دکتر ژاله آموزگار یگانه
برنده جایزه نوروز بنیاد میراث پاسارگاد
به عنوان بهترین شخصیت سال 1403 (2024)
در رشته ی میراث فرهنگی و تاریخ
گفتگوی علی دهباشی سردبیر نشریه بحارا، و همکارانش با دکتر ژاله آموزگار
ساناز چیت ساز: دیدار با استاد یگانه گروه فرهنگ و زبانهاى باستانى براى ما دوستداران ایشان و زبان و فرهنگ ایرانى مغتنم بود. بهخصوص آنکه در دفتر بخارا این دیدار صورت گرفت. در عصر پنجشنبه پانزدهم اسفندماه ۱۳۸۷٫
على دهباشى : خانم آموزگار آثارى از شما به زبان فرانسه منتشر شده است آیا قصد دارید آنها را به فارسى نیز منتشر کنید؟
دکتر ژاله آموزگار : من سعى کردهام هر آنچه را که مىدانم به زبان فارسى نیز بنویسم. اما در بین آثارى که به زبان فرانسه نوشتهام و آنها را به فارسى نیز ترجمه کردهام، مىتوانم به کتاب دین کرت پنجم اشاره کنم. کتاب دین کرت پنجم در سال ۲۰۰۱ در انتشارات Studia Iranica منتشر شد و من بعداً آن را به فارسى برگرداندم؛ و براى تکمیل آن متن پهلوى را هم در چاپ فارسى بدان افزودم که در سال ۱۳۸۷ جزء انتشارات معین منتشر شد و از آنجا که زیربناى این اثر با زندهیاد دکتر احمد تفضلى گذاشته شده بود، براى من افتخار دوبارهاى بود که نام ایشان را در کنار نام خود بگذارم.
«جادوسخن در اساطیر ایران» نام مقاله دیگرى است که نخست به زبان فرانسه بود و بعد به فارسى ترجمه و منتشر شد. همچنین مقاله دیگرى درباره تاریخ ایران براى مجموعه گالیمار آماده کردهام و به آنها سپردهام و به انتظار آن هستم تا پس از انتشار این مجموعه، این مقاله را نیز به فارسى منتشر کنم.
على دهباشى : در این مقاله به چه دورهاى از تاریخ ایران پرداختهاید؟
دکتر ژاله آموزگار : این مجموعه کتاب راهنمایى است از تاریخ ایران و هر یک از استادان به نسبت تخصص، نوشتن بخشى از آن را بر عهده گرفتند. من در مقاله خود تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام را به طور مختصر بررسى کردهام.
على دهباشى : قصد دارید در مقالهاى اختصاصاً به شفاهى بودن تاریخ ایران بپردازید؟
دکتر ژاله آموزگار : در تمام مقالههایم به شکلى به این موضوع اشاره کردهام. موضوع تاریخ ایران و زبان فارسى اخیراً مورد حملات گوناگون قرار گرفته است. نداشتن تاریخ منسجم یا زبانى کامل براى بیان مسائل جدى و فلسفى از اتهاماتى است که به ما وارد مىکنند من در یک سرى از مقالاتم سعى کردهام به رد این اتهامات بپردازم. ما هم تاریخ منسجم داشتهایم هم آن را در مواقع لازم ثبت کردهایم و هم زبان ما زبان گویا و توانایى است. هرودوت زمانى که به نگارش تاریخ پرداخت ما کتیبه بیستون را که نماد تاریخنگارى همزمان است داشتهایم. هر زمان که در ایران نیاز به گفتن احساس شده، مطالب نوشته شده است. داریوش براى اثبات مشروعیت حکومت خود کتیبه بیستون را که یک شاهکار تاریخى است خلق کرد. داریوش در این اثر تاریخى، جغرافیاى زمان خود را شرح داده است؛ «تاریخ» جز این چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟! اما این درست است که پایه ادبیات کهن و نگارشهاى تاریخى ما بر سنت شفاهى استوار است. و یکى از دلایل آن اعتقاد به قداست کلام بوده است؛ کلام را امرى خدایى مىدانستند و نگارش را امرى مردمى. در هند و یونان نیز این تفکر دیده مىشود. در هند، در یک متن ودایى این مضمون که نباید واژگان را در نگارش زندانى کرد، به چشم مىخورد. در یونان نیز ایلیاد هومر اثرى شفاهى بوده و بعدها مکتوب شده است. من این مطالب را با جزئیات در مقاله «خط در اسطورهها» بررسى کردهام.
از سوى دیگر آثار مکتوب هم با تغییر حکومتها دستخوش آسیب مىشود. ضبط آثار مکتوب و حتى سنت شفاهى پشتوانه حکومتى یا دینى هم مىخواهد، از این روست که کتیبههاى حکومتى و آثار دینى بهتر دوام آوردهاند و به دوره بعد انتقال یافتهاند.
اما براى اثبات قدرت زبان ما در بیان مفاهیم مشکل و فلسفى، من به ترجمه متونى از کتاب دینکرد سوم و کتاب شکندگمانیک و زار (= گزارش کمان شکن) پرداختهام و تکه تکه منتشر کردهام. در این ترجمهها از زبانى استفاده مىکنم که بتوانم با خواننده ارتباط برقرار کنم. یعنى اعتقادى به نوشتن فارسى سره ندارم اگر در ترجمههایم در بخشهایى از واژههاى عربى رایج و جاافتاده در زبان فارسى استفاده کردم صورت پهلوى آن را حتماً در پانویس مطلب آوردهام. به عنوان مثال در برابر واژگان «کون» و «تکوین»، صورت پهلوى آنها را که «بَوِش» و «بَوِشْن رَوِشنیگ» از فعل بودن هستند دادهام.
و به دنبال همین تلاش به ترجمه فصل به فصل کتاب گزارش گُمانشکن پرداختهام و هر کدام را به صورت مقاله منتشر مىکنم تا ثابت کنم زبان ما توانایى بیان هر گونه موضوع پیچیده و فلسفى را داشته است.
سیما سلطانى : اخیراً مقالهاى با نام «از شاهنامه تا خداىنامه» از دکتر خالقى مطلق خواندم. ایشان در انتهاى مقاله در پیوستى، فهرستى از عناوین کتابهاى پهلوى ارائه کردهاند که اکنون در دست ما نیستند این آثار به نوعى در هجومهاى پىدرپى تاریخى ما از بین رفتهاند. آیا این آثار همان ادبیات مکتوب و یا بخشى از آن نبودهاند؟ آیا نمىتوان بر این عقیده بود که آثار بسیارى چون خداىنامه پیش از ساسانیان نیز داشتهایم؟
دکتر ژاله آموزگار : جاى هیچ شک و تردیدى در این موضوع وجود ندارد. براى تأیید گفته شما باید بگویم اوستایى که امروز در دست ماست، در دوره ساسانى مکتوب شده است. و تنها یکچهارم از آن فعلاً در دست ماست. در کتاب هشتم دین کرت نام همه بخشهاى اوستا آن روز ذکر شده که بسیارى از آنها اکنون در دست نیست و گواه آن است که بخشهایى از آن از بین رفته است. از طرف دیگر ما کتابهایى به نام «اِوِن نامک» به معناى «آییننامه» داشتهایم که امروز تنها یک نمونه از آن را در دست داریم. و این کتابها نشانهاى از این بودهاند که براى هر موضوعى در ایران آداب و رسومى وجود داشته است که مکتوبش مىکردند.
مطالب مجموعه کتابهاى دین کرت نیز مربوط به دوره ساسانیان است که به صورت فعلى پس از اسلام تدوین شده است. با شما موافقم این آثار وجود داشتهاند اما از بین رفتهاند.
شیوا مقانلو : اسطوره گیل گمش همواره جذابیت خاصى براى من داشته است. گیل گمش از اولین داستانهاى اسطورهاى است که مطرح مىشود، این اسطوره به پرسشهایى چون نفس حیات، آفرینش، مرگ و سفرهاى آخرت اشاره دارد که امروز نیز براى بشر مطرح است.
دکتر ژاله آموزگار : من نیز از این اثر لذت مىبرم. اخیراً نیز تفسیرهاى جدیدترى از این اثر ارائه مىدادند که اطلاعات جدیدترى را در دسترس ما مىگذارد.
اساطیر ما نیز ویژگىهایى خود را دارند. انسان در اساطیر ایرانى با این هدف آفریده شد تا همکار و همپیمان اهورامزدا باشد و با اهریمن مبارزه کند. اما در اسطوره گیل گمش دید دیگرى وجود دارد؛ در آنجا جاودانگى از آن خدایان است و انسان تشویق به لذت بردن از زندگى مىشود. البته تفکر هر قومى با اقلیم جغرافیایى آن قوم در ارتباط است. بینالنهرین منطقه خوش آب و هوایى است و وضع جغرافیایى این اقلیم در وضع اجتماعى و باورهاى آن تأثیرگذار بوده است.
نکته دیگر وجوه متفاوت خدایان فرهنگها با یکدیگر است. هر فرهنگ خداى خود را آنگونه تصویر مىکند که مشخصه محیط خود او بوده است. در بینالنهرین خدا خشمگین و رعبآور است چون خود حکام نیز براى مردم خود رعبآور بودهاند. اما اهورهمزدا هرگز ترسناک نیست و برعکس بسیار دوست داشتنى است.
از سوى دیگر باید اضافه کنم ما هرگز به خدایان خود تجسم نبخشیدیم و این موضوع هم به نفع ما بوده است و هم به ضرر ما، جاى سربلندى است که هرگز اندیشههاى مقدس خود را با خاک و سنگ مجسم نکردهایم اما از طرف دیگر جاى افسوس است، چرا که اگر مجسم مىکردیم مىتوانستیم چه شاهکارهایى خلق کنیم.
سیما سلطانى : با توجه به گرایش مانى به گنوسیسم و تفاوت آیین او با دیگر آیینهاى ایرانى، به ویژه آنکه آیینهاى ایرانى پیش از او شادخوارانه بودهاند، شما تا چه حد آیین او را ایرانى یا تأثیر گرفته از ایران مىدانید؟
دکتر ژاله آموزگار : آیین مانى بسیار عمیق و گسترده است. اما جاى تأسف است که او با آنکه هنرمند بود بیانش شعرگونه بوده و افکارش را با نقاشى مجسم مىکرد و به موسیقى علاقهمند بود، اما نگاه تلخى به زندگى داشت. احتمالاً در نگرش تلخ او به زندگى از گنوسیسم تأثیر پذیرفته است.
به جز اعتقاد به ثنویت (نور و ظلمت) باقى افکار او کمتر ایرانى هستند. و البته ثنویت نیز در آیین او برعکس ایران که آگاهانه و به خواست اهورهمزدا رخ مىدهد، تصادفى و غیرعمدى اتفاق مىافتد. بد نیست این مطلب را اضافه کنم که ما باید ممنون زردشت باشیم که از میان همه خدایانى که در آن زمان نامشان در رأس قدرت بود، او خداى خِرد را اهمیت بیشترى بخشید و در رأس قرار داد.
من براى مانى احترام بسیار قائلم، او شخصیت فوقالعادهاى بود و نبوغ ویژهاى داشت اما مانویت گاهى مرا آزار مىدهد و من اساطیر مانوى را در مقایسه با اساطیر ایرانى کمتر مىپسندم.
دکتر قطبالدین صادقى : مانویت بیشترین تأثیر را از چه فرهنگهایى گرفته است؟
دکتر ژاله آموزگار : بیشترین تأثیر را از آیین گنوسیسم گرفته است و پس از آن هم از ایران، از تمدن کهن بابلى و اندک تأثیرى از آیین بودا.
فرزانه قوجلو : آیا مىتوان تقدسگرایى و تجسم نبخشیدن به مقدسات در اسلام را تأثیر گرفته از فرهنگ کهن ایران دانست؟
دکتر ژاله آموزگار : بله، شاید اینگونه باشد، چون اسلام هم تجسم بخشیدن به مقدسات را حرام مىداند.
در دوره ساسانى بر مبناى نوشتهها، وقتى قرار شد معابد و آتشکدهها با مجسمههاى بیشترى تزیین شوند موبدان به دو گروه مخالف و موافق تقسیم شدند و ظاهراً گروه مخالف موفق شدند.
هاشم بناءپور: به نظر شما زبان فارسى امروز تا چه حد مىتواند از زبان پهلوى براى معادل سازى بهره بگیرد و تا چه حد توانایى زایش دوباره را دارد؟
دکتر ژاله آموزگار : در فرهنگستان زبان و ادب فارسى گروههاى مختلفى در تلاشند تا با یارى گرفتن از ریشههاى زنده زبان واژهسازى و معادلسازى کنند و زبانهاى کهن ایرانى را نیز در نظر دارند، ولى مثل هر موضوع دیگرى در واژهگزینى نیز باید اعتدال را در نظر گرفت، چرا که «اعتدال» با نام «پیمان» اساس فرهنگ ایرانى است؛ در ادبیات پهلوى دین مزدیسنایى را درختى مىدانند که ستون آن «پیمان» (اعتدال) است.
هاشم بناءپور: چرا واژههایى که از سوى فرهنگستان جایگزین واژگانى بیگانه مىشود براى مردم جا نمىافتد و اما به طور مثال واژهاى مثل «فرصتسوزى» از سوى آقاى حجاریان مطرح مىشود و خیلى سریع در بین مردم رایج مىشود و از آن استفاده مىکنند؟!
دکتر ژاله آموزگار : واژگانى که هر یک از گروههاى واژهگزینى فرهنگستان مىسازند در مجمعى مطرح مىشود و آنان نیز تلاش مىکنند تا بهترین و مناسبترین واژه را تصویب کنند. باید به زبان فرصت داد. امروز بسیارى از واژههایى که به کار مىبریم محصول دوره اول فرهنگستان است؛ درخشانترین دوره کارهاى فرهنگستان. یا مثلاً در دوره دوم فرهنگستان واژه «ترابرى» مطرح که در ابتدا با موجى از مخالفت مواجه شد اما کم کم براى مردم جا افتاد.
فرزانه قوجلو: به نظر من تا زمانى که واژه مصوب وارد دایره واژگان مردم نشود آن واژه جا نیفتاده است. این مسئله خصوصاً در مورد وسائلى که مردم روزانه از آنها استفاده مىکنند نمود دارد. ما نام لاتین این وسائل را استفاده مىکنیم به عنوان مثال نمىگوییم؛ «رایانه» مىگوییم؛ «کامپیوتر».
دکتر ژاله آموزگار : همانطور که گفتم سیل واژهها خانمانبرانداز است، اما باز هم درونى شدن یک واژه زمان مىبرد. ۳ یا ۴ سال براى واژهاى چون «رایانه» کم است. باید فرصت بیشترى به زبان داد. از طرف دیگر بعضى از مردم دوست دارند صورت لاتین واژه را استفاده کنند. و این را یک نوع تشخص مىدانند.
فرزانه قوجلو : کوتاهى و سادگى واژه لاتین نیز بىتأثیر نیست.
دکتر ژاله آموزگار : بله؛ خوشنوازى و کمسیلابى واژه تأثیرگذار است.
هاشم بناپور: چرا گاه فرهنگستان در معادلسازى خود از ترکیباتى استفاده مىکند که تمام واژگان آن لاتین هستند به عنوان مثال به جاى «ایمیل»، «پست الکترونیک» را قرار مىدهد.
دکتر ژاله آموزگار : مىدانید که هر زبانى دستور زبان خاص خود را دارد. هر چند این واژه از دو واژه لاتین ساخته شده است اما ساختار آن فارسى است اما ساختار «ایمیل» فارسى نیست.
دکتر قطبالدین صادقى : فراموش نباید کرد که ما مقلد و مصرفکننده هستیم و نقشى در تولید تکنولوژى نداریم. اگر امروز هجوم واژگان را متوقف کنیم و بخواهیم براى معادلسازى واژگانى که تا به حال وارد زبان ما شدهاند معادلسازى کنیم، چهل سال زمان نیاز داریم. هجوم واژگان به تدریج تفکر و هویت ما را عوض مىکنند. پیشتر نیز با فرهنگ عربى این اتفاق افتاد. متأسفانه امروز تنها ۱۰۰ فعل براى زبان ما باقى مانده است. ما تمام افعال خود را به فعل مرکب تبدیل کردهایم و افعالْ زایایى خود را از دست دادهاند.
دکتر ژاله آموزگار : درست است، به عنوان مثال فعل «کوشیدن» را کنار گذاشتهایم و «سعى کردن» را جایگزین کردهایم. ما از «کوشیدن»، «کوشا»، «کوشنده» و «کوشش» مىسازیم اما از «سعى کردن» چه چیزى را مىتوان ساخت؟ اینگونه است که زبان زایایى خود را از دست مىدهد و سترون مىشود.
دکتر قطبالدین صادقى : همت فرهنگستان در حفظ این افعال است.
سیما سلطانى : شما همواره ایران را کشورى آیینى مىخوانید، آیا مىتوان آیینهاى ایرانى را جایگزین آیینهاى وارداتى کرد؟ به عنوان مثال مىتوان «اسفندگان» را جایگزین «والنتاین» کرد؟
دکتر ژاله آموزگار : بله به اعتقاد من ایرانى بیش از آنکه متدین باشد پایبند آیین است. اما من شخصاً با دستکارى ساختگى و مدرن بر روى این آئین زیاد موافق نیستم. من آیینها را به همان شکل ساده و قدیمىشان دوست دارم.
شیوا مقانلو : درباره جایگاه زن در ایران باستان نظریات افراط گونهاى مطرح مىشود ممکن است دیدگاه خود را در این باره بفرمایید؟
دکتر ژاله آموزگار : هر چیزى روند اجتماعى و تاریخى خود را مىگذراند اما با اعتقاد مىتوانم بگویم؛ در دورهاى که زن اصلاً به حساب نمىآمده است زرتشت به زن نگاه کرد. او در قدیمىترین بخش اوستا مىگوید؛ «من روان زنان پارسا و مردان پارسا را مىستایم» پس هم براى زن روان قائل مىشود هم او را در زمره پارسایان قرار مىدهد و هم او را مىستاید و این موضوع جایگاه زن را بیان مىکند. البته زن در فرهنگ بومى ایران و به طور کلى در فرهنگهاى ایستا موقعیت محکمى داشته است اما وقتى جامعه و قومى مهاجرت مىکنند بدون شک زن عقب مىنشیند چرا که در اینجا نیروى جسمانى مطرح است. از طرف دیگر وقتى جنگ اتفاق مىافتد، زن تبدیل به شىء مىشود و جزو غنائم جنگ به شمار مىآید و بار دیگر به عقب رانده مىشود و به سراپرده مىرود. از این زمان به بعد هبوط زن آغاز مىشود و ما به آیین «زروانى» مىرسیم. زروانیت به قدرى ضد زن مىشود که حتى زایایى را نیز از زن مىگیرد. کم کم گرایشهاى زاهدانه مردان و ضعف آنان در پایبندى به زهد و متهم کردن زنان به اغواگرى، زنان را بیشتر به عقب مىراند.
على دهباشى : لطفاً درباره آخرین اثرى که در دست دارید بفرمایید؟
دکتر ژاله آموزگار : باورهاى ایران باستان آخرین اثرى است که در دست انتشار دارم. اساطیر و آیینهاى «زردشتى»، «مانویت»، «مزدک»، «زروانیت»، «گنوسیسم» و سرانجام «میترائیسم» هر کدام به شکل مجزا فصلهاى این کتاب را تشکیل مىدهند. البته من «میترائیسم» و «گنوسیسم» را ایرانى نمىدانم. نظم و طبقهبندى که در میترائیسم مطرح مىشود زیاد با روحیه ایرانى سازگار نیست، ولى بنیاد اندیشهاى آن به ایران برمىگردد و درباره آوردن «گنوسیسم» در این کتاب باید بگویم به دلیل فلسفه عمیق و پیچیده آن درباره ثنویت و تأثیر آن در آئین مانویت آن را به نوعى به ایران وابسته کردهام و به آن پرداختهام.
نگاهى کلى به اساطیر منطقه؛ (ایران، هند، مصر، بینالنهرین و یونان) موضوع دیگرى است که یادداشتهایش آماده است و بعد از این اثر بدان خواهم پرداخت. چون به عقیده من اسطورهها را باید در کنار یکدیگر بررسى کرد و آنها را با هم مورد مقایسه قرار داد.
برگرفته از: بخارا، مهر و دی 1388
مروری بر رفتار و کردار و خلاصه ای از زندگی و کارهای ژاله آموزگار
مریم توکلی
دکتر #ژاله_آموزگار خانمی است فرزانه و دانشور، انسانی متواضع و فروتن، سخن سنج و سخندان، مهربان وصمیمی. او در انتقال آموختههای خود به جوانان شوریده دل، مشتاق و سخی است… عشق به تاریخ کهن سرزمین ایران را در گفتار و نوشتههایش به آسانی میتوان یافت؛ این جملات را محمدرضا نصیری قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دربارهی ژاله آموزگار میگوید. استاد پرتلاشی که پس از عمری تحقیق و تدریس همچنان پرتلاش و پرتکاپوست و با این حال اصلاً دلش نمیخواهد از کنج تحقیق و پژوهش بیرون بیاید و کسی چیزی درباره او بنویسد و تمام تلاش ما برای یافتن و نوشتن از او چنان صعب و دشوار است که روزها طول میکشد و چارهای هم نیست. چه ژاله آموزگار پس ازتحمل سالها سختی و مرارت برای فرا گرفتن متون کهن و گشودن راز و رمز اسطورهها، همچنان به دنبال یافتن معنای صحیح یک واژهی باستانی و یا درست خواندن متن کتیبهای و یا تحقیق و تفحص بر روی متون پهلوی است.
آموزگار متولد سال ۱۳۱۸ در شهرستان خوی است. «آذربایجانیام؛ پدرم اهل تبریز و مادرم تهرانی بود. به خاطر انجام مأموریت شغلی پدر، من در خوی به دنیا آمدم.» پدرش رئیس دبیرستان دخترانهای بود که بعدها او در آنجا تحصیل کرد. مادرش نیز در بین زنهای آن روزگار فردی تحصیلکرده بود.« شاید یکی از بزرگترین شانسهای من این بوده که در کانون یک خانواده فرهنگی متولد شدم. خانواده بی هیچ تفاوت گذاریای به من هم مثل برادرم نگاه میکرد و برای یادگیری و تحصیل هیچ محدودیتی، در آن زمان، برای من قائل نبود.»
او پس از اخذ مدرک دیپلم علمی از دبیرستان ایراندخت خوی و دیپلم سال دوازدهم ادبی از دبیرستان ایراندخت تبریز برای ادامه تحصیل به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز وارد میشود و این اتفاق در سال ۱۳۳۵ رخ میدهد. از آن سالها استاد چنین میگوید: «اصلاً در مخیلهام نمیگنجید که دختری از شهرستان قادر باشد به تبریز بیاید و در کنکور نیز شاگرد اول شود.» ژاله آموزگار مجبور میشود مدت تحصیل در دانشگاه تبریز را در منزل عمویش سپری کند و همین همنشینی با عمو که یکی از شعرا و نویسندگان معتبر آذربایجان بود باعث میشود تا شخصیت علمی او شکل گیرد. «ایشان فرزند نداشت و من در خانهاش مثل یک فرزند پذیرفته شده بودم.»
با احراز رتبهی اول در دانشکده ادبیات تبریز به او بورس تحصیلی تعلق میگیرد و با این حال او بلافاصله از این بورس استفاده نمیکند. «خانوادهام دیدگاه سنتی داشتند و اصلاً تمایل نداشتند که تنها به سفر فرنگ بروم. در همین اثنا من با یکی از همکلاسیهایم ازدواج کردم.» چندی بعد دکتر #پرویز_ناتل_خانلری اطلاعیهای صادر میکند مبنی بر این که شاگرد اولهایی که از بورسشان استفاده نکردهاند، میتوانند از آن استفاده نمایند. «شوهرم اصرار کرد که حتماً باید از این بورس استفاده کنم. حتی اگر خودش هم نتواند با من به خارج بیاید.» با این همه او به تنهایی به این سفر نمیرود بلکه به اتفاق همسر و دخترش راهی پاریس میشود و در «سوربن» ثبت نام میکند و مشغول تحصیل میشود و این ماجرا در سال ۱۳۴۲ اتفاق می افتد. «استاد بسیار عزیزی که من بسیار خودم را مدیون او می دانم، به دلیل انسانیتی که از او آموختم، پروفسور پی یردومناش بود.»
ژاله آموزگار به اتفاق زنده یاد دکتر #احمد_تفضلی، دکتر #اشرف_صادقی و پروفسور #فیلیپ_ژینیو هر سه از شاگردان پورفسور «پی یردومناش» بودند. «پروفسور دومناش» به ما فقط درس نمیداد. بلکه چگونه زیستن و چگونه بودن و چگونه دوست داشتن را نیز به ما میآموخت. و او تا پایان دوره دکترایش همچنان شاگرد دومناش میماند و رساله دکترایش را که درباره ادبیات زردشتی به زبان فارسی بود را با او میگذراند.
«ادبیات زردشتی به زبان فارسی اصطلاحاً به مکتوبات زردشتیای که پس از اسلام به زبان فارسی ولی به سنت زردشتی نوشته شده است گفته میشود.»و او یکی از کتابهای مهم زردشتی به نام «صد در نثر و صد در بندهش» را به عنوان رسالهی دکترا انتخاب کرده و ویژگیهای نگارشیاش را به بحث میکشاند. در پاریس بیشتر وقت او در کتابخانهها سپری میشود و دسترسی به کتابها و «منابع به طور کامل برایم مهیا بود و من اغلب بعدازظهر در سالن نسخههای خطی کتابخانه ملی پاریس کار میکردم. این کتابخانه که ساختمانی بسیار زیبا و سنتی دارد، در خیابان ریشیلیو قرار دارد. ما هفتهای یک روز، آن هم روزهای جمعه، بادومناش کلاس داشتیم. کلاسهای دومناش انباشته از اطلاعات روز بود و شاگردان او با انواع اخبار و اطلاعاتی که مرتبط با رشته تحصیلیشان بود، آشنا میشدند. «دومناش همه این اطلاعات را بی دریغ و منظم در اختیار ما قرار میداد و ما عمدتاً در کلاس او «وینکود» میخواندیم.»
ژاله آموزگار دربارهی دوران تحصیل دانشجویی و دانشگاه میگوید: « من معتقدم که آدم در دوره دانشجویی چندان چیز زیادی نمیآموزد و بعدهاست که با جوهر کار و دانش آشنا میشود.» از نظر او دورهی دانشجویی دورهی «آغاز» است . او میگوید: در این دوره صرفاً راه و روش یاد گرفتن را میآموزد. وقتی کسی «دکتر» میشود این در حقیقت شروع کار است و نه پایان کار. بعدهاست که آدم احساس میکند چقدر خودش و کارهایش خام بوده است.
استاد آموزگار پس از دریافت مدرک دکترا در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی در سال ۱۳۴۷ به ایران برمی گردد و به مدت یکسال در بنیاد فرهنگ ایران مشغول به کار میشود. «در بدو ورود به بنیاد فرهنگ ایران با مشورت مرحوم تفضلی قرارشد که من روی دینکردپنج کارم را شروع کنم. در آن زمان تقریباً هیچ منبع معتبر فارسی درباره مطالعات ایرانی در دست نبود. و با این حال او به همراه افرادی چون دکتر #مهرداد_بهار، دکتر احمد تفضلی، دکتر #محسن_ابوالقاسمی، دکتر#فریدون_وهمن و دکتر #سلیم با نظر دکتر خانلری هرکدام یک کتاب پهلوی را موضوع کار خود قرار میدهند و واژه نامههای آن را تهیه میکنند. «نهایتاً همه این واژه نامهها را کنار هم گذاشته و از آن یک واژه نامه کامل تهیه نمایند.»
کار در دانشگاه تهران و همکاری با دکتر احمد تفضلی
کار دکتر ژاله آموزگار به عنوان استاد دانشگاه تهران از سال ۱۳۴۹ آغاز میشود و با این حال کاربر روی متون پهلوی را همچنان ادامه میدهد و در همین سالهاست که به پیشنهاد دکتر احمد تفضلی به «دینکردپنج» با همکاری یکدیگر کاربر روی این پروژه را آغاز می کند و ماحصل کار آن دو نفر توسط فیلیپ ژینیو در انتشارات دانشگاه پاریس به چاپ میرسد. در خلال همین کار مشترک و پس از تهیه آوانویسی آن، مرگ نابهنگام دکترتفضلی برای من ضربه بزرگی بود و تا مدتی دست و دلم اصلاً به کار نمیرفت. اما پس از مدتی فهمیدم که باید هرطوری شده کار کنم و ادامه دهم تا کار نیمه کار مانده را تمام کنم. درنتیجه پس از فوت دکترتفضلی واژه نامه و مقدمه و تعلیقات «دینکردپنج» را تهیه کردم که به اسم هردوی مان در پاریس منتشر شد….
ظاهراً من و دکتر تفضلی دوست و همکار بودیم اما درحقیقت او برای من نقش یک «آموزگار» را بازی میکرد. من بسیاری چیزها را از او آموختم و قلباً به شخصیت اش اعتقاد داشتم و کارهای علمیاش را بسیار اصیل می دانم.» اولین کار مشترک علمی این دو که بعدها جایزه کتاب سال را در سال ۱۳۶۲ میبرد، ترجمه و تحقیق کتاب «نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان» نوشته آرتور کریستن سن بود که جلد اول آن در سال ۱۳۶۲ و جلد دوم آن در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. او درباره این کتاب میگوید: «باور کنید گاهی برای ترجمه یک جمله حتی یک ساعت وقت صرف میکردیم تا به آن ترجمهای که مدنظر هر دویمان بود، برسیم.»
این دو استاد پرتلاش و پرکار پس از کتاب کریستن سن به ترجمه کتاب «شناخت اساطیر ایران» جان هینلز میپردازند. این ترجمه محصول همکاری ما در بحبوحه ایام جنگ ایران و عراق بود. گاهی در حین ترجمه متون متوجه میشدیم که تهران توسط هواپیماهای عراقی بمباران شده و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که ما در آن مشغول به کار بودیم، گاهی ورود به بعضی از طبقاتش به خاطر خطر جانی ناشی از بمباران قدغن میشد. به همین دلیل هر وقت من این کتاب را میبینم به یاد «جنگ» می افتم.
کتاب بعدی این دو نفر «اسطوره زندگی زردشت» است. درباره این کتاب ژاله آموزگار چنین میگوید: «ما تمام متون پهلویای را که در آن راجع به زندگی زردشت صحبت شده بود بیرون کشیده، متنها را دقیق ترجمه کردیم و پیرامون هرکدام این متنها توضیحات مفیدی ارائه کرده و از مجموعه این متون در مقدمه تلخیص کاملی به دست دادیم و بعد در کنار آن زندگینامه تاریخی زردشت را هم نوشتیم.» با این حال در خلال تدریس این کتاب با تعدادی اشتباه در متن آن مواجه میشوند که مجبور میگردند برای بهتر شدن کتاب و حفظ کیفیت علمی، یک بار دیگر همه متون آن را بخوانند و در چاپ سوم این تصحیحات را اعمال کنند. هم از این رو من معتقدم که ما این کتاب را «دوبار» نوشتیم! کتاب مشترک دیگری که این دو استاد با همکاری یکدیگر موفق به تألیف آن میشوند کتاب معروف «زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن» است که در حال حاضر در همه دانشگاهها تدریس میشود. این کتاب با ارائه روشی مفید چگونگی تدریس زبان پهلوی را میآموزاند و به طور مختصر و سودمند درباره دستور زبان پهلوی در آن صحبت میشود. جالب اینجاست که این کتاب را ژاپنیها به زبان ژاپنی ترجمه میکنند و در حال حاضر در دانشگاه توکیو، زبان پهلوی را از روی آن تدریس میکنند.
در میان کتابهایی که دکتر آموزگار به چاپ رسانده کتاب «تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام» مرحوم تفضلی است که بعد از مرگش آن را به انجام رسانده. خودش در این باره میگوید: «وقتی تفضلی با آن مرگ نابهنگامش درگذشت این کتاب ظاهراً توی کیفش و در شرف چاپ بود. روز دوشنبهای، که در حقیقت آخرین دیدارمان بود، او این کتاب را به من نشان داد و ما باهم مبادله فکری کرده و هنگام رفتن گفته بود که قرار است آن را فردا به ناشر تحویل بدهد. اما این نسخه هیچ وقت پیدا نشد. به نوعی این موضوع در هاله مرگ او فرو رفت و فراموش شد. وقتی پس از مرگش کیفش را گشودند این کتاب در آن نبود.» استاد آموزگار پرینت این کتاب را بعدها از ناشرش میگیرد و تصحیحات خودش را روی آن انجام میدهد و این کتاب دقیقاً با سالگرد مرگ احمد تفضلی در دی ماه سال ۱۳۷۶ به چاپ میرسد.
دکتر آموزگار همواره پیشرفت و توفیق خود را در عرصهی تحقیق مدیون همسرش میداند و میگوید:«او تأثیر بسیار مثبتی روی شخصیت و روند تحصیلاتم داشت. او از جمله مردهایی بود که حاضر بود شخصیت زن را بپذیرد و به زن بسیار بها میداد. چراکه در دورههای قبل، در ایران برای اکثر مردها بسیار مشکل بود تا بپذیرند زنهایشان پیشرفت کنند و مراتب عالی تحصیلات را طی نمایند. اما او برعکس باور جمعی اجتماع به من بسیار عرصه میداد تا از لحظه لحظه زندگیام استفاده بهینه نمایم.» جالب اینجاست که همسر او خود استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود و هر دو نفر باهم در فرانسه دکترا گرفتند.
گوشهای از اعتقادات دکتر ژاله آموزگار
«خوشحالم که به سرزمینی تعلق دارم که مردم آن از دیرباز به خدایان زمینی و سنگ و بت دل نبستهاند، آفریدگار را در فراسوها دیده و خوشیها و پیروزیها را از او دانستهاند و در درماندگیها دست به سوی او دراز کردهاند.»
او دربارهی کوروش میگوید:
«سلسلهی هخامنشی در حافظه تاریخی ایران، جایگاه برجستهای دارد و کوروش از خوشنامترین فرمانروایان این سلسله است، بهطوری که نام او علاوه بر قرار گرفتن در کتاب عهد عتیق، با گزارش نویسندگان یونانی و دیگر روایتها، هیچگاه از خاطرهها زدوده نشد.»
او ویژگیهای کوروش را زیر یک لقا درآوردن اقوام ایرانی، همه جای ایران سرای او شدن و سپس به جهانگشایی پرداختن دانست و افزود:
«کوروش فرمانروایی بزرگ بود که حتی مورخان بیگانه نیز او را ستودهاند و منشور او را میتوان کهنترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ دانست که در آن، تساهل و تسامح فرمانروایانه به وضوح دیده میشود، بهویژه اینکه وقتی دیگران از سوزاندن اسیران و درآوردن چشم و گوش پس از کشورگشاییهای خود سخن میگویند، کوروش از ساختن و آباد کردن سخن میگوید.»
جوایز علمی و نشان شوالیه
پنجشنبه، دهم تیرماه ۱۳۹۵ و در پاسداشت مقام علمی ایرانشناس بزرگ ژاله آموزگار نشان شوالیه (لژیون دونور) از سوی سفیر فرانسه در تهران به ایشان اهدا شد.
در این مراسم شخصیتهایی چون دکتر دکتر داریوش شایگان، دکتر علی اشرف صادقی، حامد فولادوند، علی دهباشی، حمید امجد، نیر طهوری، علی اصغر سعیدی، آذرتاش آذرنوش، پری صابری، منصوره اتحادیه، پرینوش گنجی، امیرسعید الهی و عده دیگر از استادان و دانشجویان حضور داشتند.
برگرفته از سایت «لک لگ»
صفحه اصلی برندگان جایزه نوروز بنیاد میراث پاسارگاد
برخی گفته و نوشته های ژاله آموزگار
برخی گفتگوها و نوشته هایی درباره ژاله آموزگار
مطالب مربوط به جایزه نوروز بنیاد میراث پاسارگاد به زبان انگلیسی
بنیاد میراث پاسارگاد