هزار و چهار صد و یک سال – شکوه میرزادگی

هزار و چهارصد و یک سال گذشت

هنوز بهار که می شود،  آواز قناری

از حنجره ی کلاغ ها شنیده می شود

و خفاش ها در لباس پرستوها

ما را از یکدیگر جدا می کنند

هنوز عطر شکوفه های سیب

از گریبان عشق می گریزد

و الهه های مهربانی

در انتظار خورشید تب می کنند.

***

هزار و چهارصد و یک سال گذشت

اما هنوز دیر نیست،

هنوز حتی، آتشکده های خاموش

 ذهنی شعله ور از آتش دارند

هنوز جرعه ای شراب تنگ بلاغی

در رگ هامان می جوشد

و به جنگ زوال عقل می رود

***

هزار و چهارصد و یک سال گذشت

و ما هنوز زنده ایم

و هنوز خاک صبور باستانی مان

در انتظار پای کوبی های فردا طربناک است

شکوه میرزادگی  دوم می 2022

بنیاد میراث پاسارگاد

Read Previous

«ایرانی زاده شدن، نیک بختی یا تیره روزی؟ جلسه ای با حضور دکتر محسن بنائی«مزدک بامدادان

Read Next

وارثان «انقلاب ویرانی» این بار مست از ویران کردن سازه ای زیبا در قزوین