است که هراکلیوس بر تخت مینشیند.
2) سال 614 که سال هجرت مسلمانان مکه به حبشه و پناه بردن آنان به نجاشی است، همان سالی است که در پی حمله ارتش ساسانی به اورشلیم، مسیحیان آن شهر به حبشه میگریزند و به نجاشی (پیرو کلیسای مسیحی توحیدی اتیوپی)[14] پناه میبرند[15].
3) سال 622 که سال هجرت یا آغاز سالشماری “اسلامی” است، همان سالی است که ایران در نبرد ارمنستان از روم شکست میخورد، سروری رومیان و پارسیان بر عربها پایان مییابد و گاهشماری “عربی” در سنگنوشتهها آغاز میشود.
4) سال 627 که سال شکست فرجامین قریش از مسلمانان در جنگ خندق است، همان سال شکست فرجامین ایران ساسانی از بیزانس در نینوا است.
5) سال 628 که سال پیمان صلح حدیبیه است، همان سالی است که پیمان صلح میان ایران و بیزانس بسته میشود.
6) سال 630 که در آن محمد بدون جنگ به مکه بازمیگردد و نشانههای شرک را ویران میکند، همان سالی است که در آن هراکلیوس بدون جنگ پای به درون اورشلیم میگذارد و سازههای ساسانی را ویران میکند.
با آنچه که آمد، تاریخ اسلام آغازین همه ویژگیهای یک “تاریخ رستگاری” را دارد. با اینهمه باورمندان به نوشتههای ابنهشامها و ابنسعدها و واقدیها و طبریها اگرچه برای این نکتههای شگفتانگیز تاریخنگاری اسلامی کوچکترین پاسخی ندارند، ولی در دفاع از این تاریخ به سراغ نوشتههای بروندینی، برای نمونه گزارشهای مسیحیانی میروند که در برخی از آنها نام محمد، و در برخی دیگر نام خلفای راشده آمده است و بدینگونه تلاش میکنند چهرههای یک تاریخ رستگاری را “تاریخمند” کنند. در بخش دوم این جستار با نام “محمد در گزارشهای مسیحی” به این گزارشها خواهم پرداخت و نشان خواهم داد که این نوشتهها بیشتر از آنکه بکار تاریخی کردن چهره محمد بیایند، انگاشت مرا استوارتر میکنند، که سرتاسر تاریخنگاری اسلامی را یک سفارش حکومتی دربار عباسی برای نگارش یک تاریخ رستگاری میدانم.
[1] narrative
[2] Salvation history
[3] در کتاب «مغاک تیره تاریخ – اسلام چگونه پدید آمد؟» از نگرگاه دروندینی و با بررسی و همسنجی قرآن و سیره، سیرههای چندگانه باهم و همچنین بخشهای گوناگون یک سیره با یکدیگر نشان دادهام که چه محمدی بوده باشد و چه نبوده نباشد، تاریخ سده آغازین اسلامی نمیتواند آنگونه که فرونوشته شده رخ داده باشد.
[4] الطبقاتالكبرى/ترجمه،ج1،ص:88
[5] داستان این لشکرکشی خود بسیار افسانهآمیز است. گذشته از اینکه ابرهه پیشتر از سال 570 درگذشته بوده است، فیل جانوری است که روزانه نیاز به 300 لیتر آب آشامیدنی دارد. ابرهه باید با این فیلها بیش از 1000 کیلومتر را در بیابانهای سوزان حجاز از صنعا تا مکه پیموده باشد. گویا ابنهشام و همکارانش فرق میان شتر و فیل را نمیشناختهاند.
[6] در اینباره بنگرید به Encyclopedia britanica زیر Muhammad prophet of Islam
[7] الطبقاتالكبرى/ترجمه،ج1،ص:211-210
[8] البدءوالتاريخ، المجلد 4، ص 159
[9] سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ/ الاسراء، 1
[10] البدایة والنهایة، المجلد 8، ص 280
[11] الطبقاتالكبرى/ترجمه،ج2،ص:257
[12] در اینباره بنگرید به Encyclopedia britanica زیر Heraclius Byzantine emperor
[13] اسلامپژوهان سنتی از آنجایی که بنیاد “تحقیق” را بر روایت و حدیث و تواتر میگذارند، نیازی به بررسی همسنجانه تاریخهای گوناگون نمیبینند. تنها با شناخت زندگینامه چهرههای برحسته همزمان است که میتوان به هسته راستین گزارشهای تاریخی نزدیک شد.
[14] Ethiopian Orthodox Tewahedo Church
[15] در اینباره بنگرید به Zuqnin Chronicle و همچنین به John of Nikiû Chronicle
www.kandokav.net
بنیاد میراث پاسارگاد