در شرایط فعلی که کشورمان با بحرانهای سرنوشت سازی دست به گریبان است، روشنگری در اهداف و آرمانها و روشهای مبارزاتی یکی از محورهای اصلی فعالیتهای ملی گرایانه و دمکراتیک به شمار میرود.
با تعدد آرا و کثرت دیدگاههایی که در گفتمان سیاسی ایرانیان وجود دارد، توضیح و تشریح شکل ملی جامعه از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ تأملی در این مسئله خصوصا در این زمان که موضوع «فدرالیسم اسلامی» از سوی بخشی از بدنه اجرایی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی مطرح شده، ضرورت یافته است. به همین منظور و برای شفاف ساختن این مفاهیم و طرح بنیادهای فکری و پایههای تاریخی آن، مسئله همبستگی ملی به میان میآید؛ همبستگی که از حفظ چارچوب ارضی ایران و اعتقاد به حکومتی دمکراتیک و حقوقی نشأت گرفته و بر گفتمان مشروطیت و آزادیخواهانه تأکید دارد.
بر این اساس و در راستای نوسازی گفتمان سیاسی ایران، پشت سر گذاشتن مفاهیمی چون: اقلیت- قومیت و… از ابتداییترین موارد است؛ طرفه آنکه طرح مفاهیم در چارچوب اندیشهها و عملکرد سیاسی موضوعیت مییابند و به کار گرفتن هر مفهومی، نشانگر سطح شعور سیاسی، پایههای فکری و حدود گفتمانی است؛ گفتمان مشروطهخواهی و ملیگرایانه، همه ایرانیان را در برابر قانون یکسان میداند؛ آنان را مردمان کشوری واحد و فراتر از تقسیمبندیهای قومیتی، جنسیتی و اعتقادی دانسته و از مفهوم «شهروند» برای اشاره به تمامی ایرانیان استفاده میکند. مفهوم شهروند، بیانگر تساوی حقوقی بوده و هر آنچه آدمی در زندگی خود دارای حق طبیعی است، اعم از آزادیهای اجتماعی، مشارکت سیاسی، فعالیتهای فرهنگی و زبانی، تلاشهای اقتصادی و… در تأمین منفعت ملی و کشوری قرار میگیرند؛ تحقق این حقوق انسانی، موجد و موجب شکلگیری اندیشههای دمکراتیک و برپایی دولت دمکراتیک میشود.
دولت دمکراتیک زمانی معنا و مصداق عینی پیدا میکند که بالاتر از هر اعتبار نژادی، زبانی، جنسیتی و دینی ایستاده و در چارچوب سرزمین واحد و تعریف شده، شهروندان هموطن را بر اساس قانونهای حقوقی نمایندگی کند؛ بنابراین طرح مسائلی نظیر فدرالیسم زبانی- جغرافیایی و یا اسلامی، تنها مسیری برای تجزیه انسجام کشور و فروپاشی اتحاد شهروندی میگشاید و راه فاجعهبار منطقهگرایی قومی و دینی را هموار میکند؛ گذشته از اینکه فدرالیسم همچون دیگر ایدئولوژیها و نظرگاههای سیاسی، مبتنی بر بنیانهای فکری و سیر تاریخی است که با تحول زمانه و تغییر در اندیشهها، مفاهیم دیگری به کار میگیرد و اهداف تازهای را در چشمانداز خود قرار میدهد. به این معنا، و بدون تأمل در تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران، طرح ایدههای فدرالیستی از سویی عقبماندگی سیاسی و فکری را نشان میدهد و از سوی دیگر، با توجه به هموارسازی فروپاشی کشور و بیتوجهی به حقوق شهروندان، این نوع از ایدهپروری بیبهره از دمکراسی، آزادیخواهی و وطنپرستی میشود.
از سوی دیگر از یاد نبریم که در ایران حکومتی سلطه دارد که نه از مشروعیت حقوقی برخوردار است، نه به منافع ملی و هویت مدرن ملت اعتقادی دارد و نه حقانیت کرامت انسانی را میفهمد؛ جمهوری اسلامی به تناسب ماندگاری قدرت در دست شریعتپیشگان خشن و ضدملی، هر از گاهی پروپاگاندای خود را به انواع و اقسام و با عناوین مختلف به افکار عمومی تزریق میکند تا با خریدن وقت و تشویق اذهان عمومی، چند روزی بر عمر سراسر خشن، فاسد و ضد ایرانی خود بیافزاید. اینک که نمایش مقطعی انتخابات رژیم در راه است، همانطور که اشاره کردم برخی از نیروهای امنیتی- اجرایی رژیم ساز فدرالیسم- آنهم از نوع اسلامی- را کوک کردهاند تا با مشغول کردن مردم، از نمایش انتخابات پیش رو بگذرند؛ متاسفانه عدهای هم با ایجاد حساسیتهای کاذب، آب به آسیاب رژیم ریخته و مسائل انحرافی و نابودهای چون فدرالیسم زبانی و جغرافیایی را در عرصههای رسانهای طرح میکنند؛ بیتردید اعتقاد به تمامیت ارضی ایران، آزادیخواهی و حقوقگرایی، شاخصهای اصلی و اصولِ محوری گفتمان دمکراسیخواهی است که حقوق شهروندان ایرانی را در ایران دمکراتیک و قانونمدار میخواهد.
برگرفته از: کیهان لندن
بنیاد میراث پاسارگاد