نکته‌ای پیرامون کاربرد پهنه‌ی پیرامون پاسارگاد ـ آرمین لنگرودی

چند نکته پیرامون کاربرد پهنه‌ی پیرامون پاسارگاد (۱)

من پیشتر در نوشته‌ای پیرامون «در باره‌ی آیین مهر و میترا» به مراسم عبادی “زیرزمینی” میترائیان اشاره داشتم که با مصرف “هئومه” همراه بود.  ما می‌دانیم که اینگونه نیایشها از جانب «زرتشت» نامطلوب خوانده شده بودند. مبارزه‌ی زرتشت بر علیه خدایان دیگر، کاهنان و مناسک آنها در مذهبِ باستانیِ ایرانیانِ پیش از او، مبارزه‌ای پیگیر، ولی نافرجام بود، مناسکی که بهمراهی «کارپانهای» دروغین با قربانی‌کردن حیوانات و بکمک مواد و نوشابه‌ی نشئه کننده (هئومه؛ به هندی “سوما”)، یعنی؛

«وسیله‌ای که (با کاربرد آن) کاراپان‌های (کاهنان) شریر به دروغ مردم را مجذوب خود و حکام مستبد با نیت شیطانی بر کشورها حکومت می‌کنند » (یسنه ۱۰; ۴۸).

انجام می‌گرفت و  در “زیرزمینها” برگزار می‌شد و بارها از سوی زرتشت نکوهش گردیده بودند. بنظر می‌آمد که برخی از  این مراسم، بخصوص آنهایی که در “زیرزمین” انجام می‌گرفتند، به میترا ربط داشتند، نکته‌ای که در متون زرتشتی، بنا به دلایلی هرگز آشکارا بیان نمی‌گردد(۲). اینگونه که می‌توان دریافت، میترا بعنوان یک خدای بازمانده از تاریخ “هندوایرانی”  و پیشازرتشتی(۳)، هنوز هم برای مردان جوان – و بویژه در میان جنگجویان – جاذبه‌ی ویژه‌ای داشته است و این نکته برای نظم نوین زرتشتی به یک فاکتور ناخوشایند تبدیل گشته بود.

گویا همین سنت ناخوشایند “نشئه‌گری” در معابد “زیرزمینی” دلیلی بوده، که مناسک زرتشتی در محیط باز انجام می‌گرفتند. در اینجا بایستی به این نکته هم اشاره شود، که ما از دوران هخامنشیان هیچ یادگار و نشانی مبنی بر اینکه آنها برای عبادت اهورامزدا «معبد» و یا «پرستشگاه»های سربسته می‌ساختند در دست نداریم. با بررسی محوطه پاسارگاد اما نکته‌ای بچشم می‌خورد، که می‌تواند بعنوان یک اشاره به نحوه‌ی برگزاری مراسم نیایش حکومتی بوده باشد:

ما در محوطه‌ی باز پاسارگاد با دو سکو مواجه هستیم که شباهتهای بسیاری با یک تصویر سنگتراشی از منطقه‌ی نقش رستم دارند.

در این تصویر پادشاه بروی یک سکو و رو به سکوی دیگری که بر روی آن یک آتش شعله‌ور دیده می‌شود، ایستاده است. اگر این تصویر، نمایه‌ای از یک نیایش عمومی باشد، پس:

نخستین نتیجه‌گیری می‌تواند این باشد، که نیایش اهورامزدا – همانگونه که در گمانه‌زنی بالا آورده شد – در فضای باز انجام می‌گرفته و نه در یک نیایشگاه سر بسته. اینکه جایگاه آتش و یا محل قربانی کردن بر روی یک بلندی، سکو و یا یک تپه قرار داشت، به منظور «قابل دید» کردن مراسم برای حضار و همینطور برای  خدایان در آسمان بوده است، نکته‌ای که ما تقریباً  در تمامی مناطق نیایش عمومی – بعنوان نمونه در تپه‌های پترا و یا یهودیه هم شاهد هستیم. ما همچنین این پدیده را  از روایات قربانی کردن اسحاق (بنا بر روایات دیگر؛ اسماعیل) بدست ابراهیم بر روی تپه‌ی منطقه/شهر موریا (کتاب پیدایش، بخش ۲۲ بند ۲) و یا صخره‌ی مقدس در اورشلیم، جایی که بعدها در آنجا «معبد صخره» بدست عبدالملک بنا نهاده شد(۴) نیز می‌شناسیم. جای پای ایده‌ی “بلندی”(۵)  برای مکانها و یا مجسمه‌های مقدس همچون محراب و سکوهای پیکره‌های خدایان در معابد هم به هزاره‌ی دوم پیش از میلاد و در جاهایی همچون معبد «بیسان» (Beit She’an)، «رامسِس» (Ramese III) و یا «آمِنوفیس» (Amenophis III) قابل تعقیب است.

نتیجه‌گیری دوم از سکوهای پاسارگاد، طبیعتاً این خواهد بود، که آتشِ همیشه روشن (یا آتش جاویدان) هنوز در دوران کوروش به سمبل دین زرتشت تبدیل نشده بود، چراکه اینگونه آتشها را نمی‌شد در محیط باز مراقبت کرد و یا بدون وقفه روشن نگه داشت. اگرچه ما در بن‌دهشن می‌خوانیم، که «آتش» در تمامی آفریدگان جهان موجود است، ولی تا زمان هخامنشیان ما نشانه‌های بسیار کمی به نقش مرکزی این عنصر در فرهنگ اهورامزدایی و یا فرهنگ پیش از آن پیدا می‌کنیم. سنگتراشی داریوش در بیستون(۶)  فاقد آن آتشکده‌ای است که در سنگتراشی بعدی در نقش‌رستم از همین پادشاه دیده می‌شود. بنظر می‌آید که “آتش” و “آیین زرتشت” از زمان داریوش در یکدیگر درهم‌ می‌آمیزند و پیش از آن – و همچنین در زمان کوروش – اینگونه نبوده است. اینگونه «آتشهای جاویدان» را ما بیشتر از زمان اشکانیان و بعدها ساسانیان می‌شناسیم. اشاره به ساختمانهایی همچون «کعبه‌ی زرتشت» در نقش‌رستم بعنوان نیایشگاه و یا آتشکده، بنابر ساختار و معماری آنها نمی‌تواند درست باشد. بعلاوه هنوز مشخص نیست که پهنه‌ی بسیار گسترده‌ی پاسارگاد براستی با چه هدفی مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفته است. با توجه به آرامگاه کوروش در این مکان، طبیعتاً بایستی به یک نیایشگاه همگانی و یا مکانی برای انجام مناسک دینی اندیشید.

نتیجه‌گیری سوم از منطقه‌ی پاسارگاد به خود مقبره‌ی کوروش بازمی‌گردد: این فاکت که کوروش خود دارای یک آرامگاه است، نشاندهنده‌ی این نکته نیز می‌باشد، که روشی که ما امروزه از زرتشتیان پیرامون استفاده از “بُرج‌های سکوت” و یا دخمه‌ی زرتشتیان می‌شناسیم، از ابتدا در این دین وجود نداشته است. کشف گورستان در اطراف تخت‌جمشید، که از دوران هخامنشیان می‌باشد، دلیلی دیگری برای تردید در اینزمینه است. در گاتها هم هیچ نشانی برای این نوع رفتار با مردگان وجود ندارد. بنا بر گفته‌ی هرودت، «مغها مردگان را پس از اینکه یک حیوان به آنها تماس پیدا می‌کرده (و به آنها نظر می‌کرده و یا توسط آنها جابجا می‌شدند) دفن می‌کردند» (تواریخ جلد اول). این سنت زرتشتی بعدها و در زمان وجود «برج‌های سکوت» هم همچنان کاربرد داشت، بگونه‌ای که زرتشتی‌ها به هنگام تشییع جنازه‌ی مردگان خود در راه “دخمه”، پیکر را عمداً از راهی می‌بردند که سگ‌های بیشتری را در آنجا احتمال می‌رفت. در مواجهه “مردگان” با سگ‌ها، زرتشتیان جنازه را بر روی زمین می‌گذاشتند، تا سگ بر او نگاه کند (سگ دیده). البته در بررسی گفته‌ی هرودت در بالا بایستی به این نکته توجه داشت، که او بین “مغ‌ها” و “پارسیان” تفاوت قائل بود که می‌تواند به وابستگی قومی بیشتر مغ‌ها (نکاه کنید به زیرنویس ۲) به مادها اشاره داشته باشد. بگفته‌ی او پارسیان مردگان را پس از آغشتن آنها به روغن (مسح کردن، واکس زدن) دفن می‌کردند. تشریح چگونگی مراسم بُرجهای سکوت منسوب به زرتشتیان برای اولین بار در سده‌ی نهم میلادی بنگارش درآمد، اگرچه در این توضیحات ضرورت تابیدن نور خورشید بر جنازه در مرکز توجه قرار داشت. در موزه‌ی باستانشناسی استانبول یک تابوت رومی از سده‌ی پنجم میلادی وجود دارد که بر روی آن نوشته‌ای مبنی بر اینکه در آن یک پارسی بنام “اورمزد آفرید” قرار دارد آورده شده است. بدون تردید در تاریخ دین زرتشت کسانی بوده‌اند که با “آلوده کردن زمین و آب” توسط جنازه‌ی مردگان مجدانه مخالفت می‌کردند و احتمالاً همینها بودند که بعدها روش شناخته شده‌ی امروزی را بنا گزاردند (ادیان شرق باستان، ص ۱۳۸) (۶).

https://independent.academia.edu/ArminLangroudi

پانویس

1- این نوشته برگرفته و کوتاه شده از کتاب تازه‌ی نویسنده بنام «و انسان خدا را همسان خود آفرید؛ یک بازنویسی تجدیدنظرطلبانه در تاریخ دین از دوران آهن تا پدیداری ریشه‌های اسلام» می‌باشد. این کتاب بزودی توسط انتشارات فروغ در کلن چاپ خواهد شد.

2- گویا این عدم صراحت در نام بردن از میترا و تقبیح پرستش او، با تعداد بیشمار مغ‌های دین کهن، که هنوز هم در سازمان مذهبی آیین زرتشت وجود داشتند پیوند داشته است، که در برابر گسترش این آیین ایستادگی نموده و از پذیرش “نوآوری”های آیین زرتشت سر باز می‌زدند. یکی از این “نوآوری‌ها”، بالا بردن اهورامزدا به جایگاه خدای برتر و فروفرستادن خدایان دیگر در این دین بود. برای نشان دادن این رویارویی، می‌توان از دستیازی «گئومات» به قدرت یاد کرد، که نه تنها دلایل سیاسی، بلکه یک پیشزمینه‌ی اعتقادی هم داشت و ظاهراً او در همان دوران کوتاه حکومت خود پرستشگاههای زرتشتی را نیز ویران کرده بود. ما این نکته را می‌توانیم از سنگ‌نبشته‌ی داریوش در بیستون بخوانیم، که او در آن از «بازسازی سلطنت خانواده‌ی خود و پرستشگاههای ویران شده بدست گئومات» خبر می‌دهد.  من در کتاب تازه‌ام «و انسان خدا را همسان خود آفرید» به تفصیل به این موضوع پرداخته‌ام.

3- در اینزمینه نگاه کنید به نوشته‌ی من در باره‌ی «میترا» در نوشته‌ی یاد شده.

4- نگاه کنید به کتاب چگونه مسلمان شدیم؟؛ آرمین لنگرودی، انتشارات فروغ، کلن.

5- احتمال واژه ی یونانی برای این سکو، پشته و یا تپه یعنی «باموس»  bamosنیز از واژه کنعانی «بامه  bamah می آمده است؛ که معادل همان بام در زبان فارسی امروزی است.

6- این نام در اصل «بَغستانا» بمعنی “جایگاه خدایان” بود که بعدها در پارسی میانه به «بِهِستان» تغییر کرد و به مرور زمان در زبان عامیانه به «بِه‌ستون» و بعدتر به «بی‌ستون» تغییر پیدا کرد.

7- Religionen des Alten Orients 1: Hethiter und Iran. Grundrisse zum Alten Testament; Volkert Haas & Heidemarie Koch, Vandenhoeck & Ruprecht 2011

روزکوروش بزرگ ـ اکتبر 2011

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

Read Next

مریخی – کار تازه ای از گروه تاتر نسیم خاور