این شعر به 771 دانشجویی تقدیم شد که در سال 1386 (2007) ، به مسئولین حکومت اسلامی نامه نوشتند و از آن ها خواستند که تنگ بلاغی را به آب نبندند.
می آيي، با قامت بلند آبی،
نشسته بر مهربانی اسب
و 771 بار می گويي: تنگ بلاغی!
عطر دل انگيز قديمی
بر نفس جوانت صبح می شود،
آهو برمی خيزد
و شب ورق می خورد.
771 بار می گويي: تنگ بلاغی!
و من از هفت هزار زمستان می گذرم
از آناهيتا تا آتنه
از آپولون تا داود
و بر هر سلول بهار منتظر
يک نت را می خوانم:
تنگ بلاغی!
771 بار می گويي: تنگ بلاغی!
و بلاغی چه زيبا می نشيند
بر لبانت
تنگ بلاغی! نيلوفر آبی!
تاريخ گل می دهد و
خار نمی داند.
شکوه میرزادگی
شنبه دوم تيرماه 1386 – بيست و سوم جون 2007
بنیاد میراث پاسارگاد