مقدمه
در سال 2012 یک مقالۀ پژوهشی با عنوان «پایان پکس آمریکانا»[1] با قلم کریستوفر لین ترجمه کردم که در سایتهای گوناگون منتشر شد. هستۀ اصلی این مقاله دربارۀ قدرتگیری چین و پایان دورۀ تکقطبی بودن جهان [پس از فروپاشی «سوسیالیسم واقعاً موجود»] است. از آن زمان گاهگاهی خود را با رشد و تحولات کشور چین هم در عرصه ملی و هم عرصه جهانی درگیر میکنم.
تا آنجا که به نظرات شخصی من برمیگردد، من به دولت چین، با تمام انتقاداتی که بدان دارم، با احترام ویژهای نگاه میکنم. علت اصلی این احترام، میهندوستی حزب کمونیست چین [گرچه نام بیمسمایی است، ولی آن را به نام رسمیاش خطاب میکنم] و دولت چین است. از زمان انقلاب اسلامی در ایران تا کنون طبق نهادهای بینالمللی و غربی، چین توانسته بیش از 750 میلیون انسان را از زیر خط فقر بیرون بکشد و سوادآموزی را در کورترین روستای چین به پیش ببرد. دولت چین، بدون هر گونه رشک باید بگویم، برای مردم چین بسیار خوب است. دموکراسی غربی نه در فرهنگ چینی وجود دارد و نه مردم فقرزدۀ آن سرزمین به «دموکراسی» نیاز دارند. مردم چین به کار و تأمین خدمات اجتماعی نیاز داشتند و دارند. به همین دلیل، حزب کمونیست چین در انتقاد به غربیها میگوید: «شما فقط به دموکراسی چسبیدید، ولی دموکراسی برای ما در مرتبه نخست ایجاد کار برای مردم و برآوردن نیازهای اساسی مردم است، ما از دموکراسی این را میفهمیم.»
از زمان دنگ شیائوپینگ دولت میهندوست چین، به قولها و نویدهای خود، عمل کرد و هنوز هم عمل میکند و توانست چین را از یک کشور روستایی در سال 1979 [زمان انقلاب اسلامی در ایران] به یکی از مدرنترین کشورهای جهان تبدیل کند. این کارآمدی و توانمندی کمتر از نیم سده رخ داد و هنوز هم با سرعت پیش میرود. میهندوستی را باید از چینیها و دولت چین یاد گرفت!
قرارداد ایران با چین
این قرارداد از منظر حقوقی – منظورم قانون اساسی و حقوق اساسی در جمهوری اسلامی است- عملاً غیرقانونی است[2]. من نیز به دلیل ناآشناییام به مسایل حقوقی وارد این بخش نمیشوم. من از زاویۀ عملی و کاربردی به این چنین قراردادهای پرابهام، بیسروته که باعث سردرگمی مردم میشود، نگاه میکنم. علاقه شدید دولت چین و سرمایهگذاران چینی برای سرمایهگذاری در خارج چین اساساً حول یک محور میچرخد: فناوری مخابرات (Telekommunikationstechnologie). مخابرات هر کشوری رگهای آن کشور است که خون و اکسیژن در آن گردش میکنند تا آن ارگانیسم – کشور- روی پای خودش بتواند بایستد. به همین علت، همۀ دولتهای جهان با حساسیت خاصی به این حوزه مینگرند و کنترل آن را به دست هر کس نمیدهند. مانند ایران که سپاه پاسداران سرانجام کنترل مخابرات ایران را به دست گرفت.
چین یک کشور بسیار پیشرفته و پیشرو در فناوریهای برتر یعنی فناوری نانو، فناوری لیرز، فناوری کوانتوم، هوش مصنوعی و فناوریهای ترکیبی از این فناوریهاست. رشد کیفی فناوری مخابرات در چین در چند سال اخیر بیسابقه بوده است، کشورهای غربی هم به سادگی نمیتوانند از پس این رقیب برآیند. نماینده بلاواسطۀ این سامانۀ مخابراتی کنسرن هوآوی Huawei است. هوآوی نخستین شرکتی است که توانست فناوری G5 را در به بالاترین سطح رشد خود برساند[3]. هوآوی تنها در بخش مخابرات دیجیتالی سرآمد نیست بلکه در سامانههای دوربینهای مداربسته هوشمند با چهرهشناسی و هویتشناسی بهترین است. همین شرکت است که کنترل تصویری بسیاری از شهرهای چین را ساخته است؛ اوج این فناوری را میتوان در چند شهر چین به ویژه پایتخت چین، بیجینگ (پکن)، مشاهده کرد.
همانگونه که در سلسله مقالات «در جستجوی یک مُدل راهنما»[4] گفته شد، امروزه ما در عصر «دادهها» (Data) زندگی میکنیم و بزرگترین سرمایه دیگر نه نفت یا گاز یا فولاد بلکه «دادهها» هستند. از این روست که هستۀ اصلی جنگ اقتصادی میان آمریکا و چین همین فناوری G5 است. سه کنسرن بزرگ جهانی اپل، سامسونگ و هوآوی، جهان اسمارتفون را رقم میزنند. تاکنون نیز استانداردهای فنی فناوری مخابرات توسط آمریکا یا کلاً غرب تعیین میشد ولی در فناوری G5 دیگر چنین نیست. برای نخستین بار تعیین و تکلیف استانداردهای مخابراتی از غرب به شرق [چین] انتقال یافته است، زیرا بزرگترین کنسرنهای آمریکا در حوزه دیجیتال به ویژه سختافزار یعنی AT & T و Verizon برخلاف هوآوی از همۀ فناوریهای G5 برخوردار نیستند و جای خود را به هوآوی دادهاند.
بزرگترین تولیدکنندگان اسمارتفون با فناوری G5 توسط دو شرکت اروپایی اریکسون (Ericsson) و نوکیا (Nokia) صورت میگیرد: اریکسون 27% و نوکیا 18.8% از بازار را در اختیار دارند.
هوآوی تاکنون توانسته در روسیه، اندونزی، عربستان سعودی، ترکیه، مکزیک، آفریقای جنوبی، سویس، اتیوپی، نیجریه، آنگولا، مالی و کنگو قراردادهای بلندمدتی برای تحقق فناوری G5 خود به دست بیاورد. کشورهای اروپایی هنوز یک سیاست مشخص در برابر هوآوی ندارند و هنوز به طور مشخص با این کنسرن بزرگ جهانی وارد قراردادهای استراتژیک نشدهاند.
ایران هنوز با چین قراردادی برای G5 امضا نکرده است. مهمترین هدف چینیها در قرارداد کنونی با ایران به دست آوردن یک قرارداد گل و گشاد [یعنی بدون محدودیتهای حقوقی و فنی] در زمینۀ فناوری G5 خواهد بود. چینیها احمق نیستند که بخواهند در آینده برای پاسداری از مراکز اقتصادیشان به ایران «نیروی نظامی» بفرستند و از این طریق احساسات ناسیونالیستی مردم را تحریک کنند. اصلاً به چنین چیزی نیاز ندارند. زمانۀ «اعزام نیروهای نظامی» گذشته است، حضور دیجیتالی چین در ایران کافی است که به اصطلاح از «جیک و بُن» ایران و مردمش آگاهی یابد و پیش از رخ دادن این یا آن واقعه، «تدابیر پیشگیرانه» انجام بدهد.
صرفنظر از مبهم و گنگ بودن مفاد این قرارداد، قصد اصلی چین این خواهد بود که در آینده فناوری مخابرات ایران را به دست بگیرد و آن را در سامانه و شبکه G5 خود بگنجاند. ما از قراردادهای مابقی کشورها با هوآوی آگاهی دقیق نداریم ولی میدانیم که برخی از کشورها مانند روسیه و یا ترکیه برای چینیها محدودیتهای حقوقی و فنی قایل شدهاند و به اصطلاح قراردادهای «گل و گشاد» امضا نکردهاند. ولی این امکان وجود دارد که حکومتکنندکان در ایران به دلیل وضعیت شدیداً نامناسب و ناپایدار سیاسیشان به قراردادی در حوزه مخابرات تن بدهند که برای دولتهای آینده یک چالش بسیار بزرگ خواهد بود.
[1] http://baznegari.de/?p=250
[2] آیا قرارداد چین با ایران معتبر است؟
[3] فناوری سرعت اینترنت را حداقل به 10 برابر افزایش میدهد. اساساً هدف این فناوری برای مصرفکنندگان عادی نیست، این فناوری برای «اینترنت اشیاء» (Internet Of Things) یعنی پیوند زدن همۀ صنایع در یک شبکۀ جهانی است که آینده خودروها، قطارها و هواپیمای بدون سرنشین و همچنین انتقال اطلاعات «در لحظه/ زمان واقعی» (Real Time) است.
[4] http://baznegari.de/?p=223
بنیاد میراث پاسارگاد
بنیاد میراث پاسارگاد