حکومت اسلامی ایران در حیات ۴۳ سالهاش مرتکب ۸ کشتارجمعی ازدگراندیشان سیاسی و عقیدتی شده است.
کشتار سالهای ۵۹-۵۷
کشتار در خارج از کشور (از سال ۱۳۵۸ آغازشد)
کشتار سالهای ۶۳-۶۰
کشتار بزرگ تابستان سال ۶۷
کشتار روشنفکران فرهنگی و سیاسی (قتلهای زنجیره ای)
کشتار سال ۱۳۸۸ (جنبش سبز)
کشتار دی ماه ۱۳۹۶
کشتار آبانماه ۱۳۹۸
و…. کشتار قربانیان بی عدالتیهای اقتصادی و اجتماعی
۱
از اصلی ترین عوامل این کشتارها و جنایتها عدم تحمل دگراندیشی سیاسی و عقیدتی، وعدم تحمل مخالفت سیاسی و عقیدتی ست. آمران و عاملان این کشتارها تصورشان این بوده و هست که صاحبان حقیقت مطلقاند و دیگران باطل، و وظیفه آن هاست که “حقیقت” خود را نه فقط به هموطنانشان که به جهان و جهانیان حقنه کنند. باطل اگرحق را نپذیرد میباید حذف شود، و این سرآغاز عدم تحمل و خشونتهای ناشی از آن است.
دوعامل اساسی و تمایل کلی در پیدایی و تداوم پدیدهی عدم تحمل دیگری ایفای نقش میکنند: عامل انسانی (روانی و زیست شناسانه) و عامل محیطی (یا اجتماعی). سالیانی ست که درباره نقش این دو عامل بحث و جدل وجود دارد، و هر کدام نیز پیروان و طرفدارانی دارند. برخی نیز ترکیب این دو عامل را سبب سازِ پدیدهی عدم تحمل میدانند.
از میان عوامل متعدد اجتماعی، مذاهب و ادیان و ایدئولوژیهای مذهب گونه بزرگترین عوامل بروزعدم تحمل در تاریخ بشریاند، به ویژه ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و اسلام. البته یهودیت و مسیحیت با اصلاحات و به زمانه شدن، خود را جمع و جور و تعدیل کردهاند اما اسلام سیاسی هنوز بر بنیاد این توهم جا خوش کرده که حقیقت محض است و دیگران باطل محض. در رابطه با جامعهی ما نقش اساسی در عدم تحمل و خشونت ناشی از آن را بینش و روش مذهبی، به ویژه مذهب تشیع و ایدئولوژیهای مذهب گونه به عهده داشتهاند.
ایدئولوژیهای مذهب گونه، که برخی از آنها حتی مخالف و دشمن مذهب (دین) مینمایند، درعدم تحمل دیگری، راه ادیان رفتهاند و میروند. اینان نیز نشان دادهاند ذهنیتی که خودش را انبار و انبان حق و حقیقت بپندارد، با دیگران با زبان و رفتار متفاوت مواجه خواهد شد، با زبان تحکم و خطاب و عتاب و امر، و با رفتاری که سرانجاماش خشونت خواهد بود.
سیاست نیز به ویژه اگر با دین در آمیزد عدم تحمل را به عرصه مفاهیم سیاسی و سیاست نیز میکشاند و دامنهی دگراندیش ستیزی را گسترده تر میکند، ارتداد دینی (مذهبی) به ارتدادسیاسی نیز تسری مییابد. تمامیت خواهی در عرصه سیاست نقش مهمی در بروز عدم تحمل دارد.
تبعیض نیز در این معنا که خود یا گروه اجتماعی خود را برتر و ممتاز تر از دیگران پنداشتن، و خواستن حق و امتیاز ویژه برای خود و گروه اجتماعی ِ خود قایل شدن، از عوامل بروز عدم تحمل و خشونت است. این برتری طلبی که میتواند دینی (مذهبی)، قومی (اتنیکی)، جنسیتی، سیاسی، اقتصادی و… باشد پیامدی جز عدم تحمل و دشمنی و خشونت نمیتواند داشته شد.
. نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی سبب بروز عدم تحملاند، عدم تحملی که گاه به صورت خشونتی سبعانه بروز کرده است (رفتاری که حکومت اسلامی با زنان تن فروش و یا معتادان و… داشته است.).
۲
کشتار دگراندیشان، اگر نخواهیم تکرار شوند نمیباید فراموش شوند. قدرتهای سیاسی و دینی در کنار دستبرد و دستکاری حافظه فردی، جمعی و تاریخی، درراستای تقویت فرایند فراموشیِ رخدادها، وقایع و سوژه هائی که یادآوری آنها به زیانشان است، تلاش و عمل کردهاند. بی توجهی، انحراف و مشغول سازی اذهان وافکار برای دورشدن از آن رخدادها و وقایع، ایجاد ارعاب و وحشت دررابطه با یاد آوری آن رخدادها و وقایع، دستکاری ونابودی خاطرات و همه مظاهری که درپیوند با خاطرات و حافظه جمعی و تاریخی و فرهنگی قراردارند، تلاش وعمل قدرتهای سیاسی و دینیِ برای ایجاد فراموشی ست.
فراموشی فقدان حافظه نیست، انتقال ادراکهای جایگزین شده از حافظه نزدیک و عملی به حافظه دوراست، حافظهای که گفتهاند ” خاصیت چسبندگی”اش قوی ست. فراموشی فرایندی باز دارنده است که با مراحل مختلف حافظه رابطهای تنگاتنگ دارد. نقص وخطا درهریک ازمراحل سه گانه حافظه سبب خواهند شد دریافتها و دادههای ذخیره وآموخته شده به خوبی بازیابی نشوند. فراموشی اتفاقهای درد آورو ناگوار، واحساسهای منفی ونامطبوع امری ارادی ست. گاه آنچه مورد قبول و یا مطلوب نیست نیزبه بوته فراموشی گزینشی سپرده میشود. فراموشی خود خواسته و ارادی ببیشتر دررابطه با حافظه فردی عمل میکند.
” فراموشی جمعی” میتواند به دلیل گذشت زمانی طولانی ازیک رخداد و واقعه و سوژه، و فقدان محرکههای یادآوری و بازآفرینی بوجود بیاید. رخدادهائی که نسلی که هنوززنده است تجربه کرده ودرحافظه دارد، میتوانند قابل دستکاری و تحریف باشند اما به سختی به فراموشی سپرده میشوند. رخدادها و جریانهای اجتماعی از حافظه فردی و جمعی شاهدان و ناظران آن رخدادها و جریانها به سرعت زدوده نخواهد شد حتی اگربه گذشته وبه آنها فکرنشود، وتلاش و وانمود شود شاهد وناظردرزمان حال سیروسیاحت میکند. حافظه، به ویژه حافظه جمعی که تبلورکیفیتی ویژه است با خاطره پیوند و میانه نزدیکی دارد. محرکهها میتوانند کلید بازیافت و دستیابی به حافظه جمعی و خاطرهها باشند. فقدان محرکه و فقدان برقراری رابطه حسی وعاطفی با رخداد و سوژه، فراموشی وبیگانگی نسبت به آن حافظه و خاطرۀ ساخته و پرداخته شده درذهن را به وجود میآورد.
محرکههای فرایند یاد آوری، دراشکال وژانرها و انواع گونه گون، علیه فراموشی عمل خواهند کرد وسبب تقویت حافظه فردی و جمعی خواهند شد. رخدادها و تجربههای تاریخی گاه فجایعی مصیبت بارو تلخاند که یادآوری و چالش با آنها عذاب آورو دردناک خواهد بود، و میباید هوشیارانه از بازیابیها و یاد آوریها استفاده شود تا به بروز و تقویت کینه و نفرت و تکراردامن نزند. بهمین خاطر میباید یاد آوریها و بازیابیها را به سوی شناخت چرائیها و اوامر و عوامل اصلی، و راههای جلو گیری از تکرار رخدادهای ناگوار و فجایع سوق داد، با این هدف که تامین و اجرای عدالت، همزیستی مسالمت آمیز و دور از خشونت و قراردادهای شهروندی و بهسازی انسان و زندگی امروز و فردای او ملکه فکر باشد.
ستیزبا قراموشی، بدون درک و فهم اهمیت یاد آوردی، و تمرین و تکرارمحرکههای فرایند یاد آوری ممکن نخواهد شد. دربازیابی و تقویت فرایند یاد آوری در برابر فراموشی راه برای یافتن چرائی بروزو پیدائی یک رخداد و فاجعه، چگونگی آن، و راه جلوگیری و پیشگیری از تکرارش گشوده خواهد شد. رخدادها وفجایعی که میبایست به حافظه جمعی و تاریخی، به بخشی ازافکارو آگاهی عمومی، به نگرش، ارزش و باور، و شعوراجتماعی بدل شوند. حافظه جمعیای که آرمانی انسانی ذخیره کرده است، باید نو و پرورده شود، چرا که عامل خلاقیّتهای اجتماعی و موجب انسجام جمع میشود. حفط چنین حافظهای با ستیزعلیه فراموشی متحقق خواهد شد.
۳
حافظه جمعی و تاریخی بازیافت و بازآفرینی گذشته مشترک است، باز آفرینیِ دگرگون شده و تغییریافته بدون پیوند با زمان، مکان، واقعیت و حقیقت رخداد و واقعهای که در گذشته به وقوع پیوسته است. حافظه جمعی یک ملت (حافظه جمعی ملی)، درپیوند با حافظه فردی شکل میگیرد اما ساختاراین حافظه جمع جبریِ حافظههای فردیِ یک گروه یا ملت نیست. حافظه جمعی پدیدهای اکتسابی ست. برآیند حافظههای فردی، محرکههای عینی و ذهنی، الگوهای تاریخی و اجتماعی، سلطه اندیشه و افکارنیاکان برذهن، الگوها و یا ایدههای تجربه نشده، احساس تعلق مشترک، ارزشهای متفاوت و کنشها وواکنشهای حافظه فردی با عوامل گوناگون، این حافظه را شکل میدهند. به همین دلائل حافظه جمعی به کیفیت و روند پیوستهای بَدَل میشود که بازیافت آن به سان یک جریان فکری در جمع به سرعت قابل تحقق است. حافظه جمعی و تاریخی را پدیدهای زنده و پویا دانستهاند. دراین میانه صاحب نظرانی بودند وهستند که بین حافظه جمعی و حافظه تاریخی تفاوت قائلاند و به نقش وتاثیرراهبردی فردی واجتماعیِ حافظه تاریخی به عنوان ذخیره رخدادهای منقطع سیاسی وفرهنگی درذهن، باورندارند.
هر نوع حافظه اجتماعی (جمعی، تاریخی، فرهنگی و…) درپیوند با رخدادها و وقایع نمود مییابند و واکنش هائی را سبب میشوند، بهره وری ازاین واکنشها نیازمند آموزش ودرایت جمع و بستگی به ویژگیهای شرایط تاریخی واجتماعی جامعه دارد. درشرایطی مناسب جامعه با درک تاثیر و تاثرهای وارد بر خود ودرروند فراگیری، جایگزینی و یادآوری آنها را به حافظه جمعی بَدَل میکند و به یاری حافظه تاریخی و عناصرشکل دهنده هویت تاریخی و حافظه فرهگی، به آگاهی و ظرفیت عملی (استعداد) بَدَل خواهد کرد. حافظه جمعی راهنمای زندگیای بهتر خواهد بود، اگر تحریف و دستکاری نشده بازآفریده شود و برای دستیابی به شناخت و تغییر مورداستفاده قرارگیرد، حافظهای که این انتظار را میباید داشت که در بطن خود تناقضها و تضادها بسیار داشته باشد. قدرتهای استبدادی ومذهب، حافظه جمعی و تاریخی را دست کاری و دفورمه و قالب گیری میکنند، ضمن اینکه نقشی مهم درتقویت فراموشیِ فجایعی که به بارآوردهاند، دارند. اینان حافظه جمعی و تاریخی خود خواسته میسازند، هویت سازی میکنند، وحافظه سازیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی- دینی مورد قبول و نیازشان را با بکار گیری اهرمهای مختلف، از جمله امکانهای رسانهای و تبلیغی و ترویجی، و نهادهای مختلف کنترل و تقویت میکنند. حافظه جمعی و تاریخی تضعیف شده قابلیت دستکاری دارد، به همین خاطردرتلاشاند تا با ساختن حافظه جمعی و تاریخی مورد قبولشان به زندگی مردم معنای مورد نظرشان را بدهند.
ددموکراسی فراهم آورنده شرایطی ست که حافظه جمعی گروههای اجتماعی مختلف، زنان، دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، واقلیتهای دینی وقومی ونژادی پای به میدان اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بگذارند. زندگی درمحیطی دموکراتیک حافظه جمعی وتاریخی و فرهنگی را درمسیرایفای نقش راهبردی همه گروههای اجتماعی درراستای حل مشکلات واعتلای فردی و اجتماعی تقویت میکند.
آموزش و آگاهی پیرامون درک اهمیت رخدادها و تجربههای تاریخیِ تکراری و چگونگی بدل کردنشان به حافظه جمعی و تاریخی در برابر ترفندهائی که حافظه جمعی و تاریخی را درراستای منافع مادی و معنویشان تغییر میدهند، پراهمیت هستند.
حافظه جمعی یا “قدرت روح جامعه، که درخودآگاه و ناخودآگاه جمع ذخیره شده است” را “حفظ گذشته در زمان حال یا حفظ زمان حال درگذشته ” و” یاد آوری گذشتهای که با جمع و گروه درمیان گذاشته و یا جمع و گروه درآن گذشته مشترک زیسته اند” و یا ” رمز گردانی و ذخیره گذشته مشترکی که گروه یا ملتی را به یکدیگر پیوند میدهد” تعریف کردهاند.
۴
حافظه جمعی، تاریخی و فرهنگی بخش بزرگی از مردم میهنمان، این” توده”ی ۸۰ میلیونیِ حافظِ ” گنجینههای تاریخی و فرهنگی ” چندهزارساله، چگونه رمزگردانی و جایگزین شده است که قاتلی همچون سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور یک کشور میشود.
چگونه منافع معنوی و مالی، جهتگیری ذهنیّتها، شیوه ارزیابی رویدادها وحال نگریها غبارفراموشی بر حافظه جمعی و خاطرهها مینشانند؟ و ۸ کشتار از دگراندیشان و مخالفان را ازمحرک حافظه جمعی و تاریخی بودن وامی دارند؟ آیا ریشههای کاهش تعهد به خواستهای آزادیخواهانه و آزاداندیشانه، ناپایداری حافظه جمعی یا خاطرهها به دلیل گسستهای تاریخی و هویتی ست یا توفان بحران هویت فردی و جمعی حافظهها را به تاراج برده، آن حد که دیگرحافظه یا خاطرهای فردی و جمعی در این ذهنها برجای نمانده، یا اگرهست خُردینه هائی دفورمه شدهاند.؟
ماندگاری درحافظه وذهن، به تکراروعامل محرک نیازدارد، به همین خاطرمی توان مانع از بروزفرایندهای بازدارنده، به ویژه درمورد رخدادهای تاریخی بود. فراموشی زمینه سازِ تکرارشدن رخداد فراموش شده خواهد شد.
برگرفته از گویا نیوز
بنیاد میراث پاسارگاد