کتابت سوگ
کاتب از کتابتم به رنج افتاد
و اوراق از آب دو دیده تر ساخت
کاتب که سرد و گرم چشیده بود
قلم به سبابه فشرد و خون گریست
آری اینچنین بود سرآغاز زیستن و مردن
آری اینچنین بود در سردابه از سوگ سرودن
قدم بگذار بر قالی سرخ و سبز
و غالیه بگیران در نیم شب
پروا مدار از هرزگی در کشاکش صبح و شب
چند مرغ پرکنده در انتهای آسمان به هبوط میاندیشند
چند باغ نیم مرده از شاخسار زرد خود حماسه میسازند
چند مرد افسرده از رویای طرب برمیخیزند
و بانگ مطربان قیلولهام را میآشوبد
شهر غمگینام مرا ترک کرده
و آسمان به هر رنگ درآید دیگر آبی نخواهد شد
مسلول این سرفههام
مسلول این زمستان پیچیده در بغضهام
در بند این ترانهی ناخوانده از سوزهام
گوش فرادار و پاسخم ده
چرا شهر غمگینم از خیال خود به خاک بازنگشته؟
دکانداران به کدام طاق و ترمه با بهت مینگرند؟
نمیبینم
دیگر گردن افراشتهای نمیبینم
نمیخواهم
دیگر آغاز دوبارهای نمیخواهم
پشت عمارت موروثی دودمان آفتابیام
قاصدان طومار آبی را مینوردند
و از ماوراء بحار سخن میگویند
غسالان به آب و آهک میشویندمان و میسرایند
آری این چنین بود سرانجام نفسهای دزدانه
آنگاه که فجر بر زجر نتوانست پیشی گیرد
و حلول اختران به تعجیل مرگ رنگ باخت
آنگاه که دست چرکین در دست یکدیگر نهادید
و آب را که گوارا بود از حلق دیگرتان دریغ کردید
بریده بودند سُم سرخ پریان نابکار را
بریده بودند گیسوی سبز درختان همجوار را
بریده بودند روزی گنجشگکان شادخوار را
به قربانگاه باز نخواهم گشت
حلق مرا بردارید به او دهید
که از خلقش بسی رنجها دید
و بیشکوه به فنا رفت و فنا
حلق مرا بردارید به او دهید
که از نفسش صدها قناری خاموش
به لحن باربد نوا ساز کردند و نوا
حلق مرا بردارید به او دهید
که از کارد سیمیناش بر گلوی سرخفامم
کاخها بنا کرد و کوخها
حلق مرا بردارید
که مسلول این نغمههام
و آسمانم به هر رنگ درآید دیگر آبی نخواهد شد
شما که نانوشته میدانید و نارسیده میچینید
بازگردید به طعم تلخ گس در باغ عدن
و درختان پیچیده بر شانهی دیوار
باغ گیلاسها و گلابیها و سیبها و خرمالوها
باغ حوض و حوری در سایه دلدادگان به حشر و نشر
بازگردید
که اختران به سعد نحس فرو رفتهاند
و قمر جماع به عقرب جراره کردهاست
درباره فرزانه قوامی
1347فرزانه قوامی
دانش آموختهی زبان و ادبیات فارسی
آثار منتشر شده:
-گفته بودم من از نسل شهرزادهای مضطربم(نشر میرکسری-1381) – کاندید
جایزهی شعر کارنامه- بخش روزنه
-از من فقط النگویی میماند(نشر آرویج-1384) – کاندید جایزه شعر خبرنگاران
–کاندید ماهنامهی شعر نگاه نو
-بعد از هفت ساعت و بیست و نه دقیقه گریه-نشر نیلوفر – 1390
-کاترینا طوفان مورد علاقهی من است-نشر چشمه-1394(نامزد جایزه شعر
خبرنگاران)
-وقتی که عشق کهنسال بود-نشر نیماژ-1397
-غمنامهی ریواس-نشر انار-مونترال- کانادا 1399
-اینک الههی آبهای راکد-نشر آفتاب نروژ با همکاری نشر نورهان 1402
بنیاد میراث پاسارگاد