حدود هفده سال پیش، آن روزها که در دانشگاه تهران دوره معماری داخلی را میگذراندم، روزی یکی از استادان تصویر سازهای قدیمی و ساده را سر کلاس نشان داد و پرسید«کدامتان اینجا بودهاید؟» هیچکس پاسخ نداد. برق تلخ و سردِ شگفتی که امروز معنای آن را به خوبی میفهمم در چشمان استاد دیدم. دوباره پرسید« یعنی هیچکدام از شما نمیدانید اینجا کجاست؟!» باز هم پاسخی نیامد. استادآهی از دردمندی کشید و گفت« اینجا آرامگاه کورش بزرگ در پارسه است. همان تخت جمشید.» زمزمهها در کلاس چهل و چند نفریپیچید. استاد افزود« باز خوب است که صدقهسری پهلویها نام کورش را شنیدهاید!»*هرگز اندوهی که هنگام بیان این جملهها در نگاه وصدای استاد نهفته بود فراموش نکردم. هزار سخن ناگفته از نسلی که با هویت و هستیِ خویش بیگانه بود.
امروز اما تنها پس از چند سال نام «کورش بزرگ» و نمای نمادین آرامگاهش، به همت آنان که ز پا ننشستند و در راه شناساندن هویت ایرانی کوشیدند، برای همگان آشناست. نسل ایرانی امروز نه تنها نام کورش بزرگ را شنیده است و آرامگاه او را به خوبی میشناسد،که برای ادای احترام به آن گور ساده، بدون ضریح و گنبد و گلدسته و نذری، آرمیده در بیابانی فرسنگها دور از هر گونه آب و آبادی، ازدورترین شهرهای ایران سفر کرده و برای رسیدن به آنجا با اهریمنان جنگیده است.
امروز نام کورش و روز کورش تنها نماد منشور کورش یا به اعتراف بسیاری، نخستین بیانیهٔ حقوق بشر نیست. بلکه نماد نبرد روشنایی و تاریکی است. نماد شکست اهریمنی است که با ایرانی بودن در جنگ است. از این روست که دلقکان و دستبوسان اهریمن، به محضنشستن بر اریکهٔ خونین ضحاک، یکییکی به آرامگاهش رفته و در تلاشی مذبوحانه از نام پاکیزهاش میآویزند، اگرچه گوهر به نجاستآلوده نخواهد گشت.
اما گذشته از مفهوم ناسیونالیسم/میهندوستیِ آمیخته با نام «کورش بزرگ»، نام او با مفاهیمی بسیار گستردهتر در حوزهٔ تاریخ و تمدنجهان درهمتنیده است. بنیاننهادن ایران به عنوان نخستین دولت/ملت و دولت/کشور در تاریخ تمدن در یک سیستم ساختارمند اداری/دیوانی، بزرگترین دستاورد و یادگار کورش برای مردمان دنیا است.
برابری حقوق اجتماعی و فردی، نه به معنای تهیِ مارکسیستی، بلکه به معنای حقیقی و عملی و آزموده، برای نخستین و واپسین بار در تاریخ تمدن در دوران حکومت کورش به حقیقت پیوست. او نخستین و واپسین پادشاهی است که به معبد دشمن شکست خورده رفته و به خداوند اسیرانِ آزاد شده(مردوک و بابل)*ادای احترام کرد. نه از بردگی اسیران خبری بود و نه از غارت و ویرانی و سوزاندن. اینگونه است که مردمان شهرهای دور و نزدیک دسته دسته بر او آغوش گشودند. اگرچه دموکراسی مفهومی مدرن است اما به نظر میرسد که کورش دموکراسی را نه به شیوهٔ یونانیان که بردگان و زنان و طبقات فرودست را به شمار نمیآوردند، بلکه به معنای راستین پیاده کرد. چنانچه بررسی الواحگلیِ یافته در پارسه، پیرامون محاسبات مربوط به دستمزد کارگران زن و مردی که آن نماد باشکوه معماری و هنر ایرانی را ساختهاند،نشانگر این است که نه تنها بردگان در ساختن آن به کار گرفته نشدهاند. بلکه کارگران هم زن و هم مرد، بسیار مورد ارج و احترامبودهاند.*
پارسه و پردیس، باغی که کورش بزرگ در کنار آن ساخت، چنان بر چهرهٔ زمین درخشیدند که واژهٔپردیس،فردیس،فردوسparadise،paradiso* اکنون پس از دوهزار و پانصد سال به معنای بهشت در اغلب زبانهای هند و اروپایی و حتی برخی زبانهای سامی جاافتاده است.
شکوهِ ویرانههای پارسهٔ سوخته و رها شده حتی اکنون پس از سدهها خار بزرگی فرو رفته در چشمان ایران ستیزانی است که هزار وچهارسد سال است دست و پا میزنند تا معماری ایرانی را معماری اسلامی، و هنر ایرانی را هنر اسلامی بنامند.
اما نام کورش بزرگ نه فقط در حوزهٔ سیاست و تمدن و مملکت داری میدرخشد، که در انساندوستی و مهر به خانه و خانواده نیز سرآمدی یگانه و بیهمتا است. او بر خلاف سفارش مسلمانان و مسیحیان و باورمندان به ادیان سامی که زن را ناقص عقل خوانده ومشورت با زنان را مایع شومی و بدبختی دانستهاند، به یگانه همسر خویش«کاساندان» بسیار ارج مینهاد، به گونهای که شهبانوی کورش به همراه وی بر قلمرو بزرگ وی پادشاهی میکرد. پس از مرگ «کاساندان»*کورش دخترش« آتوسا»را جانشین مادر کرد و«آتوسا»*همسر «داریوش بزرگ» و مادر «خشایار شاه» شهبانوی ایران و آسیا شد. چنین بود جایگاه زن در فرهنگ ایرانی.
حکایت «پانتهآ»همسر «آبراداتس»*پادشاه شوش نیز نمونهٔ دیگری است از احترام کورش به حقوق انسانی و البته حقوق زنان. او بامحافظت از آن زن زیبا برای باز پسدادنش به شوهر که نه فقط جوانمردانه که مدبرانه نیز بود، نه فقط سپاه ایران را با سازههای جنگیبرتری مقاوم کرد بالکه قلمرو شوش را نیز به بخشی جدا ناشدنی از قلمرو خویش بدل کرد. (دهخدا/گزنفون/ایران باستان) روایت «پانتهآ، کورشو آراسپ» اوج درایت، بزرگواری و مهربانی کورش بزرگ را تصویر میکند.
حکایتی که مرا به یاد کردار «رضا شاه بزرگ»در برخورد با دختر پیشکشی «کمال آتاتورک»در سفر به ترکیه انداخت. جایی که او دختری که به اتاق خواب او فرستادند پسفرستاد و در پاسخ به دلیل این کار گفت« اگر امروز دختر ترک را در بستر بپذیرم فردا مجبورم دخترایرانی را پیشکش کنم. دختران ایران پیشکشی نیستند. چه بهتر که چنین رسمهایی ورافتد.» همین که مزدوران رژیم به شدت کوشیدهاند با هزار ترفند این حکایت را جعلی جلوه دهند یا دلایل دیگری جز غیرت و شعور و انسانیت برای این واکنش رضا شاه بتراشند، خود نشاناز درستیِ آن است.
امروز پاسداری از نام و یاد و میراث کورش مهمترین راه برای پاسداری از فرهنگ و هویت ایرانی و بُرنده ترین شمشیر برای مبارزه با ایران ستیزان است. کورش نماد همبستگی و پیوند فرهنگی مردم ماست، همچون زبان پارسی که نماد پیوند زبانی و احساسی مردمانایرانزمین، با بیش از دویست زبان و گویش متفاوت است.
کوتاه سخن اینکه آنچه خوبان همه دارند کورش بزرگ یکجا داشت. مردی که بجای قیمه و قرمه و شربت زعفران، برای زیارت آرامگاهش باتوم و شلاق پخش میکنند. اما همچنان عاشقانِ پندار و گفتار و کردار نیکش هر روز بیشتر از دیروز به دیدار یادوارهاش میشتابند. هفت آبان روز زایش سیمرغِ ایران از خاکستر خویش است.
سرچشمهها:
*در سالهای ۱۹۲۳–۱۹۲۵ بخشهایی از پاسارگاد/ تخت جمشید برای نخستین بار زیرنظر «رضا شاه بزرگ» و با سرپرستی«ارنستهرتسفلد»از مدیران بخش باستانشناسی دانشگاه شیکاگو مورد کاوش قرار گرفت. هرتسفلد از ۱۹۲۵–۱۹۳۴ به دعوت رضا شاه درایران اقامت داشت. او در پیوند با تاریخ ایران باستان و میانرودان جستجوی گستردهای انجام داد. شناخت آثار تاریخی ایران درانجمنهای علمی جهان تا حد زیادی مدیون تلاشهای او و همکارش«اریک اشمیت» است. یکی از درخشانترین جنبههای کاری او بیرونآوردن پلکان خاوری کاخ آپادانا از زیر خاک و همچنین کشف بیش از سیهزار لوح گِلی است که دادههای گستردهای از اقتصاد،دادگستری، سیستم پیشرفتهٔ اداری، حسابداری، بانکی، پست و بخشهای دیگر ساختار جامعه و تمدن ایران در زمان شاهنشاهیهخامنشی را به دنیا معرفی کرد.
*پردیس
«یامااوچی، ادوین. ام»،«ایران و ادیان باستانی»برگردان «منوچهر پزشک»
*
اشاره به متن استوانهٔ کورش به ویژه بندهای ۱۲ تا ۳۶.
*
تارنمای مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو،
الواح گلی هخامنشی، «ریچارد هلک»، «عبدالمجید ارفعی»
*
«پرسیا گذشته و اکنون»«آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون»
«Persia past and present»
«Abraham Valentine Williams Jackson»
*
«آتوسا» «راجر اسمیت»
«Atossa»
«Rüdiger Schmitt»
*
«گزنفون»«کوروش نامه»
«واژهنامهٔ دهخدا»
بنیاد میراث پاسارگاد