وطنم ـ شکوه میرزادگی

                 

هر بامداد، که پنجره را باز می کنم

آواز سایت هاست که تکرار می شود:

               وطن ات تب کرده است!

نفس باغ و عطر شمعدانی گم می شود

آفتاب هر چه می کند، ازدیوار پایین نمی آید

و قهوه در انتظار نوشنده ای سرخوش یخ می زند

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

گذر از 57 و چرخش گفتمانی در ایران ـ مزدک بامدادان

Read Next

با 30 خرداد 1360 چه باید کرد؟ ـ محمود عاشوری