ای کلید آبگیر طلایی جهان*ـ شکوه میرزادگی

 

به خواب های رنگی ام می مانی

وقتی که عاشق می شوم و سرخوش

 وقتی که از تک تک ستاره ها می گذرم

برانوار خورشید می ایستم

و رقص کنان و آواز خوانان

به تو می رسم

 

لم می دهم بر سبزها و سفیدها وسرخ هایت

آی  رنگین کمان تمام نشدنی من؛

چرا این زادگان تباهی و نیرنگ

 رنگ هایت را می دزدند

چرا بر چهره ی معصوم باستانی ات خط می کشند

و چرا تنگ نظرانه بلندی هایت را می شکنند

 

در برابرت زانو می زنم ای زیبای با شکوه من

و به یادت می آورم که تو از آنِ سرزمینی هستی

که با هر شکستنی، دوباره روئیده می شود.

 

یادت باشد از تو آموختم که نشکنم؛

ای کلید آبگیر طلایی جهان!

 ——————-

ژانویه 2022

*برای جزیزه هرمز و مردمان مهربانش

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

ویدئویی درباره بکتاش آبتین ـ میترا زعیمی

Read Next

شیرین و فرهاد، یا فرهاد چهارم و ملکه موزا ـ جواد مفرد کهلان