اساسیترین وظیفۀ انقلاب نخست مشروطه در ایران (1905-1911 میلادی) مهار کردن و به حاشیه راندن جماعت روحانیت شیعه [آخوندها] و تفکیک این نهاد از سلطنت بود. در طی این سد سال اخیر، ستیز و درگیری میان روحانیت شیعه و توسعۀ اجتماعی هیچگاه فروکش نکرد. و سرانجام این روحانیت شیعه توانست در سال 1357 به آرزوی دیرین خود برسد: حکومت ولایی و گرفتن سرنوشت مردم ایران در دست خود.
شکلگیری کاسْت [قشر در خود و برای خود] آخوندهای شیعه در ایران به زمان شاهاسماعیل اول و به ویژه پسرش شاه طهماسب رخ داد. این دو شاه با آوردن هزاران آخوند از جبل عامل لبنان، بحرین و عراق سرانجام توانستند یک کشور را که فقط 10% شیعه داشت و 70% آن اهل تسنن [حنفی] بود طی چند دهه با خشونت غیرقابل تصور به یک کشور شیعی تبدیل کند.[1]
آخوندهای شیعه در ایران نوادگان ژنتیکی و فکری همین آخوندهای وارداتی هستند و نخستین ولایت فقیه در زمان شاه طهماسب اول توسط آخوندی به نام محقق کَرَکی متحقق گردید. شیعه آخوندی هیچ سابقۀ تاریخی در ایران ندارد و پیشینۀ آن به عصر صفوی برمیگردد.
باری! همین آخوندها که مبانی فکریشان در آثار کرکی و علامه مجلسی فرمولبندی شده است سرانجام توانستند در تار و پود جامعه ایران تنیده شوند و نه تنها فکر مردم را به اسارت در آوردند بلکه صاحب مال و جان مردم هم بشوند. به همین دلیل وظیفۀ اصلی انقلاب مشروطه نخست در سد سال پیش، به حاشیه راندن این انگلها و سنگوارههای تاریخی بود. اگرچه رضا شاه بزرگ توانست بسیاری از امتیازات این قشر مخرب اجتماعی را بگیرد و آنها را به حاشیه براند ولی همین قشر منزوی شده توانست پس از جنگ جهانی دوم از آشوبهای و سردرگمیهای اجتماعی بهره جوید و با کمک نخبگانی که وظایف مشروطیت را فراموش کرده بودند دوباره پایشان در حوزه سیاست و اجتماع باز شود.
آخوندهای شیعه توانستند طی دوازده سال (از سال 1320 تا 1332) دوباره شبکههای خود را راهاندازی کنند و چنان در تار و پود جامعه تنیده شوند که بتوانند چند سال بعد در سال 1342 به دلیل اعطای حق رأی به زنان یک شورش ارتجاعی در ایران را سازماندهی کنند. و بالاخره پانزده سال پس از آن شورش ارتجاعی (1342) یعنی در تاریخ 1357 تمامی قدرت سیاسی را از آن خود کنند.
وظیفۀ اصلی انقلاب مشروطه نخست هنوز به پایان نرسیده است! از این رو، ما ایرانیان هنوز باید این مانع بزرگ تاریخی را از سر راه برداریم، و این وظیفه مشروطه نوین در ایران است[2]. ولی از میان برداشتن روحانیت شیعه از زندگی سیاسی- اجتماعی مردم ایران یعنی چه؟
صِرف اعلامِ «جدایی دین از دولت» برای ایران سکولار کافی نیست، این شعار را حتا اصلاحطلبان مؤمن که در ژرفای فکر خود به «اسلام رحمانی» باور دارند نیز سر میدهند. باید دقیق مشخص کرد که منظور از «جدایی دین از دولت» چیست و چگونه میتوان جامعه سکولار آینده ایران را یکبار و برای همیشه از این ارتجاع سیاه آزاد کرد.
صرف نظر از این که در آینده چه کسی قدرت سیاسی را به دست میگیرد، تنها چیزی که میتواند اعتماد سیاسی را به «نورسیدگان» سیاسی آینده بوجود بیاورد نوع برخورد آن با نهاد روحانیت است. از منظر مشروطه نوین، روحانیت شیعه هیچ جایگاهی در آینده ایران نخواهد داشت. برای تحقق پیگیرانه این سیاست، نخستین رویکرد پس از خلع سیاسی، سلب مالکیت از نهاد روحانیت، یعنی گرفتن تمامی منابع مالی دستگاه روحانیت. در حال حاضر، طبق گفته مهدی پندار[3]، رئیس «سازمان اوقاف و امور خیریه»، این سازمان ثروتمندترین سازمان در ایران است، یعنی هیچ سازمان دولتی در ایران ثروتش به اندازه سازمان اوقاف و امور خیریه نیست. و تا زمانی که روحانیت شیعه از چنین منبع مالی برخوردار است، همیشه در آینده برای کشور ایران خطرآفرین خواهد بود. از این رو، سلب مالکیت از سازمان اوقاف و امور خیریه نخستین اقدام سیاسی-اقتصادی علیه کاست روحانیت در ایران است. در واقع هم اکنون سازمان اوقاف و امور خیریه (در صدر آن استان قدس رضوی قرار دارد)، ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان و خاتمالانبیا نزدیک 80% از ثروت ایران را در اختیار دارند.[4]
تا زمانی که یک نیروی سیاسی اپوزیسیون چنین تدبیری را در برنامۀ خود نگنجانده باشد، باید به آن جریان یا حزب سیاسی با بیاعتمادی نگریست.
ولی بازتاب این تدبیر اقتصادی-اجتماعی باید خود را در قانون اساسی نیز بیان کند: یعنی دولت آینده وسکولار ایران نمایندۀ هیچ دین یا فرقه دینی نخواهد بود. یعنی دین یک امر خصوصی است و هیچ دینی از امتیازِ ویژهای برخوردار نخواهد بود. بدون چنین تدابیری، ما در آینده شاهد هیچ توسعه اقتصادی و سیاسی نخواهیم شد. سلب مالکیت از روحانیت شیعه به مرور زمان به آنجایی ختم خواهد شد که باید بشود: انقراض تدریجی این سنگوارههای تاریخی.
[1] برای اطلاعات بیشتر به مقاله «از محقق کرکی تا خمینی» رجوع کنید: http://www.kandokav.net/?p=623
برگرفته از:
[4] http://baznegari.de/?p=223
بنیاد میراث پاسارگاد
بنیاد میراث پاسارگاد