کسی که برای نخستین بار در تاریخ، بر الاغ سوار شد و خرسواری کرد و آن را به دیگران یاد داد، انسان نوآوری بود زیرا که کارِ تازه ای کرد و با این کارش واکنش های گوناگونی را برانگیخت. هوشمندان و آینده نگران و کاردانان این نوآوری را ستودند، زیرا آن را کاری کارستانی می دانستند. از آن پس نه تنها نیروی آن چارپای خرزور در خدمت انسان بود، بلکه این کار، راه را برای بهره برداری از دیگر چرندگان و پرندگان و خزندگان نیز باز کرده بود. خرسواری توان باربرداری و ترابری انسان را چند چندان کرده بود و راه برای بهره وری از جانوران در راستای نیازهای انسان بازشده بود. پس آنان که خواهان پیشرویِ انسان بسوی فردایی بهتر بودند، اهمیّتِ این کار را در کردند و آن را ستودند.
اما واپسگرایان این رویداد را به فال نیک نگرفتند و برآن بودند که خرسواری “بدعت گذاری” در کار خداست زیرا که گفته اند؛ ” از تو حرکت، از خدا برکت”. نگفته اند که از خر حرکت از خدا برکت. آنان هر آنچه درباره زیانمندی این کار می توان پنداشت و گفت و نوشت، پنداشتند و گفتند و نوشتند. این که خرسواری سبب افتادن انسان از خرِ رمنده می شود و استخوان های خر سواران را می شکند. نیز این که ماهیچه های ران ها و پاهای آدم ِ خرسوار اندک اندک رو به نابودی می رود و او را از راه رفتن بازمی دارد. این که خرسوار، هر جا که خرش بخواهد او را می برد. و این هم که آوردن خر در جامعه انسانی کار ِ درستی نیست، چرا که نباید خر را ” داخل آدم” دانست و او را به میان مردم راه داد. برخی از این هم فراتر می رفتند و می گفتند که خرداری و خرسواری، اخلاق جوان ها را فاسد می کند! چرا؟ پاسخ اش آسان نبود. شاید این گرفتاری ریشه در چیزی دیگر داشت و کاری با خریتِ خر نداشت.
بهرروی، واپسگرایان این نوآوری را کاری “الکی” و شاید هم “خرکی” می دانستند و تا توانسنتد با جهانی شدن آن مبارزه کردند و برای آن افسانه ها ساختند. اما کار از کار گذشته بود و سواران بر پیاده ها پیشی گرفتند و نهضت خرسواری را جهانی کردند.
کسی که رادیو را ساخت، انسان نوآوری بود زیرا که کارِ تازهای کرده بود و با این کارش واکنش های گوناگونی را برانگیخته بود. هوشمندان و نوجویان و نوخواهان، این کار را ستودند زیرا که کاری بود کارستان. از آن پس نه تنها دیگر نیازی به جارچی و فراخوان دادن نبود بلکه برای آگاهی رسانی عمومی، دیگر نیازی به کشاندنِ مردم به میدانِ شهر نیز نبود. روزگار رسانه های همگانی آغاز شده بود و همگان می توانستند از همه چیز و همه جا، در خلوتِ خانه ی خود با خبر شوند و صدای سیاستمداران و زمامداران و آموزندگان و خوانندگان و نوازندگان و رامشگران را شب و روز بشنوند. رادیو، مرزها و دیوارهای فاصله انداز را از میان برده بود و راه را برای رسانه هایی بهتر و برتر، چون تلویزیون، اینترنت و پی آیند های فردای این رسانه بازکرده بود.
اما واپسگرایان این رویداد را به فال نیک نمی گرفتند و برآن بودند که رادیو، “بدعت گذاری” در کار خداست. این رسانه مردم را از هم جدا می کند و جایی برای گفتگو و خوش و بش با دیگران باز نمی گذارد. می گفتند که با آمدن این جعبه ی جادو، نهاد ِ خانواده از هم خواهد پاشید و شیرازه ی امور از هم خواهد گسست. نیز این که اگر قرار باشد همگان همه چیز را بشنوند و بدانند، خلایق خدای نکرده هوایی خواهند شد و خواب ها و خیال های گنده تر از خودشان به سرشان خواهد زد. هم ا ین که این ابزار افسون، کتابخوانی را از سرِ مردم خواهد انداخت و آنان را آسان پسند و ارزان فروش خواهد کرد و نیز، چه و چه و چه های دیگر.
پس تا توانستند با جهانی شدن آن مبارزه کردند و برای رادیو افسانه ها ساختند. اما کاراز کار گذشته بود و همه ی، اخبار این جنگ جهانی سنت و بدعت را از رادیوهای خود پی گیری می کردند.
کسی که تلویزیون را ساخت، انسان نوآوری بود، زیرا کار تازه ای کرده بود و با این کارش واکنش های گوناگونی را برانگیخته بود. دانایان و نوجویان و نوخواهان، این کار را ستوده بودند زیرا آن را کاری یافته بودند کارستان. از آن پس…..
اما واپسگرایان این رویداد را به فال نیک نمی گرفتند و برآن بودند که تلویزیون “بدعت گذاری” در کار خداست. این رسانه مردم را…..
پس تا توانستند با جهانی شدن آن مبارزه کردند و افسانه ها ساختند. اما کار از کار گذشته بود و همه…..
کسی که دوربینِ عکاسی را ساخت، انسان نوآوری بود که کار تازه ای کرده بود و با این کارش واکنش های گوناگونی را برانگیخته بود. دانایان و نوجویان و نوخواهان، این کار را ستوده بودند زیرا آن را کاری یافته بودند کارستان. از آن پس…..
اما واپسگرایان این رویداد را به فال نیک نمی گرفتند و برآن بودند که عکاسی “بدعت گذاری” در کار خداست. این…..
پس تا توانستند با جهانی شدن آن مبارزه کردند و افسانه ها ساختند. اما کاراز کار گذشته بود و…..
کسی که تلفن همراه را ساخت، انسان نوآوری بود که کار تازه ای کرده بود و با این کارش واکنش های گوناگونی را برانگیخته بود. دانایان و نوجویان و نوخواهان، این کار را ستوده بودند زیرا آن را کاری یافته بودند………..
اما واپسگرایان این رویداد را به فال نیک نمی گرفتند و برآن بودند که گوشی بغلی “بدعت گذاری” در کار خداست. این…..
کسی که ویدیو را ساخت، انسان نوآوری بود که کار تازه ای کرده بود و با این کارش واکنش های…..
کسی که کامپیوتر را ساخت، انسان نوآوری بود که کار تازه ای کرده بود…..
کسی که ایمیل را…..
کسی که فیسبوک…..
کسی که تویتر
تلگرام
واتزاپ
…..
اما واپسگرایان این رویدادها را به فال نیک نمی گیرند و برآنند که…..
امروز نوبتِ هوشِ مصنوعی رسیده است.
اکنون پیدایشِ پدیده ی شگفت و شگرفی بنامِ هوشِ مصنوعی (Artificial Intelligence) باردیگر بسیاری از مردم جهان را در پیوند با این پدیده به دو دسته تقسیم کرده است. گروهی این دستاوردِ را ستوده اند و آن را بسی ژرفتر و برتر از همه ی دستاوردهای تکنولوژیک انسان دانسته اند و یادآور شده اند که از این پس با کمکِ هوش مصنوعی، انسان می تواند هرچه در جهان شدنی باشد را ممکن کند. این کار تاکنون برای انسان میسّر نبوده است زیرا که توانِ حسابگری ذهن انسان، یارای پژوهیدنِ همه رفتارها و کردارهای عناصرِ گیتی و واتابِ آمیزش و ترکیبِ آن ها با یکدیگر و بریگدیگر را ندارد. اما با کمک هوش مصنوعی می توان همه ی گزینه ها را شناسایی کرد و به سود و زیان هر پدیده پی برد. هوش مصنوعی می تواند محاسبه ی آنچه را ذهن انسان در هزار سال می کند، در کمتر از چند ثانیه بکند. این توانایی، محدودیت های ذهنی را از میان برمی دارد و پاسخ یابی را در همه حوزه ها آسان می کند و انسان را همه-دانا و همه-توانا می سازد.
آنان همچنین یادآور می شوند که مغزِ انسان ابزاری ویژه کار است و کارکردی عاطفی دارد و نمی تواند شناسنده ای بی طرف و ریاضی و آماری-نگر باشد. هرکنشِ آدمی طعم و رنگی عاطفی دارد و ذهن او از چشم انداز نیازهای آنی و خواهش های نفسانی اش به جهان و پدیده های آن می نگرد. از اینرو، انسان نمی تواند هرگز حسابگر و پژوهشگر و پالاینده ای، آرام و سرد و ناجانبدار باشد و پدیده ای را بدانگونه که در جهان است، ببیند و بررسد و بشناسد. افزون براین، بسیاری از پدیده ها در جهان، تن به تور ذهن آدمی نمی دهند و از دایره ی آگاهی او بیرون اند. این اندیشه که آنچه در حوزه ی آگاهی ماست، به قله ی کوهِ یخی می ماند که در دریا شناور است و تنها قله اش برروی آب دیده می شود، ریشه ای کهن در باورهای باستانی دارد و در هر دوره بازگفت و بازنوشت می شود.(1)
البته آنان که هوشِ مصنوعی را رویدادی خجسته در جهان می پندارند، از این خطر که ای بسا این پدیده زمانی دستِ انسان را از دکمه ی کنترلِ ماشین ها و روبات ها کوتاه کند و خودکار و خوداندیش و خودگردان شود آگاه هستند. اما این پدیده را مانندِ همه دستاوردهای تکنولوژیک، ابزاری مانندِ ابزارهای دیگر در دست انسان می دانند و برآن اند که باید ساخت و پرداخت و کاربردِ هوش مصنوعی پیرو پیمان نامه ای قانونی و جهانی باشد تا همواره در راستای سودِ انسان بکار برده شود.
از سوی دیگر، گروهی پیدایشِ هوش مصنوعی را زنگِ خطری برای انسان و جامعه می دانند و چنان هنگامه و هیاهویی در گستره ی همگانی برپا کرده اند که گویی چیزهایی در این باره می دانند که دیگران نمی دانند.(2) برای نمونه این که هوش مصنوعی سبب می شود که روبات هوشمندِ خوداندیش، روزی یا شبی، تصمیم به ریشه کن کردنِ انسان بگیرد و نسل او را براندازد. نیز این که این پدیده سبب بیکاری میلیونی در جهان می شود و خودبخود با بی نیاز شدن از انسان، دست او را از اداره ی امورِ جهان کوتاه می کند. هم این که هوشِ مصنوعی جنگ های آینده را بسی بیش از گذشته خطرناکتر می کند و کشورهای صنعتی را در نابود کردن کشورهای فقیر تواناتر می کند.
رابرت هراری، تاریخ نگار و نویسنده ی هوچی اسرائیلی در پیوند با هوش مصنوعی پا را از این همه نیز فراتر گذاشته است و بر آن است که این پدیده تمدن و فرهنگ بشر را هک خواهد کرد و مسیر تاریخ را به کژراهه خواهد برد. او با اشاره به این باور که زبان، بنیادِ فرهنگ انسان است، گفته است که هوشِ مصنوعی با کاربردِ زبانِ چند رسانه ای، نیروی روانگردانی شگرف خواهد یافت تا آینده را به گونه ای بسیار هراسناک و باور ناپذیر برای انسان شکل دهد و اون را به راهی که می خواهد بکشاند.
شاید. اما این سخنِ هراری، یادآور هشدارِ مبارزان با نهضت خرسواری در روزگار باستان است.
………..
- https://eagletraining.co.uk/2020/04/24/iceberg-model-of-consciousness
- https://www.economist.com/by-invitation/2023/04/28/yuval-noah-harari-argues-that-ai-has-hacked-the-operating-system-of-human-civilisation
چهاردهم جون 2023
بنیاد میراث پاسارگاد