بنا به کتاب پهلوی زاد سپرم «مهاجرت ایرانیان از خونیرث (سرزمین ارابه های درخشان، کشورمرکزی آریاها) به کشورهای خارجی در زمان هوشنگ (لیپوکسائیس سکاها) روی داد و این مهاجرت روی گردهٔ گاو نری موسوم به سر سئوک (پیشانی سفید) انجام گرفت. سه آتش روی این گاو روشن بود و چون مهاجران می خواستند از دریا (بین دریای مازندران و دریای سیاه) بگذرند، این آتش ها به دریا ریخت و گوهر آنها یکی بود و به سه بهره شد و دو باره در سه جای فروزان گشت و به آذرفرنبغ (آتش مؤبدان در فارس) و آذرگشنسب آتش پادشاهان و ارتشتاران (در آذربایجان) و آذر برزین مهر (آتش کشاورزان در خراسان) موسوم گشت.«
نامهای هوشنگ (خوش نقش و نگار) در اساطیر سکایی لیپوکسائیس (شاه نقش و نگار دار و خالدار) و آگاتیرس (خالدار) آمده است. رعایای او تراکیه ایها (بالکانی ها) و لهستانیها و بوهمی ها (چک ها) به شمار رفته اند.
نام خونیرث (سرزمین ارابهٔ درخشان) در نام برادر میانی آرپوکسائیس (پادشاه سرزمین ارابه) یا همان تخموروپهٔ اوستا (پادشاه اروپا، پادشاه ارابه های خوب) یا تهمورث (پهلوان سرزمین ارابه) باقی مانده که پادشاه اوکراین (روتنیا، سرزمین چرخ) بوده و رعایای وی روسها و مجارها بوده اند. برادر کوچکتر و سوم آنها کولاکسائیس/ شاه اسکول/اسکیث (پادشاه جام، جمشید) بوده است که صاحب سه پسر سئورومات (سلم، صرب)، ماساگت (تور، کروات) و دربیک (دری/ایرج) بوده است که در سمت ماوراء النهر بوده اند.
گاو سرسئوک (پیشانی سفید) علاوه بر گاو مقدس پیشانی سفید آپیس مصریان یاد آور دایائوس (ایزد ورزاو شکل آسمان) نزد آریائیان هندی است. همان زئوس که در شکل ورزاو سفید الهه اروپا را بر پشت خود ربود.
مطابقت آریاورته (سرزمین گردونهٔ خوب) و آریاویج (سرزمین گردونهٔ خوب اصلی) با خونیرث (محل ارابهٔ درخشان)
فرگرد اول کتاب وندیداد ائیریانه وئجه سرزمین اصلی آریائیها دارای ۹ماه زمستان توصیف کرده است و نیز اشاره به وجود سمبل مار سرخ (توتم سئوروماتها) در آن حوالی نموده است. ریگ ودا هم در مورد آریاورته می گوید که در آن صد زمستان و صد خزان روی داده است. در عهد ساسانی ایرانیان، ایرانویج را با اطراف کوه سهند (محل آتشکدۀ آذرگشنسب قدیمی) و هندوان، آریاورته را با اطراف کوه هیمالیا مطابقت می داده اند.
आर्य adj. Arya suitable
वृत्र m. vRtra (vareta) wheel
आर्य adj. Arya suitable
यान n. yAna wagon
تروگ پمپه ای که از مورخین معتبر رومی باشد و در دورانی میزیسته است که پارتیان در اوج قدرت خود بودند (قرن اول قبل میلاد) از سرزمین استپی اروپایی سابق پارتها خبر داشته است. چون وی درباره نام و منشا اسکیتی (سکایی) پارتها چنین مینویسد:
(XI, I, 1-2):
“پارتها فراریان سَکایی بودند و این حتی در نامشان که به زبان خودشان هست نیز مشهود است: فراریان (تبعید شدگان) در زبان سکایی parthı نامیده میشوند.”
استرابون عالم جغرافیا و مورخ یونانی قرن اول میلادی نیز در کتاب١١، فصل ٩، بند ٣ گوید که “پارتی ها از مردم داهه بوده اند و این مردم نیز سکائی، در ابتدا اینها بالای پالوس مئوتید یعنی دریای آزوف کنونی سکنی داشتند، بعد از آنجا کوچیده به طرف خوارزم رفته در همسایگی گرگان سکنی گزیدند. پس از آن از آنجا هم کوچیده به خراسان کنونی در آمدند. موافق این عقیده بعضی از هموطنان اوّلی آنها در وطن قدیمی شان باقی ماندند.”
به عبارت دیگر اینها می گویند، پارتها مهاجرین از نزد سکاهای پادشاهی شمال دریای سیاه می باشند، سرزمینی که معروف به سرزمین ارابه های خوب (خونیرث، اروپا) بوده است.
فرضیهٔ مهاجرت هندوارپاییان از ناحیهٔ کورگانهای استپهای اروپایی
فرضیهٔ مهاجرت هندواروپاییان از اروپای اصلی (اوکراین) واپسین و تازهترین فرضیه در این باره است که به وارون همه فرضیههای دیگر، اروپای اصلی (اوکراین) را خاستگاه این زبان و نژاد وابسته به آن میداند.
ماریا گیمبوتاس (زاده لیتوانی ۱۹۲۹–۱۹۹۴) در سال ۱۹۵۶ آن را پیشنهاد کرد و آن را بر یافتههای باستانشناختی در فرهنگ سامَرا (که نشانگر شکوفایی فرهنگی سکاها در هزاره پنجم پیش از میلاد است) و فرهنگ سروگلازووا (که در آن نشانههایی از هزاره یازدهم تا نهم پیش از میلاد یافت شده) بنیاد گذاشت که ریشهٔ این خانوادهٔ زبانی را به ۶٬۰۰۰ سال پیش و سبزدشت های کاسپی-پونتی فرض میکند و سازگار با زیستگاه سیمریها (کیمری یا اسکیتهای اشکودا)، سکاها (سکیتها) و سرمتیها و برابر بخشی از سکستان بزرگ است.
چنانکه گفته شد نخستینبار ماریا گیمبوتاس (Marija Gimbutas) در ۱۹۵۶ میلادی، این فرضیه را پیش نهاد. او خاستگاه هندواروپائیان را استپهای اورال/ولگا (Uralic/Volgan steppe) معرفی نمود. وی نظریه خود را با توجه به فرهنگی باستان شناختی که او آنرا فرهنگ کورگان (در زبان اسلاوی و ترکی به معنای تپه، از زبان روسی برابر گوردخمه که واژههای گورچال یا گورپشته را برای آن برگزیده اند) مینامید، مطرح کرد. نشانهٔ بارز این فرهنگ، نوع خاصی از تپههای خاکسپاری بود که در سرتاسر منطقه کشف شده بودند. وی باور داشت که مردمان این فرهنگ جنگجویانی سوارکار بودند که در جنگها از سلاح برتر استفاده میکردند. آنان نخستین کسانی بودند که اسبها را رام کرده و از این توانایی خود برای گسترش فرهنگشان در میان همسایگان خود در اروپای باستان استفاده میکردند. گیمبوتاس بر این باوربود که کوچ بزرگ این جنگاوران به سوی اروپا، فرهنگ باستانی اروپا را از زنسالاری به سوی پدرسالاری سوق دادهاست.
منابع عمده:
١- ایران در عهد باستان، تألیف محمد جواد مشکور.
۲- نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه ای ایرانیان، تألیف آرتور کریستن سن، ترجمهٔ احمد تفضلی و ژاله آموزگار.
٣- وندیداد، هاشم رضی.
۴- ایران باستان، تألیف حسن مشیرالدوله.
۵- فرهنگ لغات سنسکریت، آنلاین.
۶- یشتها ١و ٢ گزارش استاد پورداود.
بنیاد میراث پاسارگاد