کسروی و کمال گرائی ـ حسین عرب، فعال اجتماعی

همایشی بزرگداشت احمد کسروی

یکی از ویژه گی های انسان، کمال گرائی انسان در حوزه اندیشه و تسری آن به زندگی واقعی است. مثلا علیرغم این امر که در دنیای واقعی، جسمی بشکل کره کامل وجود ندارد، انسان توانسته در ذهن آنرا آفریده و در واقعیت آن را بسازد.

محصول برجسته این تفکر در جهان بینی بیناری (دوتائی) ارسطو ظاهر و بعلت ذات کمال گرای انسان ناب و نفع قدرتمندان در بکارگیری آن، بر سایر جهان بینی ها غلبه و بعنوان محور فلسفه در جهان غرب و با سلطه غرب بر بقیه جهان، در سرتاسر گیتی گسترش پیدا کرده است.

نظام فکری بیناری، جهان را در وجه سفید و سیاه، خیر و شر، خدا و شیطان می بیند و لذا پاسخ هر پرسشی را در دو شکل “درست” یا “غلط” ارزیابی می کند.

فلاسفه پس از ارسطو، در رویاروئی با واقعیت، کوشش بسیار بعمل آوردند تا به دیدگاه دوتائی ارسطو به نوعی تبصره وارد کنند، اما نتوانستند کلیت آن را به زیر پرسش برده و جایگزینی برای آن معرفی کنند. هگل با ارائه نظریه تز، آنتی تز، و سنتز کوشش کرد بر نظریه ارسطو حاشیه ای بزند، اما در عمل با استمرار سنتز، به دوگانگی تز و آنتی تز، پایبندی به فلسفه ارسطو را نشان داد. حتی مارکس در ارائه تز ماتریالیسم دیالکتیک خود علیرغم کوشش بسیار در برون رفت از فلسفه بیناری ارسطو در نهایت به تقابل کارگر و کارفرما بعنوان دو قطب خیر و شر رسید و اساس نظریه خود را در حذف طبقه کارفرما قرار داد.

کسروی از جمله اندیشمندان کمال گرا بود، که بدنبال “حقیقت” ناب ، به نقد مکاتب و مذاهب پرداخت.

اما انسان هر اندازه که با نگاه انتقادی به نحله های مختلف فکری بنگرد و هر اندازه که از گفتمان‌های بدیهی انگاشتۀ شده زمانه خود فاصله بگیرد و از بیرون به جامعه نظر اندازد باز هم محصول نقادی‌هایش نمی‌تواند چندان جدا از روح آن دوره زمانی باشد. نقد وضع موجود و ترسیم یک جامعه آرمانی می‌تواند زمینه‌ساز گذار از شرایط کنونی باشد، ولی همزمان خود آن نقد آغشتۀ به وضع موجود است. در داوری پیرامون محصولات فکری هر اندیشمندی باید این نکته را همواره به یاد سپرد تا دچار همان خطایی نشد که کسروی در تحلیل‌های خود مرتکب می‌شد.

کسروی فارغ از واقعیت های جامعه ، که در آن مطلق گرائی جائی ندارد، و مردم از فرودستان تا فرادستان، دغدغه های بسیاری از گذران زندگی روزمره، انباشت ثروت، تمکین به غرایز، کینه، حسادت، علاقه، و نفرت را دارا هستند، به تبیین و تحلیل نظرات دیگران می پرداخت.

برای روشن شدن موضوع در اینجا برخی از دیدگاه‌های کسروی که در کتابهایش به نگارش درآمده اند را بطور خلاصه ذکر می کنیم.

کتاب شیعه گری،

  1. پیدایش مذهب شیعه از زمان بنی‌امیه است.
  2. نخستین آلودگی مذهب شیعه را بدگویی تندروانشان از ابوبکر و عمر و عثمان به دلیل پیشی گرفتن بر علی در خلافت می‌داند.
  3. به عقیده وی جعفر امام ششم شیعیان اولین کسی بود که لفظ امام را ساخت، و برای گرفتن «خمس» و «مال امام» گفت که باید امام از طرف خدا تعیین شود.
  4. وی گفته امامان شیعه را در مورد اینکه «هر کس امام زمان خود را نشناسد بی‌ دین از دنیا رفته ‌است» را بی ‌دین و خدانشناس می ‌داند.
  5. به اعتقاد کسروی «در شیعی‌ گری دلیل خواستن و چیزی را به داوری خرد سپردن از نخست نبوده و کنون هم نخواهد بود».

کتاب بهائی گری،

استثنایی که کتاب بهائی گری کسروی دارد انصاف او ست در اینکه دین بهائی را نهضتی اصیل و ایرانی می ‌داند نه ساخته دست این و آن، و صحت توبه‌ نامه‌ ای که شهرت دارد از باب در دست است، مورد تردید قرار می‌ دهد.

اما راهی که کسروی برای مبارزه با دیانت بهائی انتخاب کرد نگاشتن کتاب بهائی گری بود که از عجیب‌ ترین آثار او ست. کسی که با دیگر آثار کسروی آشنا باشد و کتاب بهائی گری او را بخواند نمی ‌تواند از تعجب و حیرت خودداری نماید. در این کتاب با نویسنده ‌ای روبرو هستیم خشمگین، زشت ‌گو، و بد دهان که از هیچ توهین و تحقیری در مورد بنیان گذاران دیانت بهائی یعنی باب و بهاء الله فروگذار نیست. بکار بردن کلماتی مثل یاوه‌ گو، نا فهم، نادان، درمانده، ناآگاه، دروغگو، بی خرد، و هوسباز در مورد بزرگان آیین بهائی، از قلم کسی که خود را مو رّخ و محقّق و پیشوای فکری و برگزیده عصر و زمان خود می ‌پندارد حیرت آور است.

کتاب صوفی گری،

در این کتاب کسروی به مباحث تاریخی، اعتقادی و رفتاری صوفیان پرداخته است. ذکر این نکته که صوفیگری و نفرین قطبهای صوفیان در مورد خوارزمشاهیان بعنوان عامل اصلی شکست ایرانیان از مغولها بوده و همچنین در عرصه اعتقادات، نقد نظریه وحدت وجود ، اعتقاد به علت غائی یا به زبان دیگر تقدیر گرائی، افسانه های تسلیم مرید و مرادی در میان صوفیان، که نمونه بارز و برجسته آن داستان پیشکش همسر و پسر مولوی به شمس تبریزی است، از طرف اندیشمندان بسیار به شناخت سطحی کسروی از صوفی گری برداشت شده است.

کتاب ورجاوند بنیاد،

مجموعه نوشته های کسروی را می توان به سه گروه تقسیم کرد:

  1. کتاب و نوشته های توصیفی ،توضیحی، و روایتی
  2. کتاب و نوشته های سلبی
  3. کتاب و نوشته های ایجابی

در بالا به سه کتاب سلبی کسروی اشاره شد، اما برای درک ریشه ای از تحلیل و شناخت او از جهان بایستی به کتاب ایجابی او، “ورجاوند بنیاد” اشاره کرد که مبنای آئین پاک دینی اوست.

کتاب ورجاوند بنیاد،

کتاب از سه بخش بشرح زیر تشکیل شده:

  1. در باره “جهان و آدمی”
  2. در باره “دین”
  3. در باره زندگانی توده ای”

در بخش اول، کسروی، جهان را از منظر خود شرح می دهد. براساس توضیحات مندرج در کتاب، جهان توسط خالقی یک تا برای رسیدن به مقصود معینی آفریده شده است. او اندیشه مادی گری را مردود دانسته و نقطه نظرات داروین را بیهوده انگاشته ، او ضمن اعلام اعتقاد به روح در انسان، به معاد پس از مرگ هم ابراز وجود کرده است.

کسروی ذات انسان را نیک پنداشته، و شادی هر فرد را وابسته به نشاط جمع و نبرد را تنها با بدی شایسته دانسته است. او منشاء نزاع آدمیان را جهل برشمرده و گفته چون همه آدمیان از یک ریشه هستند، در صورت کسب خرد، جنگ آدمیان به پایان می رسد.

در بخش دوم، کسروی به توصیف ادیان موجود نزد بشر همت گماشته و پیامبران را فرستادگان خدا برای هدایت آدمیان معرفی کرده و علت این امر را در ارتباط با علاقه خداوند به بندگانش ذکر کرده، و پرستش آفریدگار را وظیفه مردمان دانسته، و خرافه های مرتبط با ادیان را ساخته، کارگزاران دین برای کسب منفعت مادی ، قدرت و اعتبار دانسته و در واقع با توضیحات خود به ملاحظات دکتر لوتر در مسیحیت نزدیک شده و بنظر می رسد، پیشنهاد او برای اسلام مستقر در ایران، شیعه زدائی، و آخوند زدائی بعنوان شغل و محل ممر درآمد می باشد، و شاید دلیل شایعه طرفداری او از وهابیت ، مخالفت با شیعه گری است و همچنین، صدور حکم قتل او توسط روحانیون ارشد شیعه در ایران و عراق، خواست براندازی فرقه روحانیت توسط او بوده است.

در بخش سوم، کسروی، با تغییر زبان از یک مفسر به پیامبر، برای مردم دستورات، زندگی اجتماعی و فردی، روابط حاکم بر جامعه، و اداره کشور دستورات گسترده ای ارائه می کند، بر وظیفه میهن پرستی مردمان، معرفی سرچشمه زندگی، وظایف کشاورزان و بازرگانان، حق مالکیت بر اراضی، توجه به تندرستی توسط آدمیان، حمایت از ناتوانان، و ممانعت از بیکاری مردم تاکید، و بر مجازات گناهکاران تا مرگ آنان حکم صادر می کند.

شناخت موجز کسروی،

یررسی زندگی شخصی و اجتماعی کسروی و تالیفاتی که چه بصورت مقاله یا کتاب از او باقی مانده، حاکی از فردی با سندروم “عدم آرامش” است که برای کسب حقیقت هر دری را می کوبد و کوشش می کند تا نایافته خود را در آن پیدا کند.

او  اعتقادی به پاسخ های درست بسیار بر یک پرسش واحد نداشته، و با زاویه نگاه مطلق گرای خود، با یافتن خطا در هر پدیده، نوشته، و اظهار نظری، پدیدآورندگان آنها را طرد و گاها بطرز خشمگینانه ای آنها را مورد عتاب و خطاب قرار داده و ضمن نامیدن آنها با الفاظ زمخت، حکم به آتش زدن آثار آنان می داده، بطوریکه از این روش، بزرگانی چون حافظ و سعدی هم مصون نمانده اند.

در یک جمع بندی کلی، کسروی، اندیشمندی است که پا به عرصه های مختلف فکری و عملی گذاشته، و در حالیکه به خدا و پیامبران آن معتقد بوده با کارگزاران مذاهب سر ناسازگاری داشته، و احتمالا در پی برپائی جنبشی مشابه لوتر در مسیحیت بوده که از مذهب زوائد ، حواشی و خرافات آن را که ساخته کارگزاران مذهب می دانسته پاک کند.

کسروی به چند علت تحت حمایت روشنفکران و اندیشمندان زمان خود قرار نگرفت، اول تعرض او به مفاخر فرهنگی ایران، و دوم تخطئه نهضت چپ انقلابی. القائات مراجع مذهبی و روشنفکران از کسروی به جامعه ایران، فردی مخالف با مذهب، فرهنگ ایرانی، و ارزش های مورد قبول عامه مردم بود و همین امر سبب شد تا مخالفین مذهبی او بتوانند با پرداخت بهای کمی او را از میان بردارند

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

سه پرسش درباره احمد کسروی از شخصیت های فرهنگی و اجتماعی

Read Next

گفتگوی بنیاد میراث پاسارگاد با محمد امینی، کسروی شناس، و پژوهشگر تاریخ ایران